آنها گیج نشدهاند چون آنچه را که در این سفر دیدند از قبل هم میتوانستند پیشبینی کنند، اما عصبانی هستند چون نتوانستهاند برای جلوگیری از آن کاری انجام بدهند. رسانههای غربی در سه روز گذشته مطالب مفصلی درباره ویژگیهای منحصر به فرد این سفر نوشتند ولی برخی جنبههای بسیار مهم وجود دارد که تاکید دوباره بر آنها ضروری است.
آمریکاییها اگر عاقل باشند پس از این سفر نه فقط در رفتارها بلکه در مفاهیم ذهنی خود هم تجدیدنظرهای اساسی انجام خواهند داد. این سفر قبل از هر چیز نشان داد ایران به رغم همه تلاشی که آمریکا در حدود یک سال گذشته برای تضعیف موقعیت منطقهای آن انجام داده همچنان برگهای فراوانی در اختیار دارد که از آمریکا در مواجهه با آن جز حسرت خوردن کار دیگری ساخته نیست. برگهای برنده و ابزارهای در اختیار ایران مدتهاست حدود تواناییها و امکانات آمریکا را پشت سر گذاشته است و آمریکاییها به ازای هر یک روز که در به رسمیت شناختن نقش بی بدیل ایران در ایجاد ثبات در منطقه تاخیر کنند، به همان میزان از کشف راهحلهای مفید برای مشکلاتشان عاجزتر خواهند شد. این سفر نشان داد آمریکاییها برای اولین بار- اگر چه میتوان درک کرد بسیار سخت است- باید بپذیرند مجبور هستند با تواناییهای یک بازیگر از موضع پایین روبهرو شوند.
مهمتر از این سفر، سفر رئیسحمهور ایران به عراق نشان داد آمریکاییها باید برای اشتباه محاسبههای پیدرپی خویش،که بیش از خود آنها به دشمنانشان سود میرساند بالاخره فکری بکنند، تعداد آن دسته از اشتباهات آمریکا که نفع آن مستقیما نصیب جنبش تازه احیا شده اسلام ضد آمریکایی در منطقه به رهبری ایران شده،حقیقتا خارج از شماره است.آمریکاییها که پیش از این ادعا میکردند به دنبال نظم جدیدی در منطقه هستند حالا میتوانند شکلگیری آن را به چشم ببینند. نظم جدیدی البته به وجود آمده است، اما با این تفاوت که همه دشمنیها برخلاف انتظار آنها به سمت آمریکا رفته و حتی اعراب هم امروز دیگر علاقهای به رهنمودگیری از بوش نشان نمیدهند.
اصلاحطلبان تندرو
روزنامه رسالت در مقالهای تحت عنوان «ساختار شکنان» به انتقاد از افراطیون جبهه دوم خرداد پرداخته و نوشته است: محوریترین و مبناییترین اصل ایدئولوژی افراطیون اصلاحات، اعتقاد راسخ به مکتب لیبرال –سکولار بوده به نحوی که این طیف از اصلاحاتیان از زمان تاسیس تاکنون به جهت قبول مبانی و اصول این مکتب به تدریج و با سرعت فراوان به سمت اهداف و شعارهایی با رنگ و بوی لیبرالیسیتی –سکولاریستی حرکت نموده و نایل آمدن به این شعارها را جزء اهداف و سیاستهای اصلی خویش معرفی نمودهاند.نفوذ، شکلگیری و تحکیم تفکر سکولاریستی و لیبرالیستی در ابعاد مختلف نظام فکری این گروههای سیاسی موجب فاصله گرفتن شدید کنارهگیری ایشان از ارزشها و آرمانهای نظام اسلامی گردیده است. این طیف اصلاحاتیان به جهت اعتقاد راسخ ایشان به مبانی لیبرالیستی و تضاد تام و کامل این مبانی با مظهر سیاسی حاکمیت دین در جامعه یعنی نظام مردمسالار دینی و ولایت مطلقه فقیه و در کنار آن اعتقاد به ولایت پاپ گونه، کاریکاتوری وبدون اثر، ولی فقیه دارای اهدافی با صبغه کاملا ساختاشکن و در جهت براندازی نظام مردمسالار دینی میباشد.
لبه تیغ نظریه سیاسی این طیف اصلاحاتی آن است که ساختار فعلی نظام- که معادل نظری آن قانون اساسی است- ظرفیت کافی برای بر دوش کشیدن بار آن چیزی که در یک کلمه «جامعه مدنی»نامیده میشود و شامل تمامی ارزشهای سیاسی مدرن است دارا نبوده و در نتیجه میبایست از اساس متحول گردد. آقای علوی تبار از همین طیف به همفکران خویش متذکر گشته است که : « باید از نقد اشخاص دست برداریم و به نقد ساختار بپردازیم.»
رسالت همچنین در مقاله دیگری نوشت: یک جریان سیاسی خاص در کشور از ماهها پیش در کنف حمایت آمریکا قرار گرفت و با موضعگیریهای ناامید کننده در قبال مسائل مرتبط با انتخابات به خصوص روند قانونی احراز صلاحیتها، سلامت برگزاری انتخابات و ... ضمن مظلومنمایی تمام تلاش خود را مصروف این داشت تا اینگونه وانمود نماید که انتخابات 24 اسفند رقابتی نیست و تکلیف کرسیهای مجلس از قبل مشخص شده است، اما زمستان تمام شد و روسیاهی ماند به زغال! با آغاز رسمی تبلیغات انتخابات، اصلاحطلبانی که مدعی بودند حتی در تهران لیست آنها به دلیل رد صلاحیتها تکمیل نخواهد شد با حداقل 3 لیست 30 نفره در انتخابات شرکت کردهاند. لیست ستاد ائتلاف اصلاحطلبان، لیست حزب اعتماد ملی و لیست اصلاحطلبان مستقل که البته شاید در روزهای آتی انشعابات دیگری نیز در بین دوم خردادیها به وجود آید.
دایره تنگ مشاوران رئیس جمهور
روزنامه سیاست روز در مقالهای به آن دسته از حامیان رئیسجمهور که نقد وی را برنمیتابند تعریض کرد و نوشته است: احمدینژاد «نور چشم» ماست، اما ما به عنوان دوستداران او و دولت «حق» داریم از او انتقاد کنیم، چه آن که تصریح بیانات رهبر حکیم انقلاب نیز بر «حق منتقد بودن» دلالت دارد و امام (ره) نیز میفرمودند نقد و حتی تخطئه از مواهب الهی است؟ آیا حامیان دولت میخواهند رئیس دولت از موهبت نقد بی بهره باشد؟ و آیا دکتر احمدینژاد عزیز ما نیز میخواهد سخن برخی ناآگاه را بر توصیههای منتقدان اصولگرا ترجیح دهد. البته در این باب، ما حساب منتقدان را از هتاکان جدا میکنیم. بدیهی است که جنگ روانیای که برخی از روزنامهها به راه انداختهاند به هیچ رو با حقیقت و حقگرایی سرسازش ندارد و مطامع سیاسی در پس آن نهفته است. مراد ما این است که چرا دایره اصولگرایی را برخی آن قدر تنگ میکنند که حتی خودیترین خودیها نیز از آن بیرون میمانند و حتی فراتر از آن به تفکیر و توهین دست مییازند؟
اصولگرایان «حق» دارند که در برابر برخی از تطهیرهای شبهه ناک از عملکرد برخی نهادها لب به اعتراض بگشایند و این «حق» را به واسطه التزام تام به تکالیف خود به دست آوردهاند، نه از اتصال به منابع قدرت، به هر روی واضح و آشکار است که رئیس دولت با آن پشتکار درخور تحسین و روحیه انقلابی و ساده زیست و ذهنیت پویا مورد احترام قاطبه اصولگرایان است و اگر نقدی هم ابراز میشود، از سر همین احترام و نگرانی از خدشهدار شدن جایگاه او است. اما در عین حال بر ذمه ایشان است که دایره مشاوران و نزدیکان را توسیع دهند و از تجارب متراکم تاریخی استفاده بهینه کنند.