ازاینروست که «عید» با بازگشت زمان ازلی که سرشار از زایایی و پویایی است، نویدگر تحولی درونی در انسان است.
هم به این خاطر است که در آغاز سال نو، دعای معروف «یا مقلب القلوب و الابصار» خوانده میشود تا نو شدن را تجربه کنیم. نو شدنی که خبر از گونهای خودیابی و تحول درونی دارد. بر این پایه، عید رمز تحول، نوخواهی، خودیابی و فردیتیابی انسان میشود. امری که بیتردید مورد تأیید دین هم است، چراکه خودشناسی مقدمهای برای خداشناسی است.
جالب اینجاست که در آخر دعای تحویل سال میخوانیم: «حول حالنا الی احسن الحال». (خداوندا) حال ما را به بهترین حال برگردان. و این یعنی، درون ما اکنون گرفتار و اسیر حالاتی است که چهبسا ناخوشایندند و لذا از خداوند میخواهیم تا همت ما را به پالایش درون خویش سوق دهد. باشد که نور درون و حال نیکو را در خود بیابیم.
مطلبی که از پی میآید، با نگاه به مفهوم تحول و جایگاه و لزوم آن در سنت اسلامی، خودشناسی و خداشناسی را مهمترین و بنیانیترین محور این تحول میداند. امری که در دعای آغاز تحویل سال نو نیز به زیبایی بهتصویر کشیده شده است.
بیتردید یکی از رموز پیشرفت و کامیابی فرد و ملت، تحولخواهی است. همه ما بارها تحولات زیادی را مشاهده کردهایم، برخی از تحولات فوقالعاده نیرومند بوده و جهان را متحول و دگرگون کرده و بسیاری از معادلات و محاسبات جهانی و منطقهای را برهم زده و بنیانهای جدیدی را ایجاد کرده است. یکی از این تحولات، روحیه مقاوم و ایستادگی عظیم ملت بزرگ ایران در برابر زورگوییهای دولتهای زورگو است. بیگمان ملت شریف ایران، راه کمال و سعادتمندی را یافته و حاضر نیست بهسادگی آنرا از دست بدهد.
آری فرهنگ بالنده و تحول خواه اسلام در ذاتش چنان نیروی عظیم و حیاتبخش نهفته دارد که مؤمنان به پیام آسمانی از آن الهام میگیرند و در پرتو تعالیم کمالآفرین آن نیرو مییابند و چونان ستارههایی در زمین میدرخشند و گیتی از هستی آنها روشن میشود و اکنون جهان از برکات رشدیافتگان این مکتب، در مسیر تحول و دگرگونی اساسی است و با ظهور قائمآلمحمد که سلام و صلوات خدا بر او باد، تحول کلیدی رخ خواهد داد و سرانجام آن بدعتی که در صدر اسلام واقع شده بود اصلاح خواهد شد و حکومت الهی به معنای واقعی محقق میگردد.
تحول، سرود مؤمنان
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال، این جملات روحافزا و نشاط برانگیز، سرود تحول خواهی ما ایرانیان است که در لحظات آغازین سال نو زمزمه میکنیم؛ سرودی که زمزمه تحول خواستن و زیر و رو شدن و خودیابی است اما تحول در چه چیز؟ از چه کسی نیرو میخواهیم تا ما را در این مسیر پرفراز و نشیب یاری کند و متحول سازد؟ و چرا چشم امیدمان به سوی اوست و از او یاری میخواهیم؟ اینها پرسشهایی است که پیش روی ماست و اکنون بهتر است به آنها بپردازیم: اما در چه چیز باید تحول ایجاد شود؟
به بیان دیگر: تحول را از کجا شروع کنیم؟ از مجموعه آموزههای دینی استفاده میشود؛ اولین عنصری که میباید در انسان متحول شود تمام تصمیمات، جهتگیریها و فعالیتهای برخاسته از نگرشها و اندیشههای اوست و انسان خواسته و ناخواسته پیرو نگرشها و افکارش است و برای اثبات این مسئله استدلال زیاد لازم نیست، بلکه تنها کافی است مقداری دربارة رفتارهای خودتان فکر کنید آنوقت خواهید دید که شما بهطور کامل تابع افکار و اندیشههای خود هستید و در یک کلمه: در تسخیر افکارتان هستید.
با توجه به این حقیقت تا حدودی معنای این آیة شریفه روشن میشود؛ آنجا که خداوند میفرماید: «إنَّالله لایغیر مابقوم حتّی یغیروا مابانفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگون نمیکند مگر آنکه آنان رفتار خود را تغییر دهند و از درون و اندیشههایشان متحول و دگرگون شوند.»
آگاهی و ادراک، پیش شرط تحول است زیرا دوام و استمرار تحول، دانش و معرفت است، تا انسان نداند برای چه آمده و چه انتظاراتی آفریدگار از او دارد، چگونه میتواند خود را برای آن اهداف متحول سازد؟! بهنظر شما چه عواملی باعث شد تا امام عزیز ما بتواند خود را متحول ساخته و درونش را برای تجلی حق آماده کرد و با سختکوشی و مجاهدت، روحش را صفا بخشیده و سرانجام این شخصیت پرورشیافته به تعالیم اسلام، پرچمدار تحولی سترگ در جانهای مؤمنان شود.
بنابراین نقطة آغازین تحول، درون است و همة پیامبران الهی آمدند تا انسانها را متوجه این حقیقت کنند که باید از درون آغاز کنند و باورهایشان را بر محوریت باورهای اصیل، دگرگون سازند. سرسلسلة باورهای اصیل که زیرساخت تمام حرکتها و فعالیتهای انسان است خداشناسی است، این بنیان تحول است؛ زیرا سایر اصول انسانی که انسان سالم بهدنبال آن است بر همین بنیان استوار است. بهعنوان مثال: نیکی کردن، صلح طلبی، جوانمردی، انساندوستی، محبت کردن، کمک کردن به نیازمندان و فقیران، احترام به هم نوع، فداکاری، خدمت، پرهیزکاری، صبر و خویشتنداری.
منطق همه کارهای خوبی که میتواند انسان را قانع کند همین خداشناسی است. خداشناسی، مربوط به فکر و روح انسان است، به این ترتیب سامان کارهای اجتماعی دنیا از همین مسیر میگذرد؛ یعنی آنها باید براساس اصول معنوی و شرافتهای اخلاقی بنیان گذاشته شوند.
چنانکه خداوند در قرآن کریم در سوره ابراهیم (آیه 24 و 25) قریب به این مضمون میفرماید: مثل کلمة پاک توحید، مثل درخت پاک و سالمی است که در زمین ریشه دوانیده و شاخههایش سر به آسمان کشیده است، این درخت ثمربخش است همیشه بهار است و همیشه میوه میدهد، در همه فصلها و همه روزها میوة فراوان دارد و تمامشدنی نیست. میوههای این درخت پاک توحید، کرامت و عزت، احسان و گذشت، خدمت و فداکاری، رضایتخاطر و آرامش قلب است.
به این ترتیب خداشناسی، مهمترین و بنیانیترین تحولی است که انسان باید در فکر و روحش ایجاد کند و خدا را باور نماید، زیرا این نگرش عقلانی و خردمندانه، پایة همة راستیها، درستیها، فداکاریها، خدمترسانیها، مجاهدتها و تلاش در راه نیکی و پاکدامنیها است.
وقتی این نگرش در فکر انسان ایجاد شود، آنوقت امدادهای الهی نیز بر انسان نازل میشود، همانطور که قرآن کریم میفرماید:«خداوند مددکار کسانی است که به او ایمان آوردهاند و خداوند که آنها را از تاریکیها به روشنایی میبرد» (سوره بقره، 257)با این بیان دانسته شد که باید در این مسیر از هستیبخش یاری بخواهیم و چشم امید به دستان با عظمت و کریم او داشته باشیم که هرچه بود میشود و به سعادت و رستگاری میرسد به لطف و مرحمت اوست.