این مسئله هرگز برای برندگان جشنوارههای معتبری چون کن، برلین و ونیز اتفاق نمیافتد.
اسکار بهاندازه همه جشنوارههای بینالمللی رده A اهمیت دارد اما باید قبول کنیم که ارزش هنریاش پایینتر از خیلی از فستیوالهای دنیاست.
مهمترین تفاوت اسکار با بقیه جشنوارههای رده A در نحوه انتخاب فیلمهاست و تعداد جوایزش. در این مراسم فیلمهایی مورد داوری قرار میگیرند که در کشور خودشان اکران عمومی شده باشند.
این قانون برای دیگر فستیوالهای درجه یک دنیا وجود ندارد. از طرفی تعداد جوایزی که در مراسم اسکار رد و بدل میشود تقریبا 3 برابر بقیه جشنوارههاست.
بهخاطر نفوذ سینمای هالیوود و پوشش عجیب و غریب تلویزیونی اسکار، این مراسم حدود یک میلیارد بیننده دارد. همین باعث قدرت استثنایی اسکار شده است.
در تالار بزرگ برگزاری این مراسم عده کثیری – مثل سیاهیلشکرها– حضوری ثابت دارند. بهدلیل طولانی بودن مراسم، طبیعی است خیلی از بازیگرها برای دقایقی سالن را ترک کنند.
وظیفه این افراد این است که همیشه تالار را شلوغ و پرجمعیت نشان دهند تا در پوشش تلویزیونی، این مراسم باشکوهتر از آنچه هست نشان داده شود. همه این اتفاقات و حضور پرتعداد خبرنگاران و عکاسان بیشتر از هر چیز این مراسم را به یک شوی واقعی تبدیل کرده است.
کارکرد سیاسی اسکار هم تقریبا مشخص است. انتقاد فلان کارگردان یا بازیگر از رئیسجمهوری آمریکا خیلی جنبه سیاسی ندارد. باید پذیرفت در جامعه آمریکا نقدها در چارچوب منافع ملی است.
هیچگاه مایکل مور نظام فکری و ساختاری آمریکا را زیر سؤال نمیبرد و همیشه پیکان انتقادهایش به سمت شخص رئیسجمهور است. پس نباید سادهانگارانه به اسکار نگاه کرد و فریب خورد.