« مدتی قبل مغازهای را با اجارهای چند میلیونی کرایه کردم اما مدتی قبل ازعید، مغازهام بهدلیلی تعطیل شد و من نتوانستم اجاره آن را بپردازم.
در چنین شرایطی، فکر اینکه چگونه با بسته شدن مغازه کرایه آن را پرداخت کنم، یک لحظه رهایم نمیکرد. روز حادثه در حالی که به شدت اعصابم به هم ریخته بود در خیابانی در شمال تهران درحال قدم زدن بودم که ناگهان چشمم به مرد مسنی افتاد که قصد سوار شدن بهخودروی مدل بالایش را داشت و در یکلحظه وسوسه سرقت خودرو به سراغم آمد».
مرد جوان روز گذشته پس از بیان این جملات به قاضی روشن - بازپرس سوم دادسرای جنایی تهران - گفت: «بعد از این حادثه زمانی بهخودم آمدم که به قصد ربودن خودروی پیرمرد با او گلاویز شده بودم و با چاقو ضربه محکمی به گردنش وارد کرده بودم. او روی زمین افتاده بود، با لباس خون آلود پشت فرمان خودرو نشستم و قصد فرار از صحنه حادثه را داشتم که ماموران گشت پلیس به محل حادثه نزدیک شدند وبا مشاهده مرد سالخورده که مجروح روی زمین افتاده بود به سرعت وارد عمل شده و مرا در هنگام فراربازداشت کردند.»
با انتقال پیرمرد به بیمارستان، وی به اتاق عمل انتقال یافته وبا تلاش پزشکان ازمرگ نجات یافت.
وی در ادامه در حالی که به شدت از سرقت خشن خود پشیمان شده بود به بازپرس روشن گفت:« روزی که مغازه را کرایه کردم میخواستم با برداشتن یک قدم بزرگ، پلههای ترقی را خیلی سریع طی کنم ولی با بسته شدن محل کسبم تمام امیدهایم ازبین رفت وآن وقت بود که تسلیم وسوسه شیطان شدم، اکنون هم بسیار پشیمانم و نمیدانم اگر مردی که به او حمله کردم دراین حادثه جان باخته بود، چگونه باید با عذاب وجدان کنارمی آمدم».
با این اظهارات، بازپرس دادسرای جنایی دستور تحقیقات بیشتر در این پرونده را صادر کرد.