این کشور با مناظر دیدنی، حیات وحش، بومیان منحصر به فرد، آثار بجامانده از دوران استعمار و... میزبان بسیاری از علاقه مندان بوده است.
اما با وجود تمامی جاذبههای ذکر شده، مسائلی در کنیا وجود دارد که ظاهر چندان خوشایندی ندارند.
از جمله آن میتوان به شورشیان مائو مائو، مهاجران وایت میسچیف و... اشاره کرد. امروز که خشونت و درگیری سراسر کنیا را فرا گرفته، دیگر اثری از زیبایی این کشور به چشم نمیخورد.
بحران کنیا که از انتخابات ریاستجمهوری 27 دسامبر 2007 - بهدلیل عدمتوافق بر سر تقسیم قدرت - آغاز شد و همچنان ادامه دارد، کنیا را از پا در آورده است.
درگیریهای اخیر در حالی بروز کرد که این کشور همواره با بحرانهای متعددی دست و پنجه نرم میکرد. این درگیریها بهدنبال بیانیه پیروزی کیباکی بر رقیب اصلی خود یعنی رایلا اودینگا به وجود آمد که کشتهشدن یکهزار نفر را نیز بهدنبال داشت. (برخی منابع تعداد کشته شدگان را تا 1500 نفر نیز تخمین میزنند)
از طرفی دیگر شرایط بحرانی کنیا موجب آوارگی حدود 250هزار نفر شده است. این مسئله وجود اشتباهات فاحش در خطمشی جریانهای سیاسی (حتی رهبری)، را نشان میدهد.
همچنین بروز وقفه در تلاشهای کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل برای تصمیمگیری در بحران سیاسی کنیا حاکی از آن است که حتی اتخاذ یک تصمیم و یا راه حل مناسب در شرایط کنونی امکانپذیر نیست.
متأسفانه این وضعیت ناخوشایند همچنان در کشور بحران زده کنیا ادامه دارد. البته شدت آن نسبت به اوایل یعنی کشتار و انفجارهایی که در ماههای ژانویه و فوریه 2008 رخ میداد، بسیار کمتر شده است.
فساد در این کشور افزایش یافته، اسلحه در ملأعام حمل میشود، هیچ گونه مجازاتی برای جنایتها در نظر گرفته نمیشود و مردم کنیا همچنان منتظر بهبود در وضعیت اسفبار کشور هستند؛ شرایط آزار دهندهای که تداوم آن غیرقابل تحمل شده است.
اینکه چه شخصی میتواند مسئولیت کنونی کنیا را بر عهده گیرد و به درگیریها و بیقانونیها خاتمه دهد، مسئله بسیار مهم و حیاتی برای این کشور محسوب میشود. اما تفکرات بسیار عجیبی در این کشور وجود دارد که خود بهعنوان مانع بزرگی برای عادیسازی شرایط مطرح است.
بهمنظور رهایی و پایان دادن به درگیریها و فجایع اخیر، سیاستمداران همچنان بر استفاده از ترفندهای قدیمی و سطحی نگرانه اصرار دارند.
گزارشها حاکی از آن است که سیاستمداران با استفاده از گروههای قومی افراطی و با تحریک تعصبات قبیلهای برای دستیابی به اهداف شوم خود تلاش میکنند. (همانند شورشیان مائو مائو در سال 1950)
اما تصور اشتباهی شکل گرفته و آن این که اتفاقاتی که شاهد آن هستیم ناشی از یک مشکل سیستماتیک است نه یک اشتباه رفتاری. بهنظر میرسد که این تصور نادرست، دوام چندانی نخواهد داشت و حقیقت آشکار خواهد شد.
ناظرانی نظیر دیوید دبلیو کوهن وای اس آتینو اوهیامبو که برای مدت زمان طولانی مسائل داخلی کنیا را از نزدیک مورد بررسی قرار داده اند، معتقد هستند که وقایع فعلی این کشور، ناشی از واقعیتهای درون جامعه است.
در واقع آنچه امروز شاهد آن هستیم آینه عملکرد دولتها، فعالان سیاسی، شورشیان و... در کنیا است.
کلیه کشورهای جهان همواره راهحلهای پیشنهادی خود را برای برونرفت کنیا از مشکلات ارائه کردهاند: ملی گرایی (دهه 1960)، توسعه در مقابل وابستگی (دهه 1970 و دهه 1980)، مردم سالاری (دهه 1990) و هم اکنون نیز کنار گذاشتن آسیبشناسی آفریقایی.
واقعگرایی نوعی آسیب شناسی سیاسی و منطقی است که در کنیا و همچنین کل آفریقا از بین رفته است. اما این روش خاص، نفوذ بسیار زیادی در کنیا داشته که بهنظر میرسد دلیل اصلی آن این مسئله باشد که کنیا برای مدت طولانی بهعنوان افسانهای از تصورات، امیدها، هراسها و راه حلهای سریع برای سفیدپوستان محسوب شده است. ( اما این روش خاص نفوذ بسیار زیادی در کنیا داشت که بهنظر میرسد دلیل اصلی آن این مسئله باشد که کنیا برای مدت طولانی مورد توجه سفید پوستان بوده و این کشور به محلی برای تحقق آرزوها و خواستههای آنان تبدیل شده بود.)
دولتهای غربی معتقدند کشور کنیا سالهای متمادی است که عامل اصلی بیثباتی منطقه چه از لحاظ مسائل داخلی و چه از لحاظ مسائل بینالمللی محسوب میشود. در طول دوران سخت جنگ سرد، کشور سومالی تحت رهبری زیاد باره (پیش از وارد شدن به جنگهای داخلی)، از طرفداران کمونیست بود.
در کشور اوگاندا، میلتون اوبوتو سوسیالیست بود که بر اثر بیکفایتی عیدی امین از بین رفت.
اتیوپی در سال 1974 کمونیست شد و جولیوس نیرره از تانزانیا بهصورت کاملا مشکوکی بیطرف ماند. طرفداران رژیم سرمایه داری غربی نیز در قالب گروه اقلیت در کنیا حضور داشتند.
غرب و سیاستهای اشتباه آن در قبال کنیا در تحولات بحرانی کنونی این کشور بیتقصیر نیست. در طول دوران جومو کنیاتا (1963-78) قدرتهای غربی از اینکه مشاهده میکردند تروریست خطرناکی (به ظن خودشان) به جمع هواداران غرب پیوسته، ابراز خرسندی میکردند.
با انجام یک سری ترورهای سیاسی از جمله پیو گاما در سال 1965، تام موبویا در سال 1969و جیام کاریوکی در سال 1975، کنیاتا توانست کنترل سیاسی کشور را به دست گیرد.
در اوایل دهه 1990 دانیل ارپ موئی در وضعیت بسیار بدی به سر میبرد. پس از قتل رابرت اوکو (یکی از اعضای قبیله لئو) وزیر امور خارجه کنیا، در سال 1990، تحقیقات اسکاتلندیارد فاش ساخت که نیکولاس اویوگی، منشی موئی و نیکولاس بیوت، پسر عموی موئی، وزیر انرژی و وارث رئیسجمهور، مظنون به دست داشتن در قتل رابرت اوکو هستند.
مجددا دوران قدرت گاما پینتو و جیام کاریوکی فرا رسید اما این بار دوره قدرت آنان مدت زیادی طول نکشید. وضعیت دستگاههای کشور از هم پاشیده بود و برای راهاندازی مجدد نیاز به رهبری محکم و مقتدرانه کاملا احساس میشد.
در طول سالهای 92-1991 و بهدنبال انتخابات در دسامبر 1992، درگیری سازماندهی شدهای توسط ارتش در دره ریفت در مقابل لئو، لوهیا و مهاجران کیکویو گسترش پیدا کرد.
ناآرامیها هم اکنون نیز در این منطقه وجود دارد. آمار دقیقی از کشته شدگان این درگیریها منتشر نشده است ولی تخمینها حاکی از آن است که حدود 1500 نفر در دره ریفت کشته شدهاند. این تعداد بیشتر از تلفات خشونتهای دسامبر 2007 و فوریه 2008 است.
خبرنگارانی که خبر حضور نیروهای شبه نظامی موئی در درگیریها را منتشر ساختهاند، بلافاصله دستگیر شدند. اما نکته جالب توجه موضع گیری ملایم غرب نسبت به این قضایا بود.
این نوع برخورد حتی پس از گزارش نوامبر 1991 صندوق بینالمللی پول مبنی بر خروج 50 درصد از داراییهای کنیا – که در اختیار دولت بود – در مدت 5 سال گذشته نیز به شکل مشکوکی مشاهده گردید.
انتخابات دسامبر 1997 همانند سال 1992 برگزار شد اما این بار جو انتقامجویانهای بر آن حاکم بود. موئی دیگر با هیچ گونه محدودیتی مواجه نبود و درگیریهای قومی سراسر کشور را فرا گرفت.
خشونتهای کنیا راه حلهای عوامفریبانه را ناکارآمد کرده و دیگر این نوع موضع گیری، روش مناسبی برای اداره کشور نیست. همین مسئله میتواند بهعنوان یک راهنما برای شناخت بهتر اوضاع نا بسامان داخلی - با وجود واکنشهای انفعالی غرب - مد نظر قرار گیرد.
به عبارت دیگر کشته شدگان سالهای 2007 و 2008 برخلاف کشتهشدگان سالهای 1992 و 1997 - 1998 بهطور وحشتناکی دمکراتیک هستند. اغلب ناظران اعتقاد دارند که بسیاری از درگیریهای خونین از قبل سازماندهی شده بودند.
اما در حقیقت این نظریه قوی درخصوص اوضاع کنیا مطرح است: کشتار افراد بومی در نتیجه واکنش سریع و بیرحمانهای بود که با هدف عقیم گذاشتن دستکاری در آرای حوزههای انتخاباتی صورت پذیرفته است.
کشور کنیا سالهاست که گرفتار خشونت و درگیریهای خونین است. همواره در این درگیریها گروههایی از پشت صحنه دخالت و حضور داشتهاند.
opendemocracy.net
20 مارس 2008