چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۴:۴۴
۰ نفر

سپیده قادری: هیچ یادتان مانده آخرین بار که یکی‌شان را گرفتید چه‌جور بود. به نظرتان واقعاً ما آنها را چه‌طور می‌گیریم؟

من می‌گویم ما «به سادگی» آنها را می‌گیریم. هر وقت که بخواهیم. انگار طفلکی‌ها همین‌طور نشسته‌اند تا ما بگیریمشان.
مسئله اینجاست که وقتی به چنگ ما می‌افتند و گرفتار ما می‌شوند گاهی تازه اول در به دری و بی‌خانمانی‌شان است.

ما این بیچاره‌ها را همین‌طوری و هر طوری می‌گیریم و بعد هم بی‌خیالشان می‌شویم. شاید رهایشان می‌کنیم؛ چون فکر می‌کنیم کوچک‌اند و اصولاً باید بزرگ‌تر از اینها باشند. یلی‌خیلی بزرگ تر و مهم‌تر.

شاید هم زرنگی ما تنبل‌هاست، وقتی می‌بینیم به این راحتی گرفتیمشان و توی مشت ما هستند و خیالمان راحت می‌شود: «خب، من که گرفتمش، حالا باشه تا بعد...» نه آقا. نه خانم.

«تصمیم‌»های بیچاره کشک نیستند. «تصمیم»ها هیچ کدامشان کوچک نیستند. همه‌شان بزرگ‌اند. همه‌شان مهم‌اند، به شرطی که عملی شوند. اگر بزرگ ترین تصمیم‌های دنیا را هم گرفته باشیم، تا عملی نشوند، هیچ‌اند، هیچ.

بعضی‌ها یک گنجه دارند؛ یک گنجه پر از مدال‌های کوچک و بزرگ؛ یک گنجه برای مدال‌های گرفته شده و عملی شده. بعضی‌ها یک قلک دارند. یک قلک که فقط تصمیم‌هایشان را می‌گیرند و توی آن جمع می‌کنند. قلک تصمیم‌های گرفته شده و عملی نشده.

با حرف‌های «پرنیان روحانی» (اصفهان) شروع می‌کنیم که هم، قلک دارد و هم گنجه. به قول خودش «هم تصمیم عملی شده زیاد دارم هم عملی نشده... امسال کنکور دارم. اول تصمیم گرفتم خوب درس بخونم، بعد یه مدتی درس نخوندم، ولی بالاخره تصمیم جدی گرفتم و تا حالا هم موفق شدم خوب درس بخونم.

بارها و بارها تصمیم گرفتم برای شعرهام یک دفترچه درست کنم. اما هنوز...» ولی، «سهراب خلیلیان» (بروجن) با افتخار از مدال‌های تصمیم‌های گرفته شده و عملی شده‌اش حرف می‌زند: «هر تصمیمی گرفتم عملی کردم. یه رفتار بد داشتم که باعث ناراحتی دیگران و خودم می‌شد. تصمیم گرفتم این رفتار رو ترک کنم و تا حالا هم موفق بودم. به خودم قول دادم که این رفتار رو تکرار نکنم.»

طرح از حجت عزیزی

«مراد باقرزاده» (تهران)، برای بالا بردن معدلش تصمیم جدی گرفته بود و موفق هم شده و «ثنا صالحی‌راد» (تهران) هم خوشحال است از اینکه: به تکنیک‌های آموزشی کلاس کنکورش عمل کرده و نتیجه خوبی  گرفته.« اما یه تصمیم که هنوز عملی نکردم اینه که، قرار گذاشتم هر شب ریاضی و فیزیک رو تمرین کنم، اما هر شب می‌گم، فردا شب.»

«سمانه مالمیر» (قم)، خودش را صاحب یک خصوصیت اخلاقی خوب می‌داند، اینکه: «تا حالا تصمیمی نگرفتم که نتونم عملی‌اش کنم. من خیلی حاضر جواب بودم، این رفتار دوستان و
 اطرافیا‌نم رو ناراحت می‌کرد. من تصمیم گرفتم و این عادت رو ترک کردم. اول یه کم سخت بود، ولی باید عادت می‌کردم؛ چون تصمیم گرفته بودم که باید عملی می‌شد.»

«مرضیه بنی‌عامری» (ورامین) گفته که کمتر پیش آمده که تصمیم‌هایش را عملی کرده باشد: «تصمیم گرفتم ورزش کنم تا لاغر بشم، رفتم کلاس دیدم سخته، دیگه نرفتم. اعتماد‌به‌ نفسم کمه. سعی کردم تصمیم‌هام رو عملی کنم، ولی... نمی‌شه. یکی از تصمیم‌هایی که عملی کردم این بود که نمازم رو سر وقت بخونم.»

«طاهره اشرفی» (تبریز)، چند سال پیش تصمیم گرفته دروغ نگوید و به قول خودش تا به حال خوب پیش رفته اما «تصمیم گرفتم این ترم خوب درس بخونم، اما...»

«شیما بخشی» (اصفهان)، تصمیمی دارد که عملی نکرده و به‌قول خودش اگر بخواهد همین‌طور ادامه بدهد، دیگر پول توجیبی‌هایش تمام می‌شود: «چند ساله که تصمیم دارم ولخرجی نکنم، پولم را خرج کافی‌شاپ و غذاخوردن در رستوران و  عروسک و... نکنم، اما... نمی‌شه، سخته، واقعاً سخته که بخوام این تصمیم‌رو عملی کنم.»

اما« رضا عبداللهی» (اهواز) تصمیم مهمی را عملی کرده: «من خیلی چاخان می‌گفتم و این ماجرا من و خانواده‌ام‌رو خیلی به دردسر انداخت. هر جوری بود، این عادت بد‌رو ترک کردم.»

خود من هم مثل «رضا عباسی» (شیراز) متأسفانه نتوانستم این تصمیم را عملی کنم که: «همیشه به کلاس نقاشی دیر می‌رسم. الان 3 ساله که تصمیم گرفتم دیر نرسم و از کلاس غیبت نکنم، به استادم هم قول دادم، تصمیم گرفته بودم اما باز هم...» «مهران ترابی» (تبریز) هم از تصمیم عملی نکرده‌اش خیلی‌خیلی ناراحت است: «تا حالا صد دفعه تصمیم گرفتم اگر کسی کاری از من خواست اول فکر کنم بینم توانایی انجامش رو دارم یا نه و بعد قبول کنم؛ اما هنوز هم هرکی خواهش کنه که در کاری کمکش کنم، قبول می‌کنم؛ حتی اگه...»

«سهیلا جواهری» (رشت) هم تصمیم جالبی گرفته: «من تصمیم‌های زیادی گرفتم و عمل نکردم، اما حالا تصمیم گرفتم تا تصمیم‌های قبلی را عملی نکردم، دیگر تصمیم جدیدی نگیرم.»

و اما خودم...
در تمام دوران دانش‌آموزی هر شب قرار بوده چهار تمرین ریاضی و چهار تمرین عربی حل کنم، اما... یادتان هست وقتی تلفن‌خانه مظفرخان زرگنده زنگ می‌زد، کیوان چه‌طور داد می‌زد: «بعداً» من هم همان‌طور بودم.

این عادت بد را یک سالی هست که ترک کردم. هر سال پای سفره هفت‌سین سوگند می‌خورم که این تنبلی‌ها و بی‌برنامگی‌هایم را کنار بگذارم، اما... از سه سال پیش هم همچنان مشغول ثبت‌نام در کلاس رانندگی‌ام اما...

امان از این اما... و اماهای ما... آقا، همه تصمیم‌ها بزرگ و مهم و جدی هستند.چرا؟ چون  ما مهم و بزرگ و جدی هستیم و ما که بزرگ و جدی و مهم هستیم. تصمیم‌ها را می‌گیریم. پس باید...

کد خبر 47899

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز