همشهری آنلاین-زهرا بلندی: صبح سردی است. محوطه بیرونی آسایشگاه خیریه کهریزک خلوت است و تنها چند مددجو در حال گردش با صندلی چرخدار به چشم میخورند. باوجودی که هیچ شناختی از یکدیگر نداریم با سلامی گرم و لبخندی صمیمی از کنارمان عبور میکنند. مقابل بخش معلولان جسمی و حرکتی ایستادهایم تا شهربانو برسد. پرستارش میگوید: «الان پیداش میشه! یک جابند نیست، به محض بیدار شدن از خواب خودش را سرگرمکاری میکنه! »
بعد از دقایقی او را در حالی میبینیم که از دور با جزوه و کتابهایی که روی ویلچر قرار داده به سوی ما میآید. زبانش را محکم روی اهرم تعبیه شده بالای ویلچر میفشارد تا صندلی چرخدار حرکت کند. بانوی ۳۸سالهای که اصالتش به شهر بابک استان کرمان برمیگردد، با افتخار از حضورش در این آسایشگاه میگوید: «بیماری مادرزادی که به مرور زمان محدودیت شدید جسمیام را به همراه داشت باعث شد احساس خوبی برای ماندن در خانه نداشته باشم. با وجود مخالفتهای خانواده، اینجا را برای زندگی و رشد کردن انتخاب کردم و از ۲۵ سالگی به آسایشگاه آمدم.»
درخشش در مسابقات قرآنی
بیشتر بچههای آسایشگاه، نوابزاده را با زبان گویایش میشناسند. با وجودیکه بر اثر پیشرفت بیماری ژنتیکی «میوپاتی» طی چند سال اخیر کمی قوت صدایش کمتر شده، اما هنوز هم با کمک آن از عهده بسیاری از کارهای شخصیاش برمیآید. او با کمک زبانش حرکت میکند. با استفاده از آن کتابها را ورق میزند، بدون آنکه از کسی کمک بگیرد غذا میخورد و از عهده پاسخگویی به تماسها و پیامهای تلفن همراه خود بر میآید. این مددجوی پرتلاش مدرسه و کتابخانه آسایشگاه را بیش از هرجای دیگری دوست دارد.
وقتی به پیشنهاد خودش برای ادامه گفتوگو به کتابخانه میرویم، میگوید: «از کودکی علاقه خاصی به قرآن داشتم و با تماشای برنامههای قرآنی تجوید را یاد گرفتم. وقتی در یکی از مراسمهای مذهبی این آسایشگاه با پیشنهاد خودم چند آیه از قرآن را قرائت کردم این قابلیتم مورد توجه حاضران قرار گرفت. با حمایت مسئول گروه همیاران قرآن در دورههای تخصصی قرآن شرکت کردم و بعد از کسب رتبههای اول و دوم قرآنی در مسابقات قرآن نابینایان و معلولان درخشیدم.»
علمآموزی، پاداش مشکلات
مقصد بعدی ما مدرسه آسایشگاه است. با سرعتی معقول جلوتر از ما حرکت میکند. انگار داستانی پشت ویلچری که با سبک و سیاقی خاص برای او ساخته شده، وجود دارد. وقتی درباره آن سؤال میکنیم، میگوید: «من ۱۰سال اول حضورم در این آسایشگاه روی چرخ ارتوپدی و با کمک دیگران حرکت میکردم تا اینکه ۳سال پیش یکی از خیّران آسایشگاه که متوجه توانمندی و انگیزه من شده بود این ویلچر برقی را برایم تهیه کرد تا با استفاده از آن از عهده کارهایم برآیم.»
با ورود به مدرسه حال و هوایش بهتر از قبل میشود. با سرزندگی خاصی به معلمهای قدیمی سلام و بیوقفه از حمایتهای همیشگی آنها قدردانی میکند. «احترام جعفری» بانویی که از ۲۱سال پیش در آسایشگاه خیریه کهریزک قرآن تدریس میکند به سمت او آمده و میگوید: «۱۳سال است که شهربانو را میشناسم. در این سالها با پشتکار زیادی در کلاسها شرکت میکرد. آنقدر خوبی دارد که نمیتوانم شخصیتش را در یک ویژگی یا عبارت خلاصه کنم. فقط میتوانم بگویم که بیشتر از من، او معلم بود.» نوابزاده با اشاره به اینکه بعد از ۱۵سال ترک تحصیل کردن سال ۱۳۷۸ در این مدرسه دوباره مسیر علم و دانش را پیش گرفته، میگوید: «بعد از دریافت مدرک دیپلم سال۱۳۹۶ در کنکور شرکت کردم و برای تحصیل در مقطع کارشناسی رشته روابطعمومی دانشگاه سوره قبول شدم.»
وقتی از شرایط او برای رفتوآمد به دانشگاه سؤال میکنیم، میگوید: «برای رفتن به دانشگاه باید ۲روز قبل به سامانه «معلولان و جانبازان» درخواست بدهم تا هماهنگیهای لازم انجام شود. از سوی دیگر لازم است یکی از دوستانم برای رفت و برگشت همراهیام کند. قطعاً هر هفته برای فراهم کردن شرایط، طی این مسیر و رفت و آمد در دانشگاه با چالشهای زیادی روبهرو هستم که فقط عشق و علاقه به درس خواندن و دیدن دوستانم میتواند جبرانی برای این خستگیها باشد.»
نظر شما