بچه که بود مادرش او را با چادر گل گلی به پشتش می‌بست و به باغ و تاکستان می‌برد. مادر خسته که می‌شد ابراهیم را پایین می‌آورد و چادرش را روی زمین زیر درختان سیب، زردآلو و انجیر پهن می‌کرد و ابراهیم را روی آن می‌نشاند تا بازی کند. از همان زمان عشق به طبیعت و درختان در دلش جوانه زد.

توت

همشهری آنلاین-مهین قاسمخانی: ابراهیم بزرگ که شد، خود را در هیاهوی شهر یافت. روزهای زندگی از پی هم آمدند و رفتند تا اینکه هوای آلوده شهر نفس‌های او را به شماره انداخت. روزی در مطب، پزشک بعد از ورق زدن برگه‌های آزمایش و معاینه‌های چندباره او، با چهره‌ای درهم رو به آقا ابراهیم که حالا عاقله مردی شده بود کرد و گفت: «ریه‌های شما مناسب زندگی در این شهر نیست. شما باید جایی زندگی کنید که ‌دار و درخت داشته باشد.» آقا ابراهیم از مطب که بیرون آمد، هنوز آخرین جمله دکتر در گوشش صدا می‌کرد. از خودش پرسید: «کجا باید بروم؟ یعنی فقط با رفتن از این شهر مشکلات حل می‌شود؟ شاید بهتر باشد درختان را به این شهر بیاورم.»

نسل اندر نسل باغدار بودند و کشاورز. مادرش همه فرزندانش را زیر درختان انگور، انجیر و توت بزرگ کرده بود. «ابراهیم قاسملو» می‌گوید: «مادرم هریک از ما را در زمان شیرخوارگی با چادر گل گلی‌اش به پشت می‌بست و در باغ کار می‌کرد. او زیر درختان میوه و انگور به من و خواهر و برادرهایم غذا داد و در گوش‌مان لالایی خواند تا بزرگ شدیم. پدر و مادرم آموخته بودند که با درختان مهربان باشند. ما از حاصل و میوه درختان روزی می‌خوردیم و از شاخ و برگ خشک آنها برای پخت‌وپز و گرم‌کردن خانه استفاده می‌کردیم. بین زندگی ما و طبیعت تعادلی وجود داشت و هیچ‌کس به محیط‌زیست آسیب نمی‌زد، اما زندگی شهری بین من و درختان فاصله انداخت. وقتی دکتر گفت باید جایی زندگی کنم که ‌دار و درخت داشته باشد، تصمیم گرفتم کار را از حیاط خانه‌ام شروع کنم. ۷موزاییک از کف حیاط خانه‌ام برداشتم و ۷نهال انجیر، زردآلود و انگور کاشتم. حالا باید تمام فوت و فن‌های باغداری را در ذهنم مرور می‌کردم. بعضی از این روش‌ها سال‌هاست که به فراموشی سپرده شده است. حتی بسیاری از باغبان‌ها هم این فن‌ها را بلد نیستند؛ چه برسد به افرادی که همه داشته‌هایشان را از لابه‌لای کتاب‌ها به دست آورده‌اند.»

قاسملو خیلی زود حیاط خانه‌اش را به یک باغچه کوچک تبدیل کرد، اما این کافی نبود. کم‌کم همسایه‌ها متوجه مهارت او در زمینه نگهداری از درختان شدند و این‌طور بود که پای آقا ابراهیم به حیاط خانه همسایه‌ها باز شد. به خانه آنها سر می‌زد و به درختان رسیدگی می‌کرد بی‌آنکه پولی بگیرد، ولی این هم عمو ابراهیم قصه ما را راضی نمی‌کرد. او می‌خواست درختان مهمان تمام شهر باشند.

بازجویم روزگار وصل خویش

آن روزها یک مغازه جمع و جور خواربارفروشی داشت. چنین شغل دست و پاگیری به او اجازه رفاقت با درختان را نمی‌داد. این‌طور بود که کرکره مغازه را پایین کشید و بساط کسب و کارش را در دوشنبه بازار شهرک علائین پهن کرد. دوشنه بازار درست جایی برپا می‌شد که اطرافش پر بود از ‌دار و درخت. درختانی که برخی جوان بودند و برخی پیر، اما بیشتر آنها آفت داشتند. عمو ابراهیم عزم خود را جزم کرد تا راهی برای درمان این درختان پیدا کند. از نظر او درخت موجودی زنده است و نیاز به مراقبت دارد. از ۱۵سال قبل که مغازه‌اش را تعطیل کرده، نصف روزش را به مراقبت از درختان اختصاص می‌دهد. اوایل سنگینی نگاه‌های کنجکاو مردم آزارش می‌داد. برخی هم رودربایستی را کنار می‌گذاشتند و به سراغش می‌رفتند و سؤال پیچش می‌کردند، می‌پرسیدند چه کار می‌کند و از کجا آمده، اما رفته رفته وقتی مردم از نیت خیرش باخبر شدند، دیگر نه فقط‌کاری به کارش نداشتند، بلکه با سینی چای و بیسکوییت و ‌گاه یک صبحانه کامل به سراغش می‌آمدند. مشتری‌های دوشنبه بازار هم از وقتی متوجه نیت خیرش شدند بیشتر از او خرید می‌کنند.

جراح درختان ری

قاسملو روش‌های مختلفی برای مراقبت از درختان دارد. او نه تنها شاخه، بلکه ریشه درخت‌ان را هم هرس یا به قول خودش جراحی می‌کند. می‌گوید: «درخت در زمین پاک رشد می‌کند. وقتی بعضی از شاخ و برگ‌های درختی خشک می‌شود، در واقع آن درخت دارد به ما اعلام خطر می‌کند، اما هر کسی متوجه این اعلام خطرها نمی‌شود تا زمانی که درخت به‌طور کامل خشک ‌شود.»

عمو ابراهیم بعد از هرس شاخه‌ها، زمین اطراف ریشه را حفر می‌کند تا به ریشه برسد و به قول خودش، ریشه درخت را هرس کند. می‌گوید: «ریشه درخت هم نیاز به هرس دارد. ریشه را باید طوری هرس کنیم تا به عمق و ‌لایه‌ای از زمین برسد که دارای منفذ باشد. در این صورت درخت بدون آبیاری هم می‌تواند به حیات خود ادامه دهد و این چیزی است که بسیاری از مهندسان جوان فضای سبز از آن بی‌اطلاعند. بسیاری از درختانی که در تهران خشک شدند، اگر ریشه آنها به درستی جراحی(هرس) می‌شد، نجات پیدا می‌کردند.»

عمو ابراهیم انس و الفت عجیبی با آیات قرآن دارد. او می‌گوید: «همه دانسته‌هایم را از قرآن دارم. خداوند در قرآن به ضرورت پاک نگهداشتن زمین و باز نگهداشتن منفذهای آن اشاره کرده است. معتقدم اگر به آنچه که در قرآن و سوره‌هایی مثل بقره، رعد، نحل، نور، عنکبوت، نجم و ناس آمده توجه کنیم و طبق همین آیات به درختان رسیدگی کنیم، آنها تا یک هزار سال هم می‌توانند عمر کنند.»

وقتی درخت توت در زمستان بار می‌دهد

همه خدمات قاسملو فقط به هرس ریشه و شاخه درختان محدود نمی‌شود. او ماده‌ای طبیعی را به دست آورده است که نه تنها برای از بین بردن آفات درختی مفید است، بلکه به شکل شگفت‌انگیزی سبب تقویت آنها می‌شود. او می‌گوید: «شاید خیلی‌ها باور نکنند، اما من از درختان خانه‌ام سالی ۲بار محصول می‌گیرم.» او برای اثبات حرف‌های خود ما را کنار یک درخت توت در خیابان علائین منطقه۲۰ می‌برد که در واپسین روزهای پاییز، هنوز توت‌های سفید بر شاخه آن خودنمایی می‌کند. او می‌گوید: «آرزویم این است که ۲بار در سال بهار را تجربه کنیم و این آرزویی دست‌یافتنی است.»

عمو ابراهیم تاکنون با همین روش‌های ساده و آفت‌کشی که ساخته، جان چندین درخت تنومند را که عده ای به دلیل آفت‌زدگی قصد قطع آنها را داشتند، نجات داده است. او از فرماندار فعلی و فرمانداران پیشین ری به دلیل حمایت‌هایشان قدردانی می‌کند و می‌گوید: «من دستم را به سوی مسئولان دراز کردم و امیدوارم آنها هم من و درختان شهر را تنها نگذارند.»

کد خبر 472270

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha