دایره زنگی
پریسا بختآور، همسر اصغر فرهادی که کارگردانی چند مجموعه طنز تلویزیونی را در کارنامه دارد، برای اولین کار سینماییاش ترجیح داد به سراغ کمدی برود. فیلمنامه را اصغر فرهادی نوشت و از همان ابتدا قرار بود بازیگرانی سرشناس در آن ایفای نقش کنند.
دایره زنگی پس از جنجالهای فراوان و یکی دو نمایش در یکی از بخشهای جنبی جشنواره فجر، با جرح و تعدیلهایی پروانه نمایش گرفت و روی پرده آمد.فیلم قبل از جشنواره در چند نمایش خصوصی برای منتقدان و روزنامهنگاران به نمایش درآمد که حاصلش نوشته شدن یادداشتهای حمایتآمیز دربارهاش بود.
از فیلم به عنوان «اجارهنشینها»ی سینمای امروز ایران، یاد شد، هر چند این کمدی شهری، فاصله زیادی با ساخته هوشمندانه مهرجویی دارد. فیلمنامهنویس و کارگردان از هر فرصتی برای خنداندن تماشاگر استفاده کردهاند ولی جنس بسیاری از شوخیها سینمایی نیست.
فیلم کاراکترهای پرتعدادی دارد که به نظر میرسد با حذف برخی از آنها و تمرکز روی آدمهای دیگر، میتوانست به نتیجه معقولتری برسد. پریسا بختآور در اولین ساخته سینماییاش نشان میدهد که بیش از هر چیز به تثبیت جایگاه خود در سینمای حرفهای فکر کرده است.
با فروش بالای دایره زنگی دستیابی به این هدف دور از دسترس به نظر نمیرسد.دایره زنگی به عنوان یک کمدی مفرح و شلوغ، این قابلیت را داشت که به اثری قابل تامل تبدیل شود، منتها بیشتر تمرکز و انرژی سازندهاش صرف این شده که فیلمش بیش از هر چیز دیگر پرفروش باشد.
شاید در گامهای بعدی، نیاز به کمی اعتماد به نفس و جاهطلبی بیشتر باشد.در این فیلم پربازیگر، چهرههایی چون مدیری و شریفینیا حضوری کاملا معمولی و تکراری دارند و امین حیایی یکی از بدترین نقشآفرینیهای سالهای اخیرش را ارائه کرده است. در عوض بازیگران جوان فیلم مثل باران کوثری و صابر ابر بازی قابل قبولی از خود ارائه دادهاند.
دایره زنگی به عنوان یک کمدی اجتماعی، با وجود نشانههایی که از تهران معاصر به نمایش میگذارد، در نهایت در سطح میماند. فروش بالای فیلم با توجه به مضمون طنزآمیز و حضور بازیگران مطرح و پولساز قابل پیشبینی بود.
به همین سادگی
فیلم ستایش شده رضا میرکریمی، که هم در بخش بینالملل جشنواره فجر درخشید و هم در بخش مسابقه سینمای ایران، چند سیمرغ اصلی، از جمله جایزه بهترین فیلم را به دست آورد؛ غیرمتعارفترین فیلم حاضر روی پرده است.به همین سادگی داستان متعارفی برای روایت ندارد، یا شاید بهتر باشد بگوییم اصلا داستانی ندارد.
میرکریمی این پرهیز از روایت داستان متعارف را قبلا در «این جا چراغی روشن است» هم به نوعی تجربه کرده بود؛ این بار اما حتی از آن رگههای معدود داستانپردازی خبری نیست و هم اینکه جای خالی داستان را نمایش جزئیات زندگی پرکرده است.فیلم تلاش جالب توجهی است برای ارائه تصویری از زندگی یک زن خانهدار ایرانی که مشابهاش را در هیچ فیلم دیگری نمیشود مشاهده کرد.فیلم ریتم آرامی دارد که با ضرباهنگ زندگی طاهره (هنگامه قاضیانی) هماهنگ و همسان است.
همانطور که پیشبینی میشد، فیلم مورد توجه منتقدان قرار گرفت. از همان روزهای جشنواره تا حالا که به اکران عمومی درآمده، بیشتر نقدهایی که به فیلم به همین سادگی نوشته شده لحن مثبت و ستایشآمیزی داشتهاند. این اتفاق در مورد «خیلی دور، خیلی نزدیک» فیلم قبلی میرکریمی هم رخ داده بود.
باز همانطور که میشد پیشبینی کرد، فیلم در گیشه خیلی موفق عمل نکرد. کسی هم انتظار خاصی از فیلمی که از هر جهت تجربهای غیرمتعارف در سینمای ایران است، نداشت. به ندرت پیش آمده که تجربههایی از این جنس بتوانند تماشاگر پرتعداد بیابند.
مجنون لیلی
چهارمین ساخته بلند سینمایی قاسم جعفری، کارگردانی که چند سالی است سعی دارد، موفقیت خود در سیما را در سینما نیز تکرار کند. «گرگ و میش» فیلم قبلی جعفری که به نیت ساخت اثری متفاوت و با حضور چهرههای نه چندان آشنا جلوی دوربین رفته بود، هم در گیشه شکست خورد و هم منتقدان اعتنایی به آن نکردند. شاید همین شکست باعث شد تا جعفری در فیلم بعدیاش، بیش از هر چیز به فکر فتح گیشه باشد.
حضور بازیگران مطرح و پولساز هم در فیلم به همین دلیل بوده است. مجنون لیلی کاراکتر محوری ندارد. یک جعبه به دست آدمهای مختلف میرسد که اتفاقات گوناگونی را در پی دارد. فیلم خط داستانی جذابی دارد ولی در پرداخت فیلمنامه، گروه نویسندگان، نتوانستهاند از موقعیت خلق شده استفاده درستی کنند.
تنها جایی که موقعیت داستانی زمینه مناسب و درستی دارد، فصلهای حضور حامد بهداد است که تنها بازی قابل توجه فیلم را هم ارائه داده است. مجنون لیلی در شمایل فعلیاش فیلمی است چند پاره و بیحس و حال، که فصلهای عاشقانهاش، به خصوص در شروع فیلم، کارکردی معکوس دارند و مخاطب را به خنده میاندازند.
هر چند نمیشود انکار کرد که مجنون لیلی نسبت به فیلمهای قبلی جعفری گامی به پیش محسوب میشود. سر و شکل فنی فیلم هم به یمن فیلمبرداری علیرضا زریندست قابل قبول است.فیلم فروش بالایی داشته ولی هنوز منتقدان چندان به آن نپرداختهاند.
زن دوم
رشته طائرپور از مدتها قبل قصد تهیه زن دوم را داشت. فیلمنامه را هم خودش به همراه نویسنده داستان اصلی، مینو کریمزاده، نوشت. ابتدا قرار بود احمد امینی زن دوم را بسازد که پس از انصراف او، سیروس الوند کارگردانی را برعهده گرفت. زن دوم یک ملودرام جدی است که در آن کوشیده شده در عین تمرکز بر کاراکتر اصلی زن با بازی نیکیکریمی، از مردهای قصه هم تصویری منفی ترسیم نشود. به نوعی میتوان گفت که همه کاراکترهای فیلم مثبت هستند.
این نگاه با وجود محاسنش، ضعفهایی را هم به همراه داشته است؛ مثل کمبود کشمکش داستانی و همینطور زیادی خوب بودن آدمها، که گاهی اوقات باعث میشود، حضورشان به باور تماشاگر ننشیند. نوعی انفعال در اغلب کاراکترهای زن دوم به چشم میخورد که باعث میشود تماشاگر علاقه چندانی به پیگیری سرنوشتشان نداشته باشد.
جالب اینکه فیلم با وجود زمان طولانیاش، محملی برای ایجاد خلوت برای آدمهایش ایجاد نمیکند. تنهایی آدمهای زن دوم باید در موقعیتهای داستانی و میزانسن، به نمایش درمیآمد که این اتفاق چنان که باید رخ نداده است. خاطره هیچ عشق از دست رفتهای بدون نمایش تنهایی و خلوت آدمها، تاثیری بر مخاطب نمیگذارد.
زن دوم که صحبت از نمایشش در جشنواره فجر بود و بعد تهیهکننده فیلم از شرکت در جشنواره منصرف شد، از مدتها قبل آماده نمایش بود و در واقع جزء آثاری است که سال پیش امکانی برای اکران مناسب نیافت و در فهرست اکران سال جدید قرار گرفت.فیلم تعداد سینماهای نمایشدهنده زیادی ندارد ولی در اختیار قرار گرفتن سینما آزادی برایش یک موهبت محسوب میشود. با این همه، فروش فیلم متوسط بوده که با توجه به حضور فروتن و نیکی کریمی در آن، خیلی هم جالب توجه نیست. از بازتاب انتقادی فیلم در رسانهها هم فعلا خبر چندانی نیست.
زن دوم نسبت به فیلم قبلی سازندهاش، به مراتب منسجمتر و پالودهتر است، اما الوند در این فیلم همچنان از روزهای اوجش فاصله دارد. زن دوم حداقل نیمساعت اضافه دارد.