به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، «بنده دکتر محمود مهاجر هستم مدرس کلاسهای موفقیت در ۱۵ جلسه که به خاطر شرایط اقتصادی فعلی در هفت جلسه با همان کیفیت ارائه میشود با نصف مبلغ» این دیالوگ معروف بیژن بنفشهخواه در نقش دکتر مهاجر استاد موفقیت سریال «فوق لیسانسهها» بود که هر بار با لبخندی ژکوند و انگشتانی به هم تکیه داده، برای معرفی خودش آن را بیان میکرد.
بنفشهخواه سالهاست در عرصه سریالهای طنز فعالیت دارد و در مجموعههای مختلفی هم با سروش صحت همکاری داشته است. این بار اما در سهگانه «لیسانسهها» بازی و توانمندیهایش بیشتر به چشم آمد و حتی خودش میگوید مردم او را که میبینند دستهایشان را مثل نقش دکتر مهاجر بالا میآورند و میگویند «سپاس. شاد و پیروز باشید» و تکیه کلام او را در این سریال به کار میبرند.
بنفشهخواه که کمتر هم اهل گفتگوهای صریح درباره فعالیتهای تلویزیونی خود است، در این گفتگو که پس از پایان پخش «فوقلیسانسهها» انجام شد، فراتر از بازی خود در این مجموعه حرف زد و درباره موضوعاتی چون جای خالی امثال رضا عطاران و مهران مدیری در حوزه سریالسازی طنز، درآمد هنرمندان و حواشی مربوط به معافیت مالیاتی، تجربه بازی در نقشهای جدی و حتی منع تلویزیون از حضورش در یک نقش روحانی سخن گفت.
مشروح این گفتگو را در زیر میخوانید:
- این چند وقت در مجموعههای مختلفی حضور داشتید اما شاید هیچ کدام به اندازه نقش دکتر مهاجر در «فوق لیسانسهها» دیده نشد، این کاراکتر چه جذابیتهایی برای خود شما داشت؟
بزرگترین مشکل ما در مجموعههای طنز فیلمنامه است، چون نویسنده خوب کم داریم و از بین اینها کارهایی که به ما پیشنهاد میشود کم هستند. کارهایی که از لحاظ مالی به توافق برسیم یا شرایط کار به گونهای باشد که سر کار برویم و حضور در سریالهایی مثل «فوق لیسانسهها» یک اتفاق خوب است.
در این سریال نه تنها شخصیت دکتر مهاجر بلکه کل شخصیتهای اصلی درآمده بود و بازیگرها میدانستند کاراکتر در هر موقعیتی چه واکنشی دارد. ناراحتی و عصبانیت آنها و تمام خصوصیات فردی یک نفر با اطرافیان پرداخت شده بود. ارتباط شخصیتها و خود کاراکترها به تدریج کامل و ملموستر شدند با اینکه «فوق لیسانسهها» نوعی فانتزی داشت که شاید همه آن را نپسندند اما خروجی خوبی را برای سریال رقم زد.
- فانتزیهای سروش صحت هم به گونهای است که بیشتر خودش میتواند آنها را کارگردانی کند...
متن فیلمنامههای کمدی خیلی مهم است، ایمان صفایی که یار غار سروش است و با هم متنها را مینویسند و خوشبختانه خود سروش هم کارگردانی میکند و این یک امتیاز است که نویسنده و کارگردان یک نفر باشد. سروش در کارگردانی بسیار وسواس دارد و به طور مثال خاطرم هست من یک بار دیالوگی را تا ۲۰ بار ادا میکردم و سروش میگفت آکسان اشتباه است تا اینکه درآمد، او حتی به جزییات حرکات دست من حساس بود.
- این جزئیات مثل نوع حرکتها به خودتان تعلق داشت یا در فیلمنامه نوشته شده بود؟
درباره خیلی از جزئیات حرف میزدیم و پیشنهاد میدادیم. هوتن شکیبا البته بیشتر از همه روی برخی از جزئیات حساسیت داشت. مثلا میگفت مارک آستین کتش را نکنند و یا حتی اگر کتش مارک ندارد، برایش بدوزند و یا جوراب سفید از ایدههای خودش بود. من هم ایدههایی داشتم ولی به شدت هوتن نبود. پیشنهادهای زیادی میدادم خیلیها رد میشد خیلیها هم قبول میشد. بیشتر جزئیات هم جزو کاراکترم بود و خود سروش معتقد بود باید لبخند داشته باشم و این کاراکتر باید با لبخند سر ببرد.
- سروش صحت پیشنهادپذیر است؟
خیلی. برخوردش به گونهای است که با او راحت هستید. مثلاً اگر ۱۰ ایده بدهید و نپذیرد باز هم برخوردش به شکلی است که پیشنهاد یازدهم را هم میدهید، چون ارتباطش با بازیگران خیلی خوب است.
- دکتر مهاجر مدلی از استادان موفقیت است که البته بیشتر مدل کلاهبردار این افراد است. چقدر این آدمها را دنبال میکردید؟
من جسته و گریخته این افراد را در ویدئوهایی دیده بودم. این کاراکتر جزو یکی از بهترین نقشهای من است که به دل مردم نشست. دکتر مهاجر آدمی کلاهبردار است چون همش دروغ میگوید و از طریق آموزش موفقیت، کاسبی راه انداخته است. هم در جامعه ما هست و هم آن طرف آب هستند و از طریق ماهواره با مردم صحبت میکنند کسانی که به حرفهایشان اعتقاد ندارند اما تلفنی با مردم صحبت میکنند، مشاوره میدهند و کلی پول میگیرند.
- بازخورد مردم نسبت به این نقش چه بود؟
(میخندد) مرا که میبینند با حالت دستهای به هم چسبیده میگویند سپاس، شاد و پیروز باشید...!
- به نظر میرسد متن فیلمنامههای طنز از همان اول مشخص میکند که کار موفقی میشود یا خیر...
برخی از فیلمنامهها را تا حدی میتوانم بگویم خوب است یا نه. مثلاً برای سه فصل «لیسانسهها» وقتی فیلمنامه میرسید برای بازی سکانسهایمان عطش بازیگری داشتیم و حتی موقع خواندن لبخند روی لب میآمد.
خیلی از فیلمنامهها هم هست که پنج صفحه اول را میخوانید فکر میکنید وقتتان را تلف کردهاید. مخصوصاً در فیلمنامه کمدی، کمی این طرف یا آن طرفتر باشد مخاطب کار را پس میزند. به نظرم در یک کار کمدی تهیهکننده، کارگردان، بازیگر، عوامل و... همه مهم هستند. حتی شانس هم اهمیت دارد...
- اینقدر مهم است واقعاً؟
بله شانس خیلی میتواند تعیینکننده باشد.
- از این نظر پس کارهای طنز ریسک میطلبد؟
بله ریسک دارد، ولی در کل سروش یک حسن دارد که همه کارهایش جذاب است. کار بد نمیسازد. من کلا در همه کارهای سروش بودهام و به او اطمینان کامل دارم، فیلمنامه را نخوانده با او قرارداد امضا میکنم.
- برخی دوست داشتند «فوق لیسانسهها» قصه بیشتری میداشت یا حتی فاصلهگذاریها و پیامهای مستقیم سریال بهنظر نسبت به قبل جذابیت کمتری داشت و...
بله برخی میگفتند که دوست داشتند سریال قصه بیشتری داشته باشد. به هر حال این هم مدلی است. سریالهای مختلفی ساخته میشود و این هم یک نوعش است. البته شاید این جمله که سریالهای زیادی ساخته میشود، دیگر اکنون کاربرد نداشته باشد. به هر حال سریال طنز کم داریم. من خودم در میان مجموعههای طنز «پایتخت» و «نون. خ» را دوست دارم. برای فصل اول و دوم «نون. خ» هم به من پیشنهاد شد ولی متاسفانه برای هیچکدام نتوانستم بروم.
- کم شدن سریالهای طنز برای شما به عنوان بازیگر این مجموعه چقدر اهمیت دارد؟
خیلی بد است. مردم نیاز دارند ساعتهایی بخندند شاد شوند و سرگرم شوند. سال به سال دارد بدتر میشود و تلویزیون چندان کمدی نمیسازد، برخی از کمدی سازان را هم خودشان فراری دادند مثل رضا عطاران یا مهران مدیری به جای اینکه سریال بسازد «دورهمی» را تولید میکند. حیف نیست؟ مدیری باید سریال بسازد.
- حضور این کارگردانان چقدر برای بازیگران تضمین برای یک کار خوب و حرفهای است؟
مدیری و عطاران یا حتی سعید آقاخانی کارگردانانی هستند که مثل سروش صحت میتوانید بدون فیلمنامه با آنها قرارداد ببندید، من اگر در سینما کار کنم و زندگیام از لحاظ معیشتی بچرخد در تلویزیون کار نمیکنم. چون اوضاعش خیلی خراب است همه بازیگران سریالها از تلویزیون طلب دارند. من خودم بابت دو سریال هنوز طلب دارم.
- و این برخلاف تصوری است که برخی فکر میکنند همه بازیگران وضعشان خوب است و پول زیاد هم میگیرند!
همه جای دنیا وضع بازیگرها بد نیست و دستمزدهای بالا میگیرند ولی این برای همه صدق نمیکند. من فکر نمیکنم بیش از حدود ۱۰۰۰ بازیگر حرفهای داشته باشیم. از طرفی درصد خیلی کمی هستند که دائم کار میکنند و هم دستمزدهای بالا میگیرند.
اکنون موجی بهعنوان ضدسلبریتی در تلویزیون راه افتاده که به برخی هنرمندان خائن هم میگویند و نمیدانم قضیه چیست! یا قضیه مالیات به راه افتاده و کسانی که درباره مالیات هنرمندان حرف میزنند، به این فکر نمیکنند که ما فقط حدود ۲۰ سوپراستار سینما داریم که دستمزدهای بالا میگیرند، باقی مثل کارگرها حقوق و دستمزد دریافت میکنند.
شاید حتی برخی از رانندهها در پروژههای سینمایی و تلویزیونی ماهی سه یا چهار میلیون تومان میگیرند. تعداد بازیگرانی که ۴۰۰ و ۵۰۰ میلیون تومان به بالا میگیرند و یا درصدی از فروش دریافت میکنند انگشت شمار است. حتی باید بازیگری را که یک سال است در خانه بیکار است را هم به حساب بیاورند، خود من معمولاً سرکار هستم ولی بازیگری که چند سال است نه در تلویزیون است نه در سینما باید در این مباحث نظر گرفته شود. حتی برخی از این بازیگران هم کارهای تجاری دیگری دارند و یا برخی از تهیهکنندهها میخواهند از مالیات فرار یا پولشویی کنند و وارد سینما میشوند و فیلم میسازند که مالیات ندهند و بیشتر باید جلوی همین افراد را گرفت.
- فکر میکنم تلویزیون زمانی مالیات کسر میکرد...
بله خود من با «جنگ ۳۹» در سال ۷۲ بازیگری را شروع کردم دقیقاً ماهی ۲۰ هزار تومان حقوقم بود که تلویزیون در جا پنج درصد مالیات کم میکرد و میشد ۱۹ هزار تومان و بعد از آن سالها قانون گذاشتند هنرمندان به خاطر وضع فلاکت بارشان مالیات ندهند، چون همه بازیگران که ۲۰۰ میلیون به بالا نیستند.
- البته عدهای میگویند برخی از تهیهکنندههای تلویزیون از بازیگران جدید پول هم میگیرند و به این ترتیب وارد این حرفه میشوند.
خب وقتی تلویزیون پول نمیدهد چنین راههایی باز میشود، چون تهیهکننده راهی ندارد. اگر سریالهای دهه ۶۰ و ۷۰ را ببینید، همه حرفهای هستند و چند درصد بازیگران جوان و چهرههای جدید هستند. الان برعکس شده است چون برای تهیهکننده نمیصرفد. بازیگر حرفهای بیاورد باید ماهی ۷۰ میلیون پول بدهد پس کسی را میآورد که از او پول هم بگیرد.
- این باعث نمیشود که اعتبار تلویزیون زیر سوال برود؟
مشخص است این همه خود تلویزیون سلبریتیها را میکوبد، مجریهایشان همه را با هم میکوبند و بعد برای مهمانیها و جشنهایشان دست به دامن همین سلبریتیها میشوند، بعد هم میگویند اینها تقاضای چند میلیونی دارند! حداقل موردی اسم بگویند. چرا همه هنرمندان را با هم خطاب میکنند. از طرف دیگر اگر به طور مثال من پول میگیرم برای حضور در یک برنامه تلویزیونی، برای ۲۶ سال و یک شب است و فقط هم در سال یکی دو برنامه میروم. ۲۶ سال کار کردم موهایم را در این کار سفید کردم.
- تلویزیون جوابش این است که برخی هنرمندان را خودش معرفی و معروف کرده است.
یعنی خود هنرمندان زحمت نکشیدهاند؟ و اصلا من اگر ۶ ماه بیکار شوم تلویزیون میآید کمک کند یا بیمهای در نظر بگیرد؟ باید در خانه بمانم و از جیب بخورم.
- مجموعه «محکومین۲» را هم بازی کردهاید که احتمالاً تا چند وقت دیگر به پخش برسد. در فصل اول «محکومین» هم حضور داشتید که آن قسمت اتفاقاً فضای تلخی هم داشت. بعد از این همه تجربههای کمدی بیشتر قرار است به سمت نقشهای جدی بروید؟
من کلاً عاشق بازیگری هستم برایم فرقی ندارد که در کار جدی یا کمدی حضور داشته باشم اما از این حیث دوست دارم در کارهای جدی بازی کنم که بدانم از پس آن برمیآیم. هرچند برخلاف تصورات، برای کمدینها خیلی راحتتر است که جدی بازی کنند. با این حال ما بازیگران کمی داریم که در هر دو حوزه موفق هستند مثلا پرویز پرستویی هم در درام گریه در میآورد هم در کمدی از خنده مخاطب را منفجر میکند.
به من هم نقشهای جدی پیشنهاد میشود حتی پیش آمده است که نقش روحانی در فضای جدی به من پیشنهاد شد اما تلویزیون نپذیرفت! شاید نگران بودند که درنیاید. ولی برای من فرقی نمیکند کار جدی باشد یاکمدی؛ هر دو جذابیت دارد. مخصوصا همکاری با سید جمال سیدحاتمی خیلی حرفهای و خوب بود. در یکی از سکانسهای این سریال من زمین میخوردم و او اینقدر دقیق و حساس بود که به من گفت زمین خوردنت را کمدی نکن جدی باش. یا مثلا به میمیک صورت من توجه داشت تا قالبی را که سالها با آن بازی کرده بودم به هم بزنم. به هر حال من تئاتر خواندهام ولی بیشتر در تلویزیون بیشتر بودهام و آن را هم دوست دارم اما ترجیحم این است که در سینما و تئاترهای خوب بیشتر حضور داشته باشم.
نظر شما