هنگامی که از درون تاریکی اسرارآمیز، خطوط فلزآسایی میدرخشند و حلقههای نقرهفام موی سر مردی پیر در اهتزاز است و دست او چوب رهبری ارکستر را پرقدرت بلند میکند، میتوان مطمئن بود که با تصویری از هربرت فون کارایان روبرو هستیم.
شروع معجزه کارایان
همه چیز با «تریستان» ریشارد واگنر در اوپرای برلین ـ که در آن زمان اوپرای دولت پروس نامیده میشد ـ و عنوان بزرگی در روزنامه آغاز شد. «ادوین فون در نول»، اواخر ماه اکتبر سال ۱۹۳۸ در روزنامه «برلینر تسایتونگ آممیتاگ»، برای مقاله خود عنوان «معجزه کارایان» را برگزیده بود.
این آغاز پیشرفت شغلی بیمانندی بود. هربرت فون کارایان در ۲۱ سالگی مصمم شد که پیشه موسیقی را از بنیاد فراگیرد و به عنوان دستیار رهبر ارکستر، به تئاتر شهر اولم رفت، جایی که به زودی به نخستین رهبر ارکستر مجلسی ارتقا یافت.
کارایان گفته بود: «و این آن چیزی است که من امروزه در رهبران جوان ارکستر نمیبینم. نخست اینکه آنان به اندازه کافی پیانو نواختن نمیدانند و دوم اینکه نمیدانند آدم باید با خواننده چگونه رفتار کند. ما که ناچار بودیم مکتب سخت ایالت کوچکی را از سربگذرانیم، هر کدام همزمان رهبر ارکستر مجلسی، دستیار رهبر ارکستر و رییس کر خود بودیم».
در کنار تسلط بر پیشه موسیقی، بلندپروازی و غریزه پیشرفت شغلی، ویژگیهای شخصیتیای بودند که کاریان را به آن چیزی تبدیل ساختند که شد. وی در کنار اینها، از انرژی فوقالعاده و هدفگذاری دقیق، رانش به سوی کمال و ارادهای راهبردی برای کنترل همه ظرفیتها برخوردار بود. هربرت فون کارایان از آغاز همه این خصوصیات را پیگیرانه و بیش از هر موسیقیدان همعصر خود، در خدمت اجرای موسیقی، تولید و بهرهبرداری تجاری آن قرار داد.
هربرت فون کارایان جوان، در سومین دهه زندگیاش برلین را تسخیر کرد.
ناسیونالسوسیالیستها به «ویلهلم فورتونگلرز» اعتماد چندانی نداشتند و از همینرو، کارایان را به عنوان رقیب او علم کردند. کارایان با چیرهدستی از این موقعیت استفاده کرد. در سال ۱۹۳۹ یعنی سال آغاز جنگ جهانی دوم، کارایان رهبر ارکستر مجلسی اپرای برلین شد و هدایت کنسرت سمفونی ارکستر مجلسی دولت پروس را برعهده گرفت. «معجزه کارایان» آغاز شده بود.
دهههای ۵۰ تا ۷۰ میلادی، دوران اوج فعالیتهای کارایان
پس از جنگ، مدت کوتاهی شغل رهبری ارکستر را برای کارایان ممنوع کردند. وی در این زمان، با «والتر لگ» تولیدکننده صفحات موسیقی و بنیانگذار ارکستر فیلارمونی آشنا شد.
بدینسان، بخش دوم «معجزه کارایان» آغاز شد. پس از آن، عروج بیوقفه کارایان در صحنه موسیقی اروپا آغاز شد. وی رییس هنری جامعه دوستداران موسیقی وین، رییس اپرای وین، مدیر هنری جشنواره زالتسبورگ و نیز اوپرای «اسکالا» در میلان شد. این چند نام، نشانگر دامنه برد هنری کارایان است.
پس از درگذشت ویلهلم فورتونگلرز در سال ۱۹۵۴، کارایان برای مادام العمر به عنوان جانشین او، رهبر اصلی ارکستر و مدیر هنری فیلارمونی برلین شد. همکاری با فیلارمونی برلین، خوششانسی بزرگ زندگی او بود.
خود او گفته بود: «فوقالعاده در این کار این است که از جوشخوردن ۱۲۰ انسانی که خواست یکسانی دارند و کار یکسانی میکنند، ناگهان شخصیت ویژهای پیکر میگیرد. این رمز پرواز پرندهای است که من بیوقفه میتوانم هر بار از نو آن را بنگرم. زیرا آدم نمیتواند از خود بپرسد، چطور چنین چیزی رخ میدهد. این یک روح جمعی است ـ یا هر نامی که میخواهید بر آن بگذارید ـ که برپایه قوانین خودش عمل میکند. هنگامی که این آدمها یا پرواز جمعی پرندگان را مینگرید، میبیند که هیچیک خطا نمیکنند، در ارکستر هم چنین است. ناگهان همه چیز خود بخود عمل میکند».
همکاری کارایان با فیلارمونی برلین، مدت کوتاهی پیش از مرگ او در سال ۱۹۸۹ پایان یافت.
هربرت فون کارایان به شخصیتی چون «رییس کل موسیقی اروپا» تبدیل شده بود. او مانند عنکبوتی در شبکه خود نشسته بود و با تارهایش، حیات موسیقی سده پیش را هدایت میکرد. او با شرکتهای تولید صفحه قراردادهای گوناگون داشت و سرانجام از سال ۱۹۸۳ شرکت تولیدی خود را ساخت.
او از همه وسایل ارتباطی برای نمایش و تبلیغ کارهای خود سود میبرد. بازتولید فنی برنامههای ضبط شده و بهرهبرداری تجاری از آنها نیز بخشی از راز «معجزه کارایان» و موقعیت استثنایی بیرقیب هنری و رسانهای اوست.
Dieter David Scholz