اغلب ما فکر میکنیم برای این اتفاقهای تکراری، نیازی به آموزش مسائل جدید نداریم؛ مثلاً مدرسه، فضای تازهای نیست که بخواهیم بیشتر دربارهاش بدانیم و حتی برای حضور در مدرسههای تازه هم آمادهایم و نیازی به دانستن مهارتهای جدید نداریم؛ چون بزرگ شدهایم و میدانیم با فضا و آدمهای جدید چهطور برخورد کنیم.
اما کارشناسان معتقدند برای حضور در مدرسه مثل بقیهی زندگی، بهتر است مهارتهای زندگی را بهشکل عملی و کاربردی بلد باشیم تا در صورت بروز هرنوع سوءتفاهم یا اتفاق درسی و غیردرسی، به راحتی مسئله را حل کنیم و دچار اضطراب و نگرانی نشویم. البته مهارتها وسیله نیستند که تا قبل از مهر، آمادهشان کنیم و در کیفمان بگذاریم و در مدرسه ازشان استفاده کنیم. مهارتها، نیاز به آموزش، تمرین و راهبری دارند که بهمرور زمان، بهوجود میآیند. اما اگر شما از آن افرادی هستید که هرسال تصمیم میگیرید، سال تحصیلی متفاوتی داشته باشید، نیاز به آگاهی دارید تا بتوانید سال تحصیلی موفق و متفاوتی برای خودتان بسازید.
بصیرمقدسیان، معلم و پژوهشگر توانمندیهای نوجوانان به خبرنگار هفتهنامهی دوچرخه میگوید: «بسیاری از دانشآموزان در اول مهر، به اولین چیزی که فکر میکنند، این است که چهطور سال تحصیلی متفاوتی داشته باشند. این دانشآموزان باید بدانند که راه داشتن سال تحصیلی متفاوت، این است که چراغ آگاهی را در خود روشن کنند.»
- چراغ آگاهی چهطور روشن میشود؟
معمولاً وقتی مشغول انجام کاری هستید، سعی میکنید از تمام قابلیتهایتان در آن کار استفاده کنید. مثلاً فرض کنید برای مرتبکردن اتاقتان، از تواناییهایتان استفاده میکنید؛ مثلاً سعی میکنید در چیدن کتابهای کتابخانه، نظم خاصی داشته باشید و...
اما جدا از این کارهای معمول، میتوانیم کار دیگری هم انجام دهیم؛ انگار که یک دوربین را روشن کنیم، مثل هلیشات بالا ببریم تا دوربین از آن بالا تصویر ما را بگیرد و بهمان نشان دهد. در این تصویر، میتوانیم هم اشراف بیشتری به کارمان داشته باشیم (مثلاً اینکه چهکاری انجام میدهم، چهقدر کار مانده و...)، هم اوضاعمان را خارج از وضعیتی ببینیم که هستیم. مثلاً مادر را ببینیم که در اتاق دیگری نشسته و از ما ناراحت است، چون مثلاً کاری را که ازمان خواسته، فراموش کردیم انجام بدهیم.
پس لازم است این دوربین هلیکوپتری را روشن کنیم که به ما آگاهی بدهد.»
- چهطور سال تحصیلی متفاوتی داشته باشیم؟
همانطور که گفتم معمولاً اول مهر، دانشآموزان تصمیم میگیرند سال متفاوتی داشته باشند و یا طور دیگری درس بخوانند؛ اما کمی که میگذرد این انگیزه فروکش میکند و بهجایی میرسد که دیگر حتی حوصلهی نگاهکردن به کتابشان را هم ندارند. خب، آن انگیزهی روز اول کجا رفت؟ چه شد؟ نگاه هلیکوپتری یا چراغ آگاهی، اینجا کمکمان میکند که ببینیم چرا این اتفاق افتاده.
مثالی میزنم. دوستی که بسیار در درس و کارش موفق است میگفت تا دورهی دبیرستان، درسم خوب نبود و انگیزهی درسخواندن نداشتم. یکبار یکی از اقوام که دبیر فیزیک بود برای بچههای فامیل، کلاس فیزیک گذاشت و خواست به کلاسش بروم. چون فامیل بود، قبول کردم. او به ما تکلیف داد و میخواستم از بقیه کم نیاورم. تمرین آنروز را با جدیت حل کردم و تمرین روز بعد را هم با اینکه سخت بود، حل کردم. یکدفعه خوشم آمد و دیدم این چیزی نیست که نفهمم و از عهدهاش برنیایم. علاقهمند شدم و آنقدر درسم خوب شد که سال بعد به بچهها فیزیک آموزش میدادم. این موضوع را هلیکوپتری کنیم و ببینیم چه اتفاقی افتاده است؛ نتیجه این است که او فقط دنبال کاری بود که در آن ماهر باشد و چون در فیزیک ماهر نبود، میلی به انجام آن نداشت. اگر شما کتابی را باز کنید و خواندن صفحهی اول آن سه ساعت طول بکشد، آن کتاب را ادامه نمیدهید؛ اما اگر راهحلی پیدا کنید و متوجه شوید که این کتاب، نظمی دارد و آن نظم را پیدا کنید، موضوع حل میشود و کتاب، خواندنی.
از طرف دیگر تصاویر هلیشات میگوید که او تحسینشدن را دوست داشت و تحسین به او انگیزه میداد. پس اگر دنبال انگیزه است، باید مهارتش را در کاری که بلد نیست بالا ببرد و تحسین شود. به این ترتیب کلید معمای او حل شد و چراغ راهش در ادامهی زندگی روشن شد.
- نتیجهی تصاویر این دوربین متفاوت است؟
بله، شاید فکر کنید آنجا دبیر فیزیک آشنایی بود که میتوانست کمک کند؛ اما من نمیتوانم خودم کاری را انجام بدهم.
اینجا باز هم باید دوربین هلیشات روشن شود و بالا برود و وضعیت مرا بررسی کند. چرا من درس را دوست ندارم؟ چرا یکباره آن انگیزه کم شد؟ شاید راه دیگری برای من باشد.
دوربین میتواند با توجه به شرایط هرکدام از ما، نتایج متفاوتی بدهد. مثلاً گاهی معلم به دلایل مختلف نمیتواند ما را جذب کند و یا رفتار من باعث ایجاد سوءتفاهمی در معلم شده است و دهها دلیل دیگر.
- خودآگاهی میتواند در مهارت تصمیمگیری هم تأثیرگذار باشد؟
آگاهی اسم سادهای است؛ اما در عمل تمام مهارتها، در آگاهی نهفته است. خیلی وقتها به خودمان آگاه نیستیم؛ مثلاً دوستم مرا ناراحت کرده و بهشکل نامناسبی با من صحبت کرده است.
اینجا وقتی هلیشات را بالا میفرستم، میبینم این دوستم اساساً چهطور آدمی است و دربارهی دیگران چه نظراتی دارد و بعد متوجه میشوم که او به دوستان دیگرم هم دقیقاً حرفهای نامربوطی زده و متوجه میشوم، مشکل از من نیست و این دوستم چنین اخلاقی دارد؛ یا برعکس، متوجه رفتار خودم با او میشوم و...
این دوربین هلیکوپتری کمک میکند دربارهی خودمان به آگاهی برسیم و دنبال این باشیم که به خودباوری برسیم و اعتماد به نفس لازم را به دست بیاوریم و برای تصمیمگیریهای مختلف از نتیجهی این خودآگاهی استفاده کنیم.
نظر شما