نحوه استفاده از نخستین سرود ملی ایران که بیش از یک قرن قبل توسط موسیو لومر فرانسوی ساخته شده بود، نزاع بین منوچهر صهبایی (رهبر ارکستر سمفونیک تهران) و پیمان سلطانی (رهبر ارکستر ملل) را سبب شد.
به گزارش همشهری آنلاین منوچهر صهبایی که اواخر سال 86 به مدت شش ماه رهبری ارکستر سمفونیک تهران را عهدهدار شده است، در نامهای به رئیس دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد، با اشاره به تحقیقات فراوانش بر سر پیدا کردن این سرود و آثار مشابه نوشته است: اینجانب طی سالهای بسیار با تحقیق و تفحص فراوان و با سختی و مشقت اولین سرودهای ملی ایرانی که برای مدتها اثری از آنها یافت نمیشد را جمع آوری نموده و قصد انتشار آنها را داشتهام.
صهبایی سپس به ملاقات چهار سال قبل خود با پیمان سلطانی اشاره کرد و نوشت: چهار سال پیش شخصی به نام پیمان سلطانی این مجموعه را بطور امانت از اینجانب گرفته و با توجه به این که هیچ اجازه رسمی یا غیر رسمی از بنده نداشته، حتی مشورتی در خصوص تنظیم اثر و یا انتشار آن نکردهاند، با تنظیمهای نامناسب و اجرای آنها به اصالت آثار ارزشمند لطمه بزرگی زدهاند.
صهبایی در ادامه نامه خود آورده است: ایشان (سلطانی) این آثار را به نام خود ثبت کرده و خیانت در امانت نمودهاند.
رهبر کنونی ارکستر سمفونیک تهران در پایان نامه خود به رئیس دفتر موسیقی ارشاد از وی خواست ترتیبی اتخاذ شود که دیگر شاهد این گونه اتقاقات که صرفا به موسیقی ملی کشور آسیب میرساند نباشیم.
پاسخ پیمان سلطانی به نامه منوچهر صهبایی
در برابر این نامه پیمان سلطانی، آهنگساز و رهبر ارکستر ملل نیز در نامهای به رئیس دفتر موسیقی ارشاد و ارسال نسخهای از آن برای همشهری آنلاین به ایرادات وارده از سوی صهبایی پاسخ داد.
سلطانی با اشاره به سابقه آشنایی خود با منوچهر صهبایی که به نیمه اول دهه هفتاد باز میگردد، گفت: در این مدت دیدارهای فراوان و چندین دعوت از سوی من و همچنین نشستهای متعددی با حضور طرفین صورت گرفته است، ضمن اظهار تأسف برای لحن و بیان ایشان، متعجبم که چگونه پس از این همه سال آشنایی آقای صهبایی از عبارت «شخصی به نام پیمان سلطانی» استفاده کرده است. غالباً این عبارت «شخص» زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که فرد مورد نظر قابل شناسایی نیست و یا مدت زمان آشنایی بسیار اندک بوده و یا روابط ارباب رعیتی باشد و ...، غیر از آن، لفظ «شخص» تنها با قصد تحقیر مورد استفاده قرار میگیرد. شخصاً به هیچ وجه اجازهی چنین بیحرمتی و بیاحترامی را به ایشان نخواهم داد.
در ادامه این نامه؛ سلطانی به سابقه استفاده از سرود لومر پرداخت و نوشت: حوالی سال 1383 در نشستی دو نفره، آقای صهبایی یک عدد CD برای انتشار در مجموعه انتشاراتی اخوی بنده ارائه کردند، البته پیشنهاد همکاری ابتدا توسط اخوی بنده اعلام شده بود. آقای صهبایی با اظهار علاقه به این پیشنهاد، علت این همکاری را نارضایتیاش از انتشارات ماهور عنوان کرد. وی معتقد بود که «این آقا (منظورشان آقای موسوی، مدیر انتشارات ماهور) بدون آن که مرا در جریان بگذارد، CD های چند هزارتایی از آثار مرا منتشر میکند، نه قرارداد مجدد میبندد و نه بابت آنها پولی به من میدهد (البته با اطلاعی که از وضعیت نشر دارم چنین ادعایی نامعقول به نظر میرسد)، به همین دلیل اعلام کردند با عدم اطمینانی که برایم ایجاد شده است، دیگر حاضر به همکاری با موسسه انتشاراتی ماهور نیستم» و اینجا بود که ایشان علاقهمند به همکاری با ناشر دیگری شدند.
در طی این مدت، از سال 83 تا 85 دیدار و گفتگوهای زیادی درباره اثر ایشان انجام گرفت. کارهایی نیز از سوی این انتشارات انجام گرفت از جمله طرح جلد، لیآوت بروشور، اسکن تصاویر، اصلاح و میکس قسمتی از اثر در استودیو که هزینههایی را نیز در برداشته است. لازم به ذکر است که یکی دو سال قبل از این ماجرا، اینجانب چند برگه نت از سرودهای قدیم ایرانی و کتابی تحت عنوان «سرودهای آموزشگاهها»، چاپ وزارت فرهنگ در سال 1328 را در اختیار ایشان گذاشته بودم و تعدادی از آثار اجرا شده در آن CD از همان کتاب و نتها است.
رهبر ارکستر ملل ایران که اجرای وی در سومین برنامه نقد نغمه مورد بررسی همه جانبه قرار گرفته بود با اشاره به محتویات سی دی ارائه شده نوشت: «مجموعهای که ایشان در آن CD ارائه کردهاند، آثاری از آقایان لومر، خادم میثاق، ضیاء مختاری، مین باشیان و ... است.
ایشان به هیچ وجه وارث حقوقی و حقیقی این آثار نیستند. آثار گذشتگان متعلق به یک فرهنگ و یک ملت است و در عین حال این آثار چه به صورت نت و چه به صورت شنیداری وجود دارند و در آرشیوهای خصوصی، آرشیو رادیو، آرشیو هنرستان و... یا در صفحات قدیمی موجود هستند و بخش زیادی از آنها در اختیار افراد متعدد و همچنین من قرار دارد. لذا آثار فوق اکتشافات و استخراجهای تاریخی و باستان شناسانه آقای صهبایی به حساب نمیآیند.
سلطانی سپس به این بخش از نامه صهبایی که تنظیم آثار را نامناسب خوانده بودند این گونه پاسخ داد: «آثار فوق، با یک پیانو توسط آقای صهبایی اجرا شدهاند و به تصور من بیشتر لحنی کودکانه به خود گرفتهاند تا این که به شخصیت و اصالت آن آثار توجهی شده باشد. عنوان این مجموعه، «اولین سرودهای ملی»، عنوانی است نادرست و نمیتوان به تمام این آثار در CD فوق چنین عنوانی را اطلاق کرد. نام بردن از سرودهای کار، میهن، نیکنامی و مارشها به عنوان سرود ملی، بسیار غریب به نظر میرسد. بسیاری شاهد هستند که من بیش از ده سال است، روی سرود های ملی، میهنی و وطنی ایران از مشروطه به بعد تحقیق میکنم و طبعا در این حوزه از نظر کارشناسانهتری نسبت به آقای صهبایی برخوردار هستم.
سلطانی در ادامه به پیشینه این آثار اشاره کرد و نوشت: «اثر لومر با اجرای خود او به صورت شنیداری موجود است و یک نسخه از آن در اختیار من قرار دارد. حتی اگر بپذیریم که آقای صهبایی کاشف این اثر بودهاند که چنین نیست، اجرای اثر لومر با ارکستر ملل با ایدههایی جدید همراه بوده است. این اثر به سبب همین ایدههای نو و جدید مقبولیت عمومی پیدا کرد و به نام ارکستر ملل ثبت شده است. لذا اگر کسی بخواهد از این ایده سوء استفاده کند، من شاکی حقوقی آن خواهم بود. این اثر برای پیانو نوشته شده و سپس توسط لومر چند بار با ارکسترهای نظامی اجرا گردیده و اجرای ارکستر ملل نه تنها هیچ ارتباطی به لحاظ ساختار ارکسترال و فرمی با آن ندارد، بلکه اولین اجرای ارکسترال آن بوده و بر روی آن برای نخستین بار شعری گذاشته شده که توسط آقای بیژن ترقی و به پیشنهاد اینجانب سروده شده و همگانی شدن این اثر و عمومی شدن آن مدیون همین ایده بوده است و بدون شک شعر جناب آقای ترقی هم بسیار مؤثر واقع شده است.
وی در نوشته خود به تماش تلفنی صهبایی با وی اشاره کرده و آورده است:« آقای صهبایی در تماسی تلفنی با من مدعی بودند که: «شعر مزخرف آقایی به نام بیژن ترقی به اصالت این اثر لطمه زده است.» متاسفانه یا ایشان آقای بیژن ترقی را نمی شناختند و یا با همان روش ارباب منشانه همیشگی یشان وانمود می کردند که ایشان را نمیشناسند. در عین حال کارشناسی اصالت آثار کذشتگان در حیطه ی اختیار ایشان نیست، چرا که چنین مواردی کاملا شخصی است، همانطور که من نیز چنین نظری در مورد اجرای ایشان دارم.
سلطانی سپس به چگونگی استفاده از آثار گذشتگان از سوی اهالی موسیقی پرداخته و نوشته است: اگر بپذیریم که آثار گذشتگان میبایست دراختیار یک فرد قرار گیرد و هم او مدعی و میراث خوار آن باشد، بنابراین وزارت ارشاد باید یک دادگاه ویژه برای متهمانی بیشمار برگزار کند که در آن (از تأسیس رادیو - حدود نیم قرن قبل - به بعد) عدهای سوءاستفادهگر از آثار گذشتگان را محاکمه کند. متهمانی چون آقای شجریان برای استفاده از تصنیف مرغ سحر ساخته آقاینی داوود و آقای نادر گلچین به عنوان شاکی از آقای شجریان، چرا که ایشان قبل از آقای شجریان به اجرای آن اثر پرداختهاند، یا شکایت از آقای پایور برای استفاده از آثار عارف قزوینی و شیدا و دخل و تصرف ایشان در این آثار، چرا که قبل از آقای پایور، آقای روح اله خالقی و آقای جواد معروفی آنها را تنظیم کرده بودند، پس ایشان نیز باید شاکی آقای پایور باشند، هم از بابت سوء استفاده از آثار گذشتگان (عارف و شیدا) هم به سبب دخل و تصرف ایشان، چرا که به اصالت آثار لطمه خورده است!
به بیش از هزار نمونه از این دست میتوان اشاره کرد. از یک رهبر ارکستر بعید است که چنین نظر غیر حرفهای را عنوان کند. رهبران ارکستر در زمان و مکانهای مختلف و بسته به احساس لحظه، درلحن، سرعت، دینامیک و ... آثار آهنگ سازان دخالت میکنند. برای همین است که هنوز اجرای آثار بزرگانی چون بتهوون، برامس، دبوسی و... در کنسرتها و CDها خواهان و طرفداران بیشماری دارد. یکی از اجرای فورت وانگلر لذت میبرد، یکی از اجرای کلمپرر، یکی صدای ارکستر باواریا را دوست دارد و یکی ارکستر برلین و CBS را.
اگر اینجانب از CD امانتی آقای صهبایی و محتویات آن عیناً و به نام خود سوء استفاده کرده بودم، در این صورت میبایست پاسخگو باشم. اما صرفاً به دلیل این که اجرای یک اثر را شنیدهام، که قبلاً نیز خود اجرای اصل آن را توسط خود لومر در اختیار داشتم و شنیدم، متهم شوم، منطقی به نظر نمیرسد. پس میبایست من هم آقای صهبایی را متهم کنم که چرا از نتهایی استفاده کردهاند که اینجانب یا اشخاص دیگر در اختیارشان گذاشته اند.
سلطانی سپس به دعوت از صهبایی برای دیدن اجرای تمرینی این اثر در تالار میراث فرهنگی اشاره کرد و افزود: ایشان در دو سال گذشته در محافل بسیاری با حضور اهالی موسیقی، به تخریب شخصیت من پرداختهاند که من تا کنون با سکوت به ایشان پاسخ دادهام. پیش از نخستین اجرای ارکستر ملل در تالار وحدت، هنگام تمرین در تالار میراث فرهنگی، از آقای صهبایی برای دیدن یک جلسه تمرین دعوت کردم. در آن جلسه در حضور خودشان اثر لومر،«نخستین سرود ملی» را اجرا کردیم و پس از تمرین نظر ایشان را پرسیدم. قابل ذکر است که هیچ نوع انتقاد یا اعتراضی در مورد اجرای این اثر نداشتند، البته محق به اعتراض هم نبودند. اعتراض ایشان زمانی انجام گرفت که چهار ماه از کنسرت میگذشت و ایشان در ایران نبودند.
زمانی که این اثر مقبولیت عمومی پیدا کرد و در اینترنت - سایتها و وبلاگها- مورد استقبال ویژه از سوی مردم قرار گرفت و البته همانطور که گفتم بخش مهمی از آن مقبولیت فقط و فقط به دلیل به کارگیری ایدههای نو در این اثر بود. (لازم به ذکر است در جلسه مذکور، آقایان روشن روان و محمدرضا شجریان و خبرنگاران زیادی هم حضور داشتند. فیلم این جلسه موجود است.)
رهبر ارکستر ملل در نامه خود نوشته است: ما اثر ژان باتیست لومر، موسیقیدان فرانسوی اعزامی به ایران در دوره قاجار، را پس از صد سال با ایدهای نو و جدید با ارکستر ملل ارائه و اجرا کردیم و اگر قرار باشد در این مورد پاسخی بدهیم، تنها به آقای لومر خواهد بود نه آقای منوچهر صهبایی و نه هیچ کس دیگری. در مورد اجرای سایر آثار نیز (که در CD ایشان از آهنگ سازان قدیم ایران موجود است) توسط بنده و دیگران واضح است که ایشان، حقوقاً و اخلاقاً نمیتوانند ادعایی داشته باشند. آیا آقای صهبایی برای اجرای آثار موسیقیدانانی چون بیزه، برامس، موتسارت و... از این آهنگسازان و رهبران متقدم خود اجازه گرفتهاند؟! و آیا برای اجرای آثار آهنگسازان ایرانی در همین CD مورد نظر از آهنگسازان و یا خانواده آنها اجازهای گرفتهاند؟!
وی اجرای اثر لومر توسط ارکستر ملل را حرکت نوینی دانست با اشاره به این که اجرای نخستین سرود ملی ایران توسط ارکستر ملل بازگشت مالی نداشته و ارکستر ملل از اجرای این اثر نفع مادی نبرده است نوشت این حرکت را باید به فال نیک گرفت. مردم بارها و بارها تشکر خود را از اجرای این اثر و همچنین سمفونی نفت علینقی وزیری، دو اثر فراموش شده، به ارکستر ملل ابراز کرده اند. همین جا سپاس خود را از همه این عزیزان اعلام میکنم که این اثر با علاقه و عشق به فرهنگ و تاریخ ایران اجرا گردیده است.
وی برخورد منوچهر صهبایی در اعتراض به استفاده از این اثر را چنین توصیف کرده است: انتقاد آقای صهبایی مانند این است که کسی در گذر از یک دشت درختی را ببیند و خود را با این تصور که اولین بیننده است صاحب آن بداند (ثابت کردن این که اولین بیننده کیست، خود حکایتی است چه برسد به احساس تملک). آقایی در دیدارش از آن درخت عکسی میگیرد با زاویهای خاص، سرعت، دیافراگم و حساسیتی خاص، دیگری آن را نقاشی میکند، شخص دیگری از آن ویدیو آرت میسازد، فردی با آن اینستالیشن درست میکند و یک نفر در کنار آن پرفورمانس اجرا میکند و ... .حال آقای صهبایی مدعیاند چون در گذر از آن دشت از آن درخت عکسی تهیه کردهاند فرد دیگری حق نقاشی کردن و ... را از آن درخت نخواهد داشت، که البته این هم از عجایب روزگار است. بنده از نگاتیو آقای صهبایی استفاده نکردهام به ایشان هم اجازه نمیدهم در مورد اثری که اکنون متعلق به ارکستر ملل و حافظهی شنیداری یک ملت است دست درازی کنند.
سلطانی درادامه به وجود نت نوشته برخی از آثار موسیقیدانهای نامدار ایران اشاره کرد و نوشت:به اطلاع کلیه آهنگ سازان، علاقه مندان، دست اندرکاران، مسؤولان و متولیان موسیقی میرسانم که تعدادی نت از آثار آهنگسازان مختلف ایران از جمله آقایان غلامرضا و غلامحسین مین باشیان، ضیا مختاری، پرویز محمود، محمد علی خادم میثاق، حسن رادمرد، روبیک گریگوریان، لومر و ... در اختیار اینجانب است. علاقه مندانی که مایل به اجرای مجدد این آثار هستند (حفظ اصالت و ارزش این آثار موضوعی است شخصی و در حیطه اختیار خود افراد)، با کمال میل هر یک از این آثار را که به صورت نت یا شنیداری در اختیار دارم تقدیم شان خواهم کرد، قطعا از این طریق خواهیم توانست در یک حرکت جمعی، به حفظ ارزشهای گذشته دست یابیم . همه ی ما علاقهمند به فرهنگمان هستیم و چه خوب است تا با مصادره نکردن تاریخ و حبس نکردن آن در بایگانیهای شخصی به شناسایی فرهنگمان بپرداخته و با بخل وخست تاریخ خود را به گورستان نسپاریم.
کتاب هارمونی آقای [علینقی] وزیری سالهاست که در انحصار یک استثمارگر موسیقی است و به این امید آن را بایگانی کرده که یا آن را به قیمت گزاف بفروشد و یا به نام خودش آن را به چاپ برساند که البته با شناختی که از این آقا دارم، مورد دوم بیشتر شبیه یک شوخی است. در نظر بگیرید اگر این کتاب سالها پیش به چاپ میرسید، قطعا پرسشهای بیشماری را پاسخ میداد و جلوی جنجالهای فراوانی را میگرفت و از کینه و دشمنیهای زیادی نیز جلوگیری میکرد. وظیفهی ما حفظ آثار گذشتگان است و ما حق شخصی کردن هیچ بخشی از تاریخ را نخواهیم داشت. بیایید در راه رسیدن به این هدف بکوشیم.
سلطانی درپایان نامه خود به رئیس امور موسیقی وزارت ارشاد نوشته است: جناب آقای احمدی در طول این مدت در برابر تمامی حرف و حدیثهای ایشان در محافل عمومی سکوت کردهام و حالا نیز از جنابعالی استدعا دارم هر گونه که صلاح میدانید لطف کرده و به ایشان بفرمایید که رفتار نامناسب خود در این مورد خاص را کنار گذارده و به این رویه پایان دهند. من امیدوارم که این موضوع با خیر و صلح به پایان برسد. لذا از امروز به بعد در صورتی که آقای صهبایی به این رویه ادامه دهند و با کذب به تخریب نام و شخصیت من بپردازند با تاسف و به ناچار از طریق قانونی پیگیری خواهم کرد.
گزارش همشهری آنلاین حاکیست، نخستین سرود ملی ایران دو سال قبل در تالار وحدت با ارکستر ملل به رهبری پیمان سلطانی و خوانندگی سالار عقیلی اجراشد.