اولین تغییرات مرزی در بالکان با حمایت کمیته بینالمللی به دور از هر تبعیض نژادی انجام گرفت، اما سرانجام استقلال کوزوو شکست سیاست چندنژادی را که از سال 1990 به وسیله آمریکا و اروپا هدایت میشد، در پی داشت.
در سال 1999 با تغییر قوانین کوزوو در فردای روز جنگ، غربیها بر روی فروکش کردن عرق ملی آنها شرط بستند و به نظر میرسید که شکست «اسلوبودان میلوسویچ» در سال 2000، به آنها بهانهای داد تا با استقرار یک قدرت طرفدار اروپا در بلگراد، میل استقلالطلبی آلبانیاییها با رنگ باختن و حل شدن در عمل گرایی اروپاییها، پایان پذیرد.
این در حالی بود که حوادث برخلاف آنچه که انتظار میرفت، رقم خورد. سال 2003، در حالی که در پریشتینا، ضربالاجلهای تحمیلی متوالی نسبت به حل قوانین کوزوو تنها میل استقلالطلبی جامعه آلبانی را شدت میبخشید؛ در بلگراد نخستوزیر غربگرا «زوران جینجیچ» بسیار ساده به دلیل نابود کردن ایدههای ملیگرایانه، ترور شد.
تنها کوزوو نیست که اینچنین است بلکه نظریههای چندنژادی هرزگوینیها در نزد اروپاییها در بوسنی نیز با شکست مواجه شد.
علیرغم میلیونها دلار سرمایهگذاری کمیته بینالملل در جهت کمک به قطعنامه «دیتون» که پایانبخش جنگ در سال 1995 بود و اجازه داد تا سالها صربها، کرواتها و مسلمانان در صلح با هم زندگی کنند، این سه کمیته هنوز هم ناتوان از برقراری ارتباط با «سارایوو» مانند سگهای سفالی نگاهشان به هم خیره مانده است.
حتی کشور کوچک همسایه یعنی مقدونیه که کمیته بینالملل در سال 2001 با به دست آوردن اولین موفقیت دیپلماسی محافظهکار در آنجا به آن فخر میفروخت بین اکثریت اسلاوی و اقلیت آلبانیایی تقسیم شد.
در چنین موقعیت بسیار حساسی، استقلال کوزوو اجتنابناپذیر مینمود اما آنچه بعدها به وقوع پیوست سیاستهای جداییطلبانه را در بین بالکانیها دوباره به راه انداخت.
در قسمت صربی کوزوو، شمال میتروویکا، mitrouica» افراطیون صرب پیوستن به صربستان را اعلام کردند. در جمهوری بوسنی و هرزگوین قسمت صربنشین بوسنی، روز پنجشنبه پارلمان محلی راهحلی را در جهت گشودن دریچهای به منظور سازماندهی رفراندم در مورد استقلال اتخاذ کرد.
در بلگراد هم، میهنپرست تندرو «تومیسلاو نیکولیچ» که در رأس انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفت و قصه یکپارچه کردن تمام مناطق صرب از بالکان تا صربستان را در سر داشت، نظریه صربستان بزرگ را دوباره به سر زبانها انداخت و در حمایت از او تظاهرکنندگان شمرده شمرده میگفتند: «در صربستان تنها یک دولت وجود دارد»
آلبانیها نسبت به این حرکت گریز از مرکز بیتفاوت نبودند و در جنوب، آلبانیهای صربستانی از جمله شهردار پرزوو اعلامیهای را مبنی بر پیوستن به دره کوزوو در صورت استقلال شمال میتروویکا اعلام کرد.
این در حالی بود که شمار بسیاری از آلبانیهای مقدونیه در خفا هم، همین آرزو را داشتند.
غربیها و بالاخص هیات اتحادیه اروپا که یاریرسان به اولین قدمهای دولت جوان کوزوو بودند، صرفنظر از درس گرفتن از شکستشان در بوسنی، آماده به کار گرفتن همان اصول رایج زندگی برای ساکنین قدیمی ایالت صربستان شدند. اصولی که در هر جای دیگر ناکام مانده بود.
همچنین آنها چشمهایشان را به روی اعمال تجزیه شمال کوزوو بستند تا تصویری از یک دولت چندنژادی را در امان نگاه دارند و این طور وانمود کردند که قدرت تحمیلی بر روی آلبانیاییها به منظور در جای خود قرار دادن شهرداریهای جدید صربها در جنوب کوزوو است.
شماری از کارشناسان که از سالها پیش در منطقه فعالیت داشتهاند، شخصاً بر این باورند که بدون شک تنها راهحل مشکلات بالکان تشکیل یک کنفرانس بینالمللی و تغییر سرحدات مرزی بر پایه قومی و نژادی یک بار برای همیشه است.
اما آنها به این نکته عقیده دارند که این راهحل به دلیل اینکه نشاندهنده بیهوده بودن میلیونها دلار سرمایهگذاری کمیته بینالملل در این منطقه و همچنین القاکننده نظریه استقلالطلبی در اتحادیه اروپا و سرتاسر جهان است، از نظر سیاسی راهحل درستی نیست.
بنابراین شرطبندی جدید غربیها در این مورد است که منتظر بمانند تا کشورهای بالکان با رهاکردن امکانات کاریشان به امید به زانو درآوردن ناسیونالیسم، خود را به اتحادیه اروپا نزدیک کنند که در این صورت این شرط یک ریسک است.
در حالی که صربستان به تازگی از اروپا فاصله گرفته است، تعدادی از کشورهای بالکان مانند کوزوو سعی در دستیابی به استانداردهای غربی دارند.
اتحادیه اروپا، این ماشین عظیم وزارتی اما ناکارآمد، ناعدالتی را در تصمیماتش به نمایش گذاشت و همان خوابی را برای صربیها دید که برای روسیه پوتین، با قدرت بازیافتهاش که جذابتر به نظر میرسید، دیده بود.
همشهری امارات به نقل از لوفیگارو
نوشته: ایزابل لازر