ایران، مصر و برخى کشورهاى حاشیه خلیج(فارس) نیز نتوانستهاند گره اختلاف موجود میان عربستان و سوریه را باز کنند. حل بحران کنونى لبنان اگرچه نیازمند توافقهای متعددى است، ولى مشکل حقیقى بر سر آن است که کدام کشور در منقطه باید نقش راهبردى داشته باشد. مشکل دیگر در تناقض موجود در راهحلهای پیشرو است.
در اختلافهاى موجود میان عربستان و مصر در دهه شصت میلادى، رادیکالهاى عرب(سوسیالیستها) متهم به تقویت نفوذ شوروى در منطقه بودند. میانهروهاى عرب نیز متهم بودند که زمینه نفوذ غرب در کشورهاى منطقه را مهیا مىسازند. جهان در این سالها تحولات زیادى را شاهد بود و با این وجود کشورهاى عرب نقش مستقلى در درگیرىهاى بینالمللى نیافتند.
میانهروهاى عرب، رادیکالها را مورد انتقاد قرار دادند که نگاه واقعگرایانهای به رخدادها نداشته و توازن بینالمللى را درک نمیکنند. بهمین دلیل میانهروها را متهم ساختند که منطقه را دچار تنشى که نتیجهای جز جنگهاى شکست خورده نخواهد داشت. رادیکالهاى عرب همچنین میانهروها را متهم به بىتفاوتی نسبت به منافع جهان عرب که حقوق ملل عرب را بنام واقعگرایى به فراموشى سپردهاند کردند. آنها بر این اعتقاد بودند که رادیکالها تلاشى براى تغییر و موفقیت جهان عرب انجام نمىدهند. هر دو این دیدگاهها منجر به ورود تنش، آشوب و درگیرى با منشا خارجى و بینالمللى به کشورهاى منطقه شد. آنها دیدگاه واحدى از امنیت ملى و استراتژى سیاسى امنیتى خود نداشته و گاه براساس ذوق و سلیقه سران و حاکمان خود عمل مىکنند.
دو دستگىهای سیاسى گذشته که از ایدیولوژى بلوک شرق و غرب ناشى مىشد از حد و مرز اختلافات سیاسى فراتر نمىرفت. حتى این امر به تلاش براى نفوذ در کشورها با انجام کودتا و پروژههاى مشابه که همگی از اختلافات سیاسی موجود در این کشورها نشات گرفته بود خارج نمىشد.
وضعیت کنونى تغییر کرده و اختلافها، مرزهاى سیاست را در نوردیده و به پایههاى ملى، میهنى کشورها حمله کرده است. موضوعاتى که بعد دینى، فرقهاى و مذهبى دارد و پس از اشغال عراق توسط آمریکا به همه جنبشهاى اسلامى نفوذ کرد و زمینه اختلافات فرقهاى میان جنبشهاى اسلامى را ایجاد کرد. باید گفت که متاسفانه اختلافات و دو دستگىهاى موجود براساس قوانین کنونى و در سایه نبود همبستگى عربى درمان نخواهد شد.
حتى در موضوعى که پیش از این بخش مشترک همه فعالیتهاى سیاسى بود یعنى در موضوع فلسطین و درگیرى اعراب و اسراییل نیز همبستگى عربى وجود ندارد. هنگامیکه میانهروهاى عرب تصمیم گرفتند افسار خود را در اختیار سیاستها و استراتژى آمریکا قرار دهند بطور عملى به خواسته و حقوق سه ملت فلسطین، سوریه و لبنان که مشکلات برجاى مانده با اسراییل و آمریکا داشتند پشت پا زدند. همراهى کشورهاى میانهرو عرب با ایالات متحده، تاکنون هیچ نتیجهاى در فعال ساختن سه پرونده براى رسیدن به سازش و تفاهم عادلانه در بر نداشته است.
در سایه ضعف و ناتوانى سیاسى کشورهاى میانهرو عرب براى بدست آوردن موفقیت دیپلماتیک یا رسیدن به راهحل بحرانهاى ملى و میهنى سه کشور فلسطین، سوریه و لبنان نقش ایران نیز بعنوان کشورى حامى این ملتها نیز همچون سرنیزهایست که پرده دیدگاههاى رسمى کشورهاى عرب را دریده باشد. همین نقش باعث شد که این کشورها در برابر افکارعمومى کشورهاى عرب و ملل منطقه در تنگنا قرار بگیرند. کشورهاى میانهرو فشار بیشتری بر شهروندان خود به منظور کنترل آنها اعمال نموده که همین امر زمینه مناسبى براى ایجاد اختلافات فرقهاى - مذهبى ایجاد کرده است.
بدینترتیب کنفرانس سران عرب در دمشق، کنفرانس تضادها و تناقضهاى موجود میان آنها است نه کنفرانسى براى طرح دیدگاههای میانهرو، بنحوی که نه میانهروها مىتوانند رادیکالها را متقاعد سازند و نه رادیکالها مىتوانند میانهروها را به راهکارى که حکومتهاى عرب را میان چکش سیاستهاى منطقهای آمریکا و سندان جنبشهاى تندرو مذهبى قرار دهد اقناع کنند.
گذشت 60 سال از بحران فلسطین منجر به آن شد که طى این مدت، وحشیانه بودن اقدامات اسراییل براى جهانیان آشکار شود. همچنانکه بحران لبنان در مدت اخیر نیز منجر به اثبات بىبضاعتى حکومتهاى عرب در حمایت و حفاظت از این کشور عربى بحرانزده شد.
تداوم بحران لبنان همچنین منجر به طولانى شدن بحران عراق خواهد شد که ممکن است با بحرانى شدن یکى از کشورهاى عرب، منطقه به آتش کشیده شود. سناریو تخریب ساختار منطقهاى که «سایکس – پیکو» به ترسیم آن پرداختند اکنون در لبنان به اجرا درآمده است. همان سناریویى که زمینه بروز بحرانهاى ایدئولوژیک صد سال آینده که به ساخت کشورهاى زیر نفوذ قدرتهای بزرگ منجر خواهد شد را فراهم آورده است. همین چشمانداز بر دیدگاه کشورهاى عرب تاثیر خواهد گذاشت و بدین جهت است که هیاتهاى پارلمانى کشورهاى عرب نسبت به بروز اختلاف فرقهاى و گسترش بحرانها در لبنان نگران شدهاند.
خطرى که تا این اندازه به کشورهاى عرب نفوذ کرده اقتضا مىکند تا کشورهاى عرب در سطحى مناسب در کنفرانس دمشق حضور یابند و البته باید دانست که چنین حضوری تنها بدلیل بحران لبنان، فلسطین یا عراق نیست بلکه براى حفظ آنچه که از نقشه کشورهاى عرب باقیمانده است مىباشد