اغلب دانشآموزان چنین روحیهای دارند و این هیجان را میتوان در ابتدای سال در نخستین جلسههای کلاس دید. اما متاسفانه بر اثر گذشت زمان کمکم این هیجان و شور رنگ میبازد و این اکثریت تبدیل به اقلیت میشود.
نگارنده از آنجا که در جریان تدریس با این مسئله از نزدیک آشنا شده، همواره در این فکر بود هم که با انتخاب و به کارگیری روشهای مناسب، شوق و انگیزه فراگیری را در دانشآموزان پایدار کنم.
در کتاب کلاس اول راهنمایی درسهای اولیه شامل تصاویر و آموزش آن و نیز مفاهیم آن و آموزش حروف الفبا و چگونگی تلفظ آنان است.
با انجام گفتوگو با دانشآموزان کلاس درس در آغاز سال تحصیلی ضمن برشمردن فواید یادگیری زبان به آنان گفتم که برای آموزش بهتر به کمک و مشارکت همهجانبه خودشان احتیاج است، در نخستین گام از دانشآموزانی که استعداد نقاشی داشتند کمک گرفتم و از آنها خواستم تصاویر درسهای اولیه را روی صفحات بزرگ ترسیم کرده و به فراخور ساعت درسی به همراه بیاورند.
بعد از آموزش عمومی تصاویر و کلمات مربوط به آن بخش از کار آموزش حروف الفبا به نشان بزرگ و کوچک آن بود. باز هم از دانشآموزان تقاضا کردم که برای آموزش هر حرفی که فرامیگیرند کارتی را تهیه کرده یک سمت آن حروف بزرگ و سمت دیگر آن حرف کوچک را با شکلها و طرحهای گوناگون درست کنند. سپس 2 نفر از دانشآموزان را مسئول کارتهای بهترین کردم که بعد از انتخاب روی آن را آهنربا زده (برای استفاده از وایت برد) هر جلسه که حروف جدید آموزش داده میشد آن حرفها در گوشهای از تابلویی- که باز یکی از دانشآموزان مسئول ساخت آن بود- نصب میشد.
بعد از آموزش حدود11 الی 13 حرف برای تمرین و یادگیری بیشتر دانشآموزان، مسابقهای را ترتیب دادم و از آنها به صورت گروههای 2نفره میخواستم براساس زمانی که در نظر میگیرم حرفها را روی تابلو به صورت مرتب نصب کرده و اگر امکان نوشتن کلمه وجود داشت آن را به صورت کلمه معین شده مرتب کنند. در ساعت درس از دانشآموزانی که تمایل به خواندن شعر انگلیسی داشتند دعوت میشد تا شعرهای خودشان را بخوانند.
با برگزاری چنین مسابقهای، به نتایج خوبی از جمله افزایش دقت دانشآموزان در یادگیری، شناخت و تمیز حروف و انتخاب درست همراه با آن یادگیری تلفظ حروف دست یافتیم و هیجان و شور در گروههای 2نفره، کلاس را از خشکی و سکون خود خارج میکرد.
بعد از اتمام حروف نوبت به کلمهسازی بود، حال برای هر تصویری که داشتیم حروف مورد نظر آن را از بالای تابلو بیرون آورده و کلمه مربوط به آن را میساختیم. مثلا به عنوان نمونه تصویر «در» و حروف Door-door را مرتب کرد ، با این روش دانشآموز هم با تصویر آشنا شده و هم تلفظ آن را میدانست.
بعد از این دوره که موفقیتآمیز بود وارد مبحث اصلی از قبیل جملهسازی شدم و از دانشآموزان خواستم مکالمه به زبان انگلیسی را در قالب نمایشنامه اجرا کنند و برای این کار از وسایل گوناگون و حتی اسباب بازیهای مختلف استفاده کنند.
همچنین برای آموزش کلمه house از ماکت خانه و وسایل آن به صورت اطلاعات جنبی استفاده میشد.
در درسهای میانی که دانشآموزان به مرور با ساختارهای دستوری آشنا میشدند از آنها میخواستم یک یا چند جمله بنویسند یا گاهی تصویر را به عنوان الگو روی تابلو نصب میکردم تا بچهها آنچه که میبینند دربارهاش بنویسند و در کلاس به صورت انشاء بخوانند.
در مراحل پایانی به علت حجیم شدن ساختارهای دستوری درسها بیشتر از بچهها میخواستم ضمن یادگیری کلمه و تلفظ آن بتوانند مکالمه انجام داده و اجرا کنند. در این بین از نوارهای درسی مکالمهای و شعر نیز استفاده میشد.
در بعضی از موارد کتاب داستان کوچک به فراخور دانشآموزان آورده و چند جملهای را میخواندیم تا بچهها از خواندن داستانهای انگلیسی لذت ببرند.
در مورد بعضی از مطالب جنبی مثلا روزهای هفته و آموزش آن با مشارکت فکری بچهها کاردستی گوناگون میساختند.
برای شناخت بیشتر هفتهها و ماههای میلادی از بچهها میخواستیم گروهی 7 نفره روزهای هفته باشند و با آن نمایش بازی کنند و یا ماههای میلادی نیز به همین ترتیب در مورد آموزش رنگها هم بچهها به رنگهای مختلف که خود دوست داشتهاند اتیکتهایی را تهیه کرده و باز هم همه این مراحل به صورت نمایشی اجرا میشد.
برای شناخت مشاغل، آلبومی تهیه و در کلاس آموزش داده میشد.
در مورد واژهها فرهنگ لغت تهیه کردیم و در کلاس اگر لغتی را نمیدانستند به ذخیره مراجعه کرده و آن را مییافتیم.
نباید فراموش کرد که هرگز دو شاگرد، دو معلم و یا دو اجتماع عیناً مانند یکدیگر نیستند. تمام آنچه یک کتاب میتواند انجام دهد و یا باید انجام دهد، ارائه مجموعهای از قوانین و دستورات است که توسط گروهی از نمایندگان معلمان در جوامع معینی در سراسر دنیا مؤثر شناخته شده است.
هرگز نباید چنین تصور شود که فقط یک روش تدریس قابلقبول یا یک دوره کتاب درسی برتر و یک سری تکنیکهای تک و بهتر وجود دارد. اگرچه این درست است که اطلاعات فعلی ما از ماهیت و زبانآموزی بعضی از قوانین آموزشی را نسبت به آنچه در گذشته بوده برتر و قابلقبولتر میشناسد، این حقیقت نیز وجود دارد که در دامنه همان قوانین فرصتهای فراوانی برای خلاقیت معلم و قابلیت انعطاف روشها و فعالیتهای تدریس موجود است.
درست است که ما زبان را بهعنوان زبان دوم (البته زبان خارجی) تدریس میکنیم نباید از نظر دور بداریم که فراگیرندگان ما انسان هستند.
ما بهعنوان معلم سعی در ایجاد عادات تازه و الگوهای رفتاری جدید در افرادی داریم که با اطلاعات و تجربه و استعدادی بسیار متفاوت به کلاس ما میآیند. بهعلاوه پیشرفتهای علوم مختلف امکان دارد که شما را وادارد تا ذخیرههای اطلاعاتی خود را و دانش و مهارتهای آموزشی زبانتان را در آینده افزایش دهید یا تعدیل کنید. امید است که شما بتوانید تدریستان را با هر وضعیتی که با آن مواجه شدید وفق بدهید و آمادگی قبول هر ایده تازهای را که برای خود و شاگردانتان مفید میدانید، داشته باشید.
نکته مهم این است که در رشته زبان فقط به گفتن واژه و نکات دستوری محض نباید اکتفا کرد. استفاده از ابزار و وسایل کمک آموزشی روح و جان تازهای به درس میدهد و شوق یادگیری را در بچهها بیشتر میکند.