به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خبر آنلاین، هرچند نزدیکی و ارتباط خانودگیاش با رهبر انقلاب و همچنین سیدمحمدخاتمی موجب شده برخی، موقعیت سیاسی او را جور دیگری و به عبارتی ویژه بدانند اما او تاکید می کند که موقعیتش را از هیچ رانتی به دست نیاورده و به قول خودش «گرایش سیاسیام اصلاحطلبانه است اما نزدیکترین فرد به رهبر انقلابم.»
صحبت از «سیدمحمدصادق خرازی» است، دیپلمات و آقای سفیر روزهای دور که حالا چندسالیست جوانان اصلاح طلب را دور خود جمع کرده و تابلوی حزب ندا را بالا برده است. ئاو که از مخالفان هرگونه ائتلاف با غیراصلاحطلبان است تاکید جدی دارد که «بودن ۲ اصلاح طلب در مجلس بهتر از ۸۰ بازیگر فیک است» برهمین اساس هم معتقد است نسل اول اصلاحات باید اجازه فعالیت را به نسل جدیدتر این جریان بدهد. خرازی رقیب اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو را نه اصولگرایان بلکه مشارکت پایین مردم می داند و معتقد است«گرچه صدای مصالح ملی از عقلای اصلاحات شنیده می شود اما برخی ها هم به دنبال تحریم انتخابات هستند.» خرازی برایمان هم از بی میلی سردار سلیمانی برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری گفت هم به ماجرای انتخابات مجلس سال ۹۰ اشاره کرد که خاتمی در نهایت با تماس های پی در پی او راهی دماوند شد و رایش را به صندوق انداخت. بنا به گفته خرازی، «سرویسهای جاسوسی آمریکا، اسرائیل و عربستان برای سقوط و فروپاشی ایران در سال ۱۴۰۰ برنامهریزی میکنند و یکی از سرنوشتسازترین سالهای پیش رو همان ۱۴۰۰ خواهد بود.» و اگر جامعه و حکومت بتوانند مقاومت کنند و شرایط را درست مدیریت بکنند، میتوان از این بحران عبور کرد.
در ادامه بخشهایی از گفتوگو با صادق خرازی، دبیر کل حزب ندای ایرانیان را بخوانید:
- احمدی نژاد مثلِ رابین هود رای مردم را دزدید
انتخاب احمدینژاد در سال ۸۴ زنگ خطر بود چرا که مردم به دنبال یک رابین هود میگشتند و احمدینژاد در نقش رابین هود توانست رای مردم را بدزدد. زنگ خطر به صدا درآمد، ما نشنیدیم و بیدار نشدیم اما خارجیها آن را شنیدند و برایش برنامهریزی کردند. چون تجربه جهان را در مقابل خودشان داشتند. خارجیها تجربه تفاوتهای اجتماعی، تخریبهای اجتماعی، درگیریهای اجتماعی را در آمریکای لاتین، اروپای شرقی و آسیا را دارند و اکنون همان ها را در ایران تکرار میکنند.
- آرای خاکستری بیشتر شده، یعنی ناقوس خطر به صدا درآمده است
گاهی به شوخی میگویم تمام مسئولین ما صبح به صبح که بیدار میشوند برنامهریزی میکنند و بخشنامه صادر میکنند که انقلاب را از بین ببرند و این مردماند که آن را حفظ میکنند. انتخابات آینده انتخابات پیچیدهای است. من فکر میکنم با فضایی که در حال حاضر در آن قرار داریم مشارکت در انتخابات در شهرستانها بالای ۴۰-۵۰ درصد و در تهران حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد باشد. که خودش رقمی قابل توجهی است، هرچند که ایده آل نیست. ما یک زمانی در انتخابات تهران ۷۰ درصد مشارکت داشتیم اما حالا اوضاع تغییر کرده است. به هرحال پیش بینی من این است. مگر اینکه اتفاقی خاصی بیافتد که تعداد آرای شرکتکنندگان افزایش یابد.
جمعیتی حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد در کل کشور داریم که پای کشور و انقلاب با وجود ضعفها و نقدها ایستادهاند. همینها که در مناسبتها و بزنگاهها به خیابانها میآیند و در روزهای واقعه همواره در صحنه حضور دارند، اینها جمعیتی ۲۵ تا ۳۰ درصد را تشکیل میدهند. اصلاحطلبان نیز جمعیتی حدود ۱۰ تا ۱۵ درصدی هستند. اما در شهرهای کوچک مجادلات و رقابتهای قومی و قبیلهای هم مهم است و منجر میشود در انتخابات شرکت کنند.
نگاه من این است که مردم هنوز ایران و انقلاب را دوست دارند؛ بخش خاکستری جامعه که بین ۲۵ تا ۳۰ درصد بودند الان چیزی در حدود ۴۰ تا ۴۵ درصد شدهاند و این یعنی که ناقوس خطر به صدا درآمده است. من نمیدانم که چه زمانی به بالای ۵۰ درصد میرسد، که اگر رسید، دیگر این حکومت ما تبدیل به حکومت اقلیت خواهد شد. نظام جمهوری اسلامی هنوز نظام حاکم بر اقلیتها نیست. من بنای کوبیدن کل مدیریت کشور را ندارم، ولی ریشههای آسیبهای اجتماعی خیلی فراگیر شده است. هنوز افراد صالح و سالم در کشور دلسوزانه خدمت میکنند و کمتر کسی هم نام آنها را میشنود.
- نیروهای ارزشی و سنتی ۲۰ تا ۲۵ درصد کشور هستند
اصولگرایان، نیروهای ارزشی و سنتی همگی میآیند. مجموعه نیروهای اصولگرا که شامل پایداریها، مؤتلفه، جامعه مدرسین، رهپویان، ایثارگران، بسیج و ... هستند، همچنین نیروهای ارزشی و سنتی که کل آنها جمعیتی بین ۲۰ تا ۲۵ درصد و در بعضی مناطق ۳۰ درصد هستند، یا مثلاً در مناطق مذهبی جنوبی تهران تا ۴۰ درصد هم میرسند. از سویی حامیان پروپاقرص اصلاحطلبان هم چیزی بین ۱۰ تا ۱۵ درصد هستند که ممکن است دقایق آخر تصمیم بگیرند و پای صندوق رأی بروند، چراکه گزینه دیگرمان این است که راه را برای ورود اصولگرایان تندرو به مجلس بازکنیم. باقی مردم آرای خاکستری هستند که ممکن است اصلاحطلبان بتوانند درصدی از آنها را تحت تأثیر قرار دهند. اما اینکه با قاطعیت بگوییم اصلاحطلبان این کار را میکنند یا خیر، حقیقت امر این است که من نشانههای خوبی از اردوگاه اصلاحطلبان دریافت نمیکنم.
- برای فروپاشی ایران در ۱۴۰۰ برنامه ریزی می کنند نه در ۹۸
انتخابات پیش رو حاوی پیامها و سیگنالهای مهمی به کشورهای منطقه و جهان خواهد بود و بسیاری از تحلیلگران و استراتژیستها منتظرند ببینند که میزان پشتیبانی مردم از کشور چقدر خواهد بود. همینطور بیشتر ایفای نقش خارجیها هم در همین برهههاست و سعی میکنند از فرصت پیشآمده استفاده کنند و مردم را علیه حاکمیت و نظام سیاسی ایران بشورانند. عدهای هم حقیقتاً طاقتشان طاق شده است. اگر فعالیت مخالفان در شبکههای مجازی را با دید وسیع و در مقیاس کلان بررسی کنید، خواهید دید که پشت تمامی فعالیتهای سرویسهای جاسوسی آمریکا، اسرائیل و عربستان در فضای مجازی، یک برنامهریزی دقیق و گامبهگام وجود دارد. اتفاقا آنها به دنبال سقوط ایران در سال ۹۸ نیستند، بلکه برای سقوط و فروپاشی ایران در سال ۱۴۰۰ برنامهریزی میکنند و یکی از سرنوشتسازترین سالهای پیش رو همان ۱۴۰۰ خواهد بود.
- ائتلاف یک دروغ است
ائتلاف یک دروغ است و نتیجهاش میشود ورود افراد دروغین به تفکر یکدست. طرف فیک است ولی ادای اصلاحات را در میاورد و نهایتا به یک کاریکاتور سیاسی تبدیل میشود. بنابراین من با هرگونه ائتلافی که فیکسازی کند مخالف هستم. دو اصلاحطلب در مجلس بهتر از ۸۰ آدم فیکِ بازیگر هستند.برای اینکه حزب اتحاد ملت زودتر مجوز بگیرد دعا می کردم
- سیدمحمد خاتمی قدرتِ عملِ زیادی ندارد
{در پاسخ به اینکه نظر راهبردی آقای خاتمی برای انتخابات پیش رو چیست؟ }نمیدانم. باید با خودشان صحبت کنید. من سخنگوی آقای خاتمی نیستم.
اگر شاخصههای کلی چند دولت بعد از جنگ را ببینید نشان میدهد که دولت آقای خاتمی موفق بوده است. خاتمی برای مدیریتش روش دارد؛ اعتماد میکند و واگذار میکند. اما حوادث سال ۸۸ آقای خاتمی را محدود کرد. انتظارات شما از یک آدم محدود نمیتواند بیش از این باشد.
{همان فردی که محدودیت داشت توانست از سال ۹۲ تا ۹۶ مردم را پای صندوق رای بیاورد.} این نشاندهنده این است که مردم به او باور دارند اما خودش قدرت عمل زیادی ندارد. این فرد در شرایط بحرانی میتواند امضای سفید داشته باشد اما آیا قدرت تماس با قدرتها را داشته است؟ آیا قدرت برگزاری جلساتی به صورت شخصی داشته است؟ متأسفانه نه. باید منصفانه قضاوت کرد. من نمیگویم که آقای خاتمی صد در صد مقصر است یا مقصر نیست. سهم قصور آقای خاتمی را مشخص کنیم و یکدفعه همهچیز را سیاه وسفید نبینیم.
می روند با آقای خاتمی صحبت می کنند ولی بعد هرکاری خودشان بخواهند انجام می دهند.
- نسل جدید اصولگرایان تهدید جدی برای جریان اصولگراست
اصولگرایان قربانی غرور تاریخی خودشان شدند. در خود اصولگرایان هم جواب نمیدهد، نسل جدید اصولگرایان تهدید جدی اصولگرایان هستند. از سوی دیگر در میان اصلاحطلبان، نسل اول اصلاحات اصلاً اجازه نمیدهند که نسل جدید اصلاحات شکل بگیرد، اگر اصلاحطلبان جوان به میدان بیایند و از وجود آقایان تناول کنند و خیلی هم به آنها احترام بگذارند شاید به آنها در یک حد کمی توجه شود.
- اصلاح طلبم و نزدیکترین فرد به رهبری
{در پاسخ به اینکه آیا «صادق خرازی» رانتی در نظام دارد؟} آدمی بودم و هستم که ۴۰ سال است با این انقلاب پیوند دارد. مرحوم شهید مطهری و شهید بهشتی به خانه پدری من میآمدند، در خانه پدربزرگ من مرحوم طالقانی و بازرگان رفت وآمد داشتند، کلنگ مدرسه علوی را مرحوم بازرگان و آیتالله طالقانی و آقای روزبه و آقای علامه در خانه ما زدند.
پدر من تنها فقیه بارز حوزه در ۷۰ ، ۸۰ سال اخیر است که یک ریال از وجوهات شرعی استفاده نکرده است. با این تفاسیر من از ابتدا واقعا نمیدانستم باید چطور زندگی کنم تا به این حرف و حدیثها نرسد. چون گرایش سیاسیام اصلاحطلبانه است اما نزدیکترین فرد به رهبری انقلاب بودم. من باید چه میکردم که اثبات کنم اصلاحطلب هستم؟ در دوران اصلاحات بیشترین مدیریت سیاست خارجی با من بود. طبق گفته آقایان موفقترین سفیر تاریخ ایران در فرانسه بودم. تاریخ به خوبی قضاوت میکند. این حرفها ادعا نیست. آمار و ارقام وجود دارد.
- بخشی از زندگیام را برای گفتوگوی تمدنها فروختم
وقتی آقای خاتمی از ریاستجمهوری رفت آیا من رفتم با احمدینژاد کارکنم؟ تنها سفیری که در این مملکت شهر به شهر به نفع آقای هاشمی سخنرانی کرد من بودم. مقالات و سخنرانیهای آن روز من وجود دارد. به مردم ایران گفتم اگر احمدینژاد رای بیاورد و این تفکر حاکم شود ایران بدتر از بنگلادش میشود و امروز شد. امروز بنگلادش از ما جلوتر است. اینها را من انجام دادم و گفتم . من دیگر باید چه میکردم؟ در سال ۸۴ اولین سفیری که عزل کرد من بودم. با کینه هم عزل کرد. شنیدم که رهبری هم گفتهاند ناراحت شدم.
به من چندین مسئولیت مهم ملی پیشنهاد شد که من نپذیرفتم . من با تمام این اتهامات کنار آقای خاتمی ایستادم و شهر به شهر و کشور به کشور با او رفتم. چه کسی برای گفتوگوی تمدنها از جیب خودش خرج کرد؟ من بخش عمدهای از زندگیام را در این راه فروختم. نتیجهاش را دیدیم.
- چه کسی دست آقای خاتمی را برای انتخابات ۹۰ گرفت؟
سال ۹۰ چه کسی دست آقای خاتمی را برای انتخابات مجلس گرفت؟ اگر آقای خاتمی در انتخابات مجلس شرکت نمیکرد ممکن بود جریان اصلاحات برای همیشه به حاشیه رانده شود. من شبانه چندین مرتبه با آقای خاتمی تماس گرفتم و ایشان هم فردا در روستایی در دماوند رای دادند. سال ۸۸ آقای خاتمی وقتی اعلام کاندیداتوری کرد من را سخنگوی ستاد اعلام کرد. آقای عارف رئیس ستاد و من هم سخنگو شدم. ما یک تفکر بودیم و هستیم. من رانتی در نظام نداشتم. این حرفی که میزنند صحیح نیست.
- در مورد بیانیه ۷۷ نفر؛ به آزادی بیان معتقدم
مواضع من در خصوص بیانیه معروف به ۷۷ نفر، فاقد هرگونه توهینی و صرفاً یک نقد بود، هرکسی آزاد است نقد کند و حرف خودش را بزند، ولی حداقل ظرفیت پذیرش نقد خودمان را داشته باشیم. پاسخ نقد، هتاکی و اهانت و تهمت و فحاشی نیست. من به دلایل متعددی به ادبیات آن نامه نقد داشته و دارم، ادبیات نامه را اصلاحطلبانه نمیدانم و صحبتهای من در برنامه تلویزیونی شفاف بود. همینطور به آزادی بیان معتقدم و از آن دفاع میکنم و به هیچوجه معتقد به برخورد حقوقی و قضایی با نویسندگان نامه نیستم.
انتقاد تند صادق خرازی به بیانیه ۷۷ اصلاحطلب ؛ نظر شخص اول اصلاحات چه بود؟ | اگر به ۹۲ برگردیم ...
- نمیخواهیم اپوزیسیون باشیم
در پاسخ به اینکه{فکر میکنید شما یا آقای عارف و کسانی که موردقبول هستید میتوانید واسطهای شوید بین شورای نگهبان و جریان اصلاحات که هزینه رد صلاحیتها کمتر شود؟}
منطق این حرف دقیقا اعتقاد حزب ندای ایرانیان است. اگر این سؤال را تبدیل به یک مانیفست کنیم تفکر ندا همین است. ارتباط و تعامل با حاکمیت و رایزنی با حاکمیت. ما با افتخار در روز روشن رایزنی میکنیم و سرمان را هم بالا میگیریم. ما میخواهیم در این نظام کار و زندگی کنیم. نمیخواهیم اپوزیسیون باشیم. اگر میخواهیم اپوزیسیون باشیم اصلا نباید در این نظام کار کنیم. ما به نظام اعتقادداریم. معتقدیم برخی از برداشتها، عملکردها یا اطلاعات اشتباه است و باید رفت و تلاش کرد و اصلاح کرد. دعوا هم نمیکنیم. مذاکره و رایزنی میکنیم و معتقدیم با رایزنی و مذاکره میتوانیم گامی مثبت برداریم.
بسیاری از دوستان اصلاحطلبان نیز چراغ خاموش به این کار اعتقاد دارند. من کسی را از رهبران و سران اصلاحطلب نمیشناسم که به این موضوع معتقد نباشد اما گاها جلوی تلویزیون و مطبوعات و روزنامهنگاران به گونهای دیگر صحبت میکنند. در صورتی که باید فرهنگ درست را منتقل کرد. مشکل اینجاست که ما حاضریم با دبیر کل سازمان ملل هرچه بگوییم و بشنویم اما حاضر نیستیم با چهار نفر از مسئولان خودمان همچون اعضای شوراینگهبان صحبت کنیم. این تناقض است. این دوگانگی است و اسمش نفاق سیاسی است. این ریاکاری سیاسی است. شما دورویی را به جای دموکراسی القا کنید. دیدار ما با شورای نگهبان در راستای همین گفتوگو و تعامل بود.
من حتما برای بچههای ندا رایزنی میکنم. نوکرشان هم هستم. برای هرکسی از سیاسیون که کمکی از دستم بر بیاید و بشناسم کوتاهی نمیکنم. نشناسم کاری نمیکنم چون نمیتوانم عواقب آن را بر عهده بگیرم.
- بخشی از اصلاحات برای ۱۴۰۰ به دنبالِ علی لاریجانی است
بعید میدانم که انتخابات مجلس به گونهای باشد که ریاست مجلس به اصلاحطلبان برسد. مگر اتفاقی غیرمترقبه بیفتد. هرچند خیلی بعید میدانم. امروز نمیتوانم چیزی بگویم. من معتقدم اکثریت مجلس آینده در اختیار غیر اصلاحطلبان خواهد بود. در رابطه با آقای لاریجانی هم باید بگویم که ایشان طی این سالها خیلی ضربه خورد. فکر میکنم میخواهد دوره گذاری داشته باشد و تصمیمش هم عاقلانه است.
فکر میکنم ایشان (آقای لاریجانی) برای ۱۴۰۰ توافق ناگفته و ننوشتهای با آقای روحانی و بخشی از اصلاحات دارد. احساس میکنم بخشی از اصلاحات به دنبال آقای لاریجانی باشد. فکر میکنم چنین اتفاقی خواهد افتاد. اما ۱۴۰۰ تعیینکننده مسائل دیگری است.
- رهبری نمی گذارند دولت سقوط کند
در پاسخ به اینکه {اگر در مجلس بعدی جریان تندروتری روی کار بیاید چقدر به دولت ضربه میزند؟ آیا ممکن است موضوع سقوط دولت آقای روحانی در مجلس بعدی رقم بخورد؟} رهبری انقلاب نمیگذارد که دولت سقوط کند. این شرایط در مجلس هفتم و در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی هم رخ داد. اینجا دیگر بحث نقش رهبری است. من احتمال این موضوع را یک در هزار هم نمیبینم که رهبری اجازه دهند مجلس وارد استیضاح رئیسجمهوری شود مگر اینکه شرایط کشور به گونهای شود که آقای روحانی بخواهد در مقابل همهچیز بایستد. آقای روحانی خردمند و عاقل است، بازی میکند و جا نمیزند.
- سردار قاسم سلیمانی مایل به ریاست جمهوری نیست
سردار سلیمانی در ایران و منطقه محبوب است. خیلیها را دیدهام که هیچ نسبتی با انقلاب ندارند اما عاشق حاج قاسم سلیمانی هستند. آخرین باری که آقای سلیمانی را دیدم ۷ یا ۸ روز پیش در همین خانه و در همین اتاق بود. ایشان اصلاً مایل به این کار نیست. چرا باید برای ریاست جمهوری بیاید؟ ماموریت های مهمتری دارند که به آنها رسیدگی میکنند.
نظر شما