ساعاتی بعد او زندانی را ترک میکرد که 14 سال را در آنجا به اتهام قتل 2زن زندانی بود و در صف محکومان به اعدام ایستاده بود.
«من از آنها نخواستم که مرا به 15 سال قبل برگردانند، چون این درخواست خیلی بیفایده بود، زمان به عقب برنمیگردد».
به گزارش آسوشیتدپرس، چاپمن این جمله را در مصاحبهای که بعد ازظهر روز یکشنبه در خانه اش انجام داد ،گفت.این اتفاق رخ داده است و من با آنکه میدانستم بیگناهم، نمیتوانستم به زمان بگویم تا وقتی که بیگناهی من ثابت میشود توقف کند اما از حالا باید به فکر آینده باشم.
این مرد سیاهپوست در سال 1992 به اتهام قتل 2 زن به نامهای بتی جیان رامسر و تنن یوتتکونلی به مرگ محکوم شد، این 2 زن جوان در فاصله یک هفته بعد از آنکه مورد آزار و اذیت قرار گرفتند به قتل رسیدند و اجساد آنها در حالی که در کنار خیابان رها شده بود کشف شد.
در نخستین بررسیهای پلیسی، چاپمن که با این 2 زن در ارتباط بود به اتهام قتل آنها بازداشت شد و در حالی که شواهد محکمی درباره دخالت وی دراین جنایتها وجود نداشت، در دادگاه به مرگ محکوم شد.
با گذشت 14 سال از این ماجرا، ربرت اروین- قاضی دادگاه عالی آمریکا وقتی در حال بررسی اسناد محکومان به اعدام بهطور اتفاقی به پرونده چاپمن دست پیدا کرد متوجه شد که در این پرونده ابهامات بسیاری وجود دارد و بنابراین دستور بررسیهای جدیدی را صادر کرد که سرانجام باعث تبرئه متهم سیاهپوست شد.
بررسیهای او نشان میداد دادگاه براساس مدارک و اظهارات دروغین این حکم را صادر کرده است، ضمن آنکه این بررسیها بیانگر آن بود که تیم دفاع از چاپمن نیز بهطور مناسبی از او دفاع نکردهاند.
تلفن همراه
این مرد بعد از آزادی از زندان روز پنجشنبه به خانه اقوامش برگشت و در آن هنگام بود که او برای نخستین بار از نزدیک تلفن همراه را در دست گرفت، او گفت در زندان بارها و بارها این وسیله را در تلویزیون دیده بودم اما دلم میخواست یکی از آنها را در دستم گرفته و با آن با دیگران تماس بگیرم.
چاپمن در مصاحبهای با خبرنگاران گفت: در این سالها از آنجایی که هیچ امیدی به آزادی نداشتم تنها روزها را به شب میرساندم و بنابراین هیچ کاری یاد نگرفتم اما حالامیخواهم به کلاسهای آموزش نجاری بروم و در آنجا کابینتسازی و ساخت وسایل چوبی را یاد بگیرم، حالا میفهمم ناامیدی خیلی بدتر از مرگ است اگر در سالهای حبس این کار را یاد گرفته بودم الان میتوانستم وسایل چوبیای را که ساخته بودم به دیگران نشان بدهم و با افتخار بگویم که آنها را من ساختهام. اما من تمام امیدم را از دست داده بودم.