از تهران قدیم و با هویت، خانههایی با معماری شکوهمند گرفته تا سازههای مدرن شهری و پردیسهای فرهنگی و ورزشی بارها و بارها از دریچه دوربین عکاسان ثبت شده و هرکدام با توجه به خلاقیت و ایدههای ذهنی خود تهران را به ما نشان دادهاند. این بار برای دیدن تهران به نوعی دیگر راهی نمایشگاه عکسی در گالری محسن در محله ظفر میشویم. «مهدی خندان» عکاس این مجموعه در سومین نمایشگاه خود بهگونهای دیگر، سراغ خیابانهای تهران رفته. دوربین «گوپرو» را روی سپر موتور تنظیم کرده تا در خلال زندگی روزمره مردم پایتخت از زاویهای دیگر، شهرمان را روایت کند. «مهدی خندان» معتقد است: «هیچ کدام از لحظههای زندگی ما شبیه هم نیست. درست مثل عکسهای تهران که شبیه هم نمیشوند.» با او درباره تجربه عکاسی از کوچهپسکوچههای تهران گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
- به نظر میرسد انتخاب نام «مثل هیچکدام» برای این نمایشگاه به این دلیل باشد که در عکاسی از تهران دنبال اتفاق خاصی میگشتید؟
اتفاقاً بر عکس. اصلاً به دنبال اتفاق خاصی نبودم. پایه کلی این قصه و عکاسی من از تهران، زندگی روزمره ماست که در آن هیچ لحظهای شبیه هم نیست. از نظر من هم هیچکدام از این عکسهایی که از تهران گرفتهام شبیه هم نیستند. در نگاه کلیتر، در زندگی هم این روال جاریست و ما نمیدانیم لحظههای بعد زندگیمان دقیقاً چطور خواهد گذشت.
- ایده بستن دوربین روی سپر موتور چـــطور در ذهنتان جرقه زد؟
عکاسی از تهران همیشه دغدغه من بوده و هست. دوربین را روی سپر موتور قرار دادم و بدون نگاه از ویزور عکاسی کردم. فقط دوربین را روی ۳۰ثانیه یکبار تنظیم کرده بودم. همانطور که به کارهای روزمرهام در شهر میرسیدم و در خیابانها تردد میکردم، دوربین هم عکس میگرفت. در واقع من کار خودم را پیش میبردم و در کوچه و خیابان موتور را میراندم. مخاطب با دیدن این عکسها احساس میکند وسط خیابان روی یک صندلی نشسته و به اطراف نگاه میکند. در عکسهای بعدی در شهر و با شهر حرکت میکند. در واقع مخاطب نظارهگر شهر است و شهر نظارهگر مخاطب. برای عکاسی هم از دوربین «گوپرو» استفاده کردم. دوربینی که در مکانهای غیرمعمول مانند هواپیما، اتومبیل، قایق، دوچرخه، موتورسیکلت، و... مورد استفاده قرار میگیرد. این دوربین مخصوص عکاسی ورزشی است که عکسهایی شاد و جذاب با زاویه باز میگیرد. از این زاویه و در این حد نزدیک به ماشین و وسط خیابان کسی تهران را نمیبیند و این دریچه تازهای است که حس حرکت را در عکسها میبینیم.
- پس در واقع موتورسیکلت شما نقش اصلی را برعهده داشته زیرا در همه عکسها بخشی از سپر موتور دیده میشود.
اینطور هم میشود برداشت کرد. چون من به دنبال انجام کارهای روزمره خودم بودم. هیچ ایست عامدانهای هم نداشتم، مگر پشت چراغ قرمز. دوست داشتم واقعاً هر آنچه در زندگی روزمره اتفاق میافتد، بدون هیچ دخل و تصرفی ثبت شود. این پروژه یک سال طول کشید و من ۴ فصل تهران را در عکسها داشتم. نمیخواستم عکسهای من هم مثل عکسهای دیگر تهران باشد. دوست داشتم تهران دیگری خارج از فضای شهری و مستند باشد. دوست داشتم تهران پویا و زندگیایی که در آن جریان دارد را ثبت کنم. در گذر سالها که شاهد تغییر تهران بودیم، موتور هم پای ثابت جابهجایی شهروندان شده و به شکل یک وسیله نقلیه به آن نگاه میشود. برای من موتور تجربه زیستن است. در هر صورت هدف من این بود که جریان زندگی در تهران را ثبت کنم.
- زندگی غم و شادی و تلخی و شیرینی را در کنار هم دارد. در حالی که تکنیک چاپ عکسها و غالب بودن رنگ آبی، به نوعی سردی و ناامیدی را القا میکند.
کسی مثل من که در تهران به دنیا آمده و از کودکی در کوچهپسکوچههای این شهر قد کشیده و بزرگ شده، از زندگی در این شهر لذت میبرد. تهران دود دارد و خاکستری است. من اگر نخواهم در این دود و ترافیک و شلوغی باشم باید به شهر دورتر و کوچکتری پناه ببرم. اما من تهران را دوست دارم. با همه دود و شلوغیاش. زندگی زیر پوست همین شهر به شکل پویایی جریان دارد. به نظر من این دیدگاه منطقی و واقعی است. اگر دوربین در عکاسی شهری ثابت باشد، میتوانیم بگوییم به ناامیدی اشاره مستقیم دارد. عکسهای من برشی از زندگی است. اگر این قابها را کنار هم بگذاریم هم یک روز زندگی نیست. چون در هر صورت تعدادی از فریمها حذف شده. بارانهای بهاری هست. تابستان و پاییز هم هست. اما برف نیست. خطکشی بین تهران زیبا، تهران با هویت یا تهران پر ترافیک نداشتم و قضاوتی هم نداشتم. فقط تأکید داشتم که عکسها مثل بقیه پروژههای عکاسی از تهران نباشد. تکنیک چاپ عکسها سیانوتایپ است که رنگ غالب آن آبی و سرمهای است. من نمیخواستم سیاه و سفید چاپ کنم چون نمیخواستم تهران بدون رنگ را القا کنم. سیاه و سفید یادآور قضاوت ناامیدی است. آبی تیره میتواند یادآور بازگشت به اصالت و یکدستی باشد. کمی هم حالت رؤیاگونه دارد.
- در عکسهای شما آدمها نقش پر رنگی ندارند.
آدمها در بطن عکسها هستند. پشت ماشینها و داخل خانههایی با چراغهای روشن و مغازههایی که کرکرهاش بالاست. آدمها در عکسها بزرگ و قوی و تأثیرگذار نیستند. تهران مدرن پر از موتور و ماشین و ساختمانهای چند طبقه است. اینها نمادهای توسعه تهران و پیشرفت آن است. ضمن اینکه مردم متوجه دوربین نبودند برای همین عکسالعملی نشان نمیدادند. من نمیخواستم در ثبت عکسها عجله کنم. خود شهر عجله دارد. موتور در این شهر به معنای عجله داشتن است. من خونسرد بودم و با روال زندگی جلو میرفتم و در ثبت عکسها هیچ شتابزدگی نداشتم و امیدوارم مخاطب هم از نمایشگاه این حس را درک کند. چندان نماد و نشانهای از تهران در عکسها نمیبینیم. مثل میدان آزادی، برج میلاد.
قصد من تهرانگردی یا اینکه همه نقاط تهران و میدانهایش را ثبت کنم، نبود. میخواستم زندگی را نشان بدهم که در همه محلههای این شهر جریان دارد. بیشتر در مرکز شهر تردد میکردم. تابلو میدانها، تابلو اتوبوسها، تابلو معرفی معابر و این نشانهها نشان میدهد که در چه محلههایی عکس گرفته شده است. همه تعلقات خاطر من در تهران است.
- در همین نزدیکی
نمایشگاه عکس «مثل هیچکدام» تا آخر این هفته در گالری محسن دایر است. برای بازدید میتوانید ساعت ۱۶ تا ۲۰ به نشانی ظفر، خیابان ناجی، خیابان فرزان، کوچه نوربخش، بلوار مینای شرقی، پلاک ۴۲ مراجعه کنید. گالری روزهای پنجشنبه تعطیل است. برای کسب اطلاعات بیشتر هم شماره تماس ۲۲۲۵۵۳۵۴ در اختیار شماست.
- نگاهی به کارنامه مهدی خندان
مهدی خندان متولد ۱۳۵۸ و دارای مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی است. عکاسی را از سال ۸۱ آغاز کردهاست. حضور در نمایشگاه عکس گروهی در گالری باران (۱۳۸۴)، نمایشگاه گروهی در خانه هنرمندان (۱۳۸۵)، نمایشگاه آخرین روزهای اسفند (۱۳۹۲) و نمایشگاه طبیعت (۱۳۹۴) را در کارنامه دارد.
نظر شما