زمستان امسال که سرما تا مغز استخوانمان نفوذ میکرد، در پناه تو، هم تنمان گرم بود و هم بی دغدغه به مقصد میرسیدیم. تابستانها هم که گرما کولاک میکند، باز هم با دم خنک تو دمخور میشویم و وقتی به خانه میرسیم هنوز خنکی راهروهای تو، توی تنمان هست و گرما را زیاد احساس نمیکنیم.
هر چه دوست داریم آغوش تو برای پذیرایی از همشهریان بیشتر گشوده شود، به ناخنخشکیهایی بر میخوریم که دود از کلهمان بلند میکند و هی از خودمان میپرسیم، مردمداری یعنی چه؟! حتماً معنیاش این نیست که بودجهات را قطرهچکانی حواله کنند و صف مسافرانت هر روز درازتر شود!
در این روزهای آخر سال، امیدواریم عنایت پروردگار شامل حال مردم ترافیک زده پایتخت شود و به جای ناخنخشکیهای رایج، واگنهایت بیشتر و شاخههایت برای جابهجایی مردم، همان مردم محروم که هی سنگش را به سینه میزنیم، گستردهتر شود.