اما به هر حال این فیلم از ویژگیهایی برخوردار بود که توانایی جذب تعداد انبوهی از علاقهمندان به سینما را داشت.
اما بسیاری بر این عقیدهاند مهمترین عاملی که باعث شد دایرهزنگی از چنین توفیقی برخوردار شود، عاملی است که در سالهای اخیر همواره نقش تعیینکنندهای در کشیدن پای تماشاگران به سالنهای سینما داشته است، عاملی که به راحتی در کنار چند ویژگی جذاب در هر فیلم، میتواند ضامن موفقیت آن باشد و آن چیزی نیست جز تعلق به گونه کمدی و توانایی خنداندن تماشاگران.
اگر نگاهی به پرفروشترین آثار سالهای اخیر داشته باشیم. خواهیم دید که بخش قابل توجهی از آنها متعلق به گونه کمدی بودهاند.
4 فیلم میلیاردی تاریخ سینمای ایران یا به طور مشخص آثاری کمدی بودهاند یا اینکه رگههای پررنگی از حال و هوای کمیک داشتهاند. این مسئله درباره بسیاری از فیلمهای صدر جدول فروش سالهای اخیر نیز مصداق پیدا میکند.
تجربه اکران فیلمها در این سالها ثابت کرده است که تضمین شدهترین الگویی که میتواند تا حد زیادی سازندگان فیلمها را نسبت به توفیق تجاری فیلمهایشان امیدوارکند پیروی از الگوهای رایج در سینمای کمدی است.
بنابراین دور از انتظار نیست که اگر این روزها گونه کمدی همچنان ژانر غالب در سینمای ایران به حساب میآید. به صورتی که حتی فیلمهایی که مشخصا در گونه کمدی جای نمیگیرند نیز برای بیبهره نبودن از محسنات این مسئله تا اندازهای برخوردار از رنگ و بوی کمدی هستند.
متاسفانه سینمای تجاری ایران از آنجا که همواره بر شیوه تقلید استوار و دنبالهرو بوده است، همچنان بر این مدار میگردد و دستاورد آن با وجود فیلمهای کمدی ساخته شده در این سالها به ندرت فیلم ارزندهای در این حیطه بوده است.
شاید دایره زنگی در مجموع فیلمی موجهتر از خیل آثار کمدی کم مایهای است که در این آشفته بازار شاهد روی پرده رفتن آنها هستیم. اما این دست آثار درصد بسیار پایینی از حجم کلی تولیدات را تشکیل میدهند. به هر حال گیشه میلیاردی یک اثر کمدی دیگر بهانه مناسبی است برای نگاهی گذرا بر اوضاع و احوال سینمای کمدی در سالهای اخیر.
از دیرباز در سینمای ایران رسم بر این بوده است که دستاندرکاران سینمای بدنه، برای دستیابی به موفقیت تجاری به جای آنکه به دنبال ایدهها و مضامین تازه باشند و خلق و جذابیت و نوآوری در آثارشان عاملی برای جلب توجه مخاطبان به حساب آید، سعی بر آن داشتهاند که از روشهایی استفاده کنند که متضمن کمترین ریسک در گیشه و استفاده از الگوهای امتحان پس داده هستند.
از همینروست که هرگاه فیلمی ساخته و با توفیق تجاری قابل توجهی روبهرو میشود، خیلی زود نمونههای الگوبرداری شده و مشابه آن به بازار میآیند. حتی اگر این نسخه همچون نمونه اصلی در جذب مخاطب موفق نباشد، باز هم میتوانند از توفیقی قابل قبول و از پیش مشخص بهرهمند شود.
به این ترتیب با نگاهی به تاریخ سینمای ایران نمونههای بارزی از جریانهایی را شاهد خواهیم بود که توفیق تجاری یک فیلم باعث شکلگیری موجی از فیلمهایی شده است که با کپیبرداری از نمونه مادر ساخته شدهاند.
خوشبختانه این معضل در سینمای پس از سالهای انقلاب صورت دیگری به خود گرفته است که در مجموع شکل آزاردهنده گذشته را ندارد. به این ترتیب که لااقل دنبالهروها و کسانی که قصد بهره برداری از پارامترهای توفیق یک فیلم هستند به جای کپی کاری نعل به نعل از حال و هوا، چگونگی داستان و حتی شخصیتها و... تنها به یکسری ویژگیهای کلی نگرانهتر بسنده کردهاند.
به این ترتیب توفیق قابل توجه و جریانساز یک فیلم در گیشه تنها منجر به عنایت دیگران در سطح ویژگیهای کلی مضمونی یا اغلب ویژگیهای ژانری است که فیلم مورد نظر در آن جای میگیرد.
براین اساس در طول نزدیک به 3 دهه سینمای پس از انقلاب در دورههای مختلف شاهد رواج یافتن یک ژانر مشخص به عنوان گونه غالب در تولیدات بدنه سینمای ایران هستیم. برای نمونه فیلمی چون سفر سنگ که در آستانه پیروزی انقلاب به نمایش درآمد موجی از فیلمهای دهقانی را به دنبال داشت که به قیام مظلوم علیه ظالم میپرداختند، ملودرام خانوادگی موفقی چون بگذار زندگی کنم در میانه دهه 60، الگوی ما در فیلمهای بسیاری بود که در آن سالها ساخته شد،.
توفیق در خور توجه فیلم افعی در گیشه سرآغاز ساخت فیلمهای اکشن و حادثه پردازانه بود. شور عشق زمینهساز رویکرد سینمای ایران به فیلمهای جوانگرایانه و کممایه عشقی بود و...
سینمای کمدی نیز کم و بیش از چنین شرایطی برخوردار بوده است و در واقع آنچه باعث رویکرد غالب فیلمسازان سینمای تجاری به این گونه سینمایی شده است توفیق گیشهای فیلمهایی بوده است که از مضمون کمیک برخوردار بودهاند.
البته با این تفاوت که اینبار به جای یک فیلم جریانساز، مجموعهای از فیلمها بودهاند که با توفیق تجاریشان رفته رفته گونه کمدی را عرصهای قابل اطمینان برای موفقیت و گیشه جلوهگر ساخته و طیف گستردهای از فیلمسازان را به سمت و سوی این سینما سوق دادهاند.
نکته اینجاست که سینمای کمدی در طول سالهای گذشته همواره یکی از گونههای مورد علاقه در میان توده تماشاگران بوده است. کم نیستند فیلمهای کمدی موفقی که در دوران رواج و رونق دیگر گونهها ساخته شدهاند. اما در سالهای اخیر مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادهاند تا این اقبال شکل گستردهتری به خود گرفته، تا حدی که گونه کمدی را در صدر نشانده است.
وجه تمایزگونه کمدی با دیگر گونههای غالب در سینمای ایران این بوده است که به لحاظ زمانی از تداوم بیشتری نیز برخوردار شده است و همچنان نیز شرایط به گونهای است که با توجه به توفیق کمدیهای بسیار پر فروش امسال و سال گذشته، بیشک این اقبال تداوم یافته و لااقل به این زودیها احتمال نمیرود بتوان جایگزینی برای آن متصورکرد چه بسا که در یکی دو سال گذشته با توجه برخی از فیلمسازان به سینمای وحشت و موفقیت نسبی بعضی از این فیلمها احتمال داده میشد به تدریج سینمای وحشت به دلیل تازگی، جذابیت و دست نخورده بودنش در سینمای ایران، جایگزین گونه کمدی شود، اما در عمل اینگونه نشد.
دیگر ویژگی گونه کمدی، که تا حد زیادی منجر به تداوم توفیق آن شده انعطافپذیری آن به عنوان یک الگوی فراگیر است؛ الگویی که میتواند ایدههای متنوعی، برگرفته از گونههای دیگر را در دل خود جای دهد یا اینکه با آمیزش آن با دیگر گونهها آثاری را ارائه کند که هم علاقهمندان سینمای کمدی را جذب خود کند و هم علاقهمندان دیگر گونههای سینمایی را.
اما فارغ از این مسئله، فیلم کمدی، کارگردان کمدیساز و همچنین بازیگران نقشهای کمیک و... اغلب به لحاظ هنری در میان عامه مردم جدی گرفته نمیشوند.
شاید این تلقی در رابطه با آنها از این رو باشد که کار آنها چون با شوخی و خنده سر و کار دارد، فینفسه سبک و غیرجدی فرض میشود. اما نکته جالب آن است که وقتی برای همین تماشاگران پای انتخاب فیلم در میان باشد فیلمهای کمدی را برای تماشا برمیگزینند، به این دلیل ساده که چنین فیلمهایی را بهترین گزینه برای سرگرمی به حساب میآورند؛ سرگرمیهایی که فضای توأم با نشاط آن، مورد توجه توده مردم در کشور ما قرار میگیرد، به نظر از همین منظر است که آنها وقتی میخواهند کاری جدی و سنگین انتخاب کنند، سراغ تراژدی میروند.
ظاهراً این مسئله ریشه عمیق در ذهن مخاطبان داشته و حتی در دیگر فرهنگها نیز مشاهده میشود. مثلاً در یونان باستان نیز بسیاری بر این عقیده بودند که تراژدی در قیاس با کمدی از سطح هنری بالاتری برخوردار است و اغلب نیز نمایشهای کمدی را آثاری صرفاً سرگرمکننده و بسیار کممایهتر محسوب میکردند. به هر حال این تصور همچنان در میان توده مردم مشاهده میشود؛ حتی اگر فرض بر این باشد که تماشاگران جدی و حرفهایتر سینما بر ارزشهای هنری کمدیهای برجسته تاریخ سینما، واقف باشند.
به هر حال میل و گرایش توده مردم در کشور ما به سینمای کمدی که در سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری خود را نشان میدهد بیشک ریشه در پارهای شرایط و ناهنجاریهای اجتماعی دارد که باعث میشود مخاطبان عام سینما زمانی که سینما را به عنوان ابزاری سرگرمیساز برمیگزینند، طالب تماشای آثاری هستند که توانایی فراهم آوردن ساعاتی پرنشاط و توأم با خنده را داشته باشند تا به این ترتیب لااقل ساعاتی را به دور از مشکلات خود سپری کنند.
از آنجایی که تولیدات سینمای بدنه، حاصل بازار عرضه و تقاضاست، قابل پیشبینی است که دستاندرکاران سینمای تجاری متأثر از چنین شرایطی بیش از هر زمانی به ساخت آثاری با حال و هوای کمیک گرایش داشته باشند، بهویژه آنکه پیشفرضهایی این چنین در عمل نیز با استقبال بسیاری روبهرو شده و بازده مالی وسوسهکنندهای نیز برای این دست تولیدکنندگان سینمای ایران داشته باشند.
از طرفی این تلقی باعث میشود که خواهناخواه سازندگان فیلمها به جای توجه به کیفیت هنری تولیداتشان، به کمیت بسنده کرده و آثاری بیشتر ولی با کیفیت نازلتر را ارائه کنند. آنها برای خنداندن مخاطب سادهترین راه را برمیگزینند که همان شیوههای پیش پا افتاده و البته امتحان پس داده باشد.
در چنین شرایطی است که با وجود افزایش چشمگیر تولیدات سینمای کمدی، به ندرت شاهد ارائه آثاری هستیم که از کیفیت مطلوبی برخوردار باشند.
فیلمهای کمدی اغلب آثاری فکر نشده و سهلانگارانهاند که بهطور عمده بر کمدی کلام متکی هستند و از آنجایی که پارهای بازیگران به برخورداری از قریحه و ذوق بداههگویی کمیک شهرهاند، سازندگان فیلمهای کمدی به جای آنکه زحمت چندانی به خود بدهند با استفاده از این بازیگران به آسانترین روش فیلمهایی به اصطلاح کمدی را ارائه میکنند؛ آثاری که بهره چندانی از اصلیترین ویژگی سینما که جنبه بصری باشد نبردهاند و فیلمهای کمدی بدون شوخیهای بصری و صرفاً متکی به مزهپرانیهای شنیداری را پیش روی مخاطب میگذارند.
به گونهای که اگر صنعت سینما هنوز ناطق نشده بود، تماشای اکثریت قریب به اتفاق این فیلمها نه تنها لبخندی بر لب آنها نمیآورد، بلکه بعید به نظر میرسید مخاطبان حتی میتوانستند، سر از داستان آنها در بیاورند.
این تلقی سهلانگارانه، نسبت به ساخت فیلم کمدی باعث شده است، برخی از فیلمسازان که دستمایه آثارشان سنخیتی برای آنکه از خیل علاقهمندان فیلمهای کمدی بیبهره نمانند و با این ترفند سعی دارند که با افزودن رگههایی از رنگ و بوی کمدی بر تعداد مخاطبان فیلم خود بیفزایند.
این تمهید اگرچه در افزودن به میزان کارکرد فیلمها در گیشه تا حد زیادی موفق عمل میکند، اما ناگفته پیداست که به لحاظ کیفی نه تنها تأثیر سازنده بر فیلمها نمیگذارد، بلکه به جهت تحمیلی بودن آن لطمههای زیادی نیز به اغلب فیلمهایی از این دست وارد میسازد.
شکل اجرای این تمهیدات نیز بهطور عمده با افزودن شخصیتهایی فرعی و در اصل زائد (و قابل حذف!) صورت میگیرد، شخصیتهایی که قرار است به ظاهر متضمن مزهپرانی در فیلم باشند و اغلب از میان بازیگران طنزهای تلویزیونی انتخاب شده و به عنوان وردست قهرمان فیلم این اجازه را دارند که هر آنچه در چنته دارند برای خنداندن تماشاگر رو کنند.
این شخصیتها آشکارا یادآور بازیگران نقشهای مکملی است که در سینمای گذشته در کنار قهرمان اصلی فیلم قرار گرفته و در طول فیلم هر از گاهی برای انبساط خاطر مخاطبان خودی نشان میدادند! بازیگرانی که اگرچه در تصور عام به عنوان کمدین شناخته میشدند اما اگر تمام کارنامه کاری آنها را زیر و رو کنیم یک فیلم کمدی قابل اعتنا و دارای ارزش هنری و سینمایی نمیتوان یافت.
با این اوصاف اگرچه این روزها دوران اوج سینمای کمدی به لحاظ اقبال عمومی و کثرت تولیدات سینمای ایران به حساب میآید اما بضاعت کیفی آن به اندازهای پایین است که نمیتوان ادعا کرد به موازات این رشد کمی، چیز دندانگیری به اندوخته کیفیاش افزوده شده است. در طول این سالها، فیلمهای کمدی پرفروش، فراوان داشتهایم.
حتی نازلترین و کممایهترین کمدیها نیز اغلب کارکردهای قابل قبولی به لحاظ تجاری داشتهاند، فیلمهایی که اگر بخواهیم نام آنها را به خاطر بیاوریم با دشواری روبهرو میشویم، اما در کنار این فیلمها فیلمهای ارزشمند و به یادماندنی بسیار اندک بودهاند، فیلمهایی که اتفاقا برخی از آنها کارکرد بسیار خوبی نیز در گیشه داشتهاند و به عنوان موفقترین فیلمهای سال در بالای جدول پرفروشها قرار گرفتهاند (نمونهاش میهمان مامان)
اما هنگامی که توده مخاطبان از این فیلمها نیز در کنار آثار نازل استقبال به محل میآوردند، بدیهی است که به لحاظ ارزش هنری نمیتوانند تمایزی میان آنها قائل شوند، بنابراین از تولیدکنندگانی که توفیق در گیشه را اصلیترین هدف خود محسوب میکنند، نباید انتظار داشت که از میان دوراهی که به یک هدف ختم میشوند، راه دشوار را انتخاب کنند!