به گزارش خبرنگار همشهری آنلاین، اولاف، شخصیت اصلی رمان خون بر برف، یک قاتل نروژی است که برای یکی از دو سرکرده باند موادفروشان اسلو کار میکند. پول میگیرد و کار آنهایی را یکسره میکند که رئیس بزرگ را قال گذاشتهاند، چیزی دزدیدهاند، بدهیشان را نپرداختهاند و یا به سمت رقیب سُر خوردهاند. اولاف در یک ماموریت متفاوت، باید بین زندگی و مرگ دست به انتخاب بزند.
فضای داستان در روزهای برفی اسلو روایت میشود. تصاویر دقیق و جزئیات بسیاری که نسبو با کلمات به تصویر میکشد، این رمان را به یکی از سینماییترین آثار او بدل کرده است. داستان را اولاف برای ما تعریف میکند: «خون از زیر پیراهنش روی برف میچکید. زیاد از برف و در واقع خیلی چیزها سر درنمیآورم، اما جایی خواندهام بلورهای برفی که به علت سرمای زیاد تشکیل میشوند، با برف آبکی، دانههای سنگین یا آن دانههای تُرد کاملا فرق دارند. در ضمن جایی خواندهام که شکل بلورها و خشکی دانههای برف باعث میشود هموگلوبین خون این رنگ قرمز تند را به خود بگیرد. در هر صورت، برفی که زیر آن مرد جمع شده بود، مرا یاد ردای پادشاهان میاندخت، تماما ارغوانی و حاشیههایش از خز قاقُم. درست مثل نقاشیهای کتاب داستانها و حکایتهای نروژی که مادرم برایم میخواند.»
رمان طرحی منظم و حساب شده دارد و در ۲۱ فصل و ۱۷۲ صفحه، مدام مخاطب را غافلگیر میکند. روایت آن، روان است و میتوان کتاب را در یک وعده عصرگاهی خواند. این کتاب را مقدمه رمان «خورشید نیمهشب» میدانند که البته میتوان گفت به غیر از برخی شخصیتها و حال و هوای داستان، دو کتاب ارتباط چندانی با هم ندارند. اولاف، قهرمان خون بر برف، با اعداد و حساب و کتاب، خاطره پدرش و عشق دست به گریبان است و هیچ کس نمیداند او دقیقا کجا زندگی میکند.
یو نسبو، خالق اولاف و دو داستان او، آثار دیگری هم در ژانر جنایی یا به عبارت دقیقتر، ادبیات جرم، دارد که بخش بزرگی از شهرتش را مدیون آنها است. او اولین رمانش را به نام خفاش در سال ۱۹۹۷ منتشر کرد و استقبال از این داستان پلیسی با محوریت قهرمان آن، هری هوله، موجب شد که نسبو نوشتن در این ژانر را ادامه دهد. هر هوله، کارآگاهی درونگرا و باهوش است. فردی با زندگی شخصی به هم ریخته که خود را در مرگ یک کودک مقصر میداند، در بین همکارانش محبوب نیست و نمیتواند رابطه عاطفی پایداری برقرار کند. با این وجود نگاهی دقیق و شخصیتی جستجوگر دارد و با ظرافت، معماها را حل میکند.
یو نسبو، در اوایل جوانی، در لیگ فوتبال نروژ بازی میکرد، اما به دلیل مصدومیت و آسیبی که بعد از آن دید، فوتبال را کنار گذاشت. بعد از گذراندن سربازی در شمال نروژ، به دانشکده اقتصاد رفت و بعد از فارغالتحصیلی در کنار کارگزاری بورس، به گیتارنوازی و نوشتن ترانه مشغول شد. او در دوران دانشجویی با دوستانش یک گروه موسیقی راک تشکیل داد و بعدها با برادرش گروه دیگری ساخت و دومین آلبومشان به صدر جدول پرفروشترین آلبومها رسید. یک انتشارات به او پیشنهاد داد خاطرات خود را از تجربیات گروه موسیقیشان بنویسد و او در عوض، طرح رمان خفاش را نوشت. آخرین اثر نسبو، رمان «چاقو» از سری داستانهای هری هوله است که هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
جنایینویسان حوزه اسکاندیناوی با تکیه بر شرایط آب و هوایی منطقه، در حال حاضر بهترین داستانها را به علاقمندان این ژانر ارائه میدهند. رمان خون بر برف، روایتی خونین و برفی بر مبنای عشق و مرگ است که چاپ پنجم آن با ترجمه نیما م. اشرفی یک ماهی است توسط نشر چترنگ منتشر و راهی کتابفروشیها شده است.
نظر شما