جمع آوری گازهای همراه نفت و امضای قراردادی برای صادرات به روسیه شاید نخستین گام در توجه به گاز باشد. در قبال آن روسها به تعهد خود برای ذوب آهن عمل کردند. در کنار چنین صادراتی، از آنجایی که صدور این گاز به وسیله خط لوله صورت گرفته بود بالطبع، شهرهایی که در مسیر قرار داشتند نیز از گاز بهره گرفتند.
برای نمونه نخستین واحد صنعتی که در ایران از گاز بهرمند شد کارخانه سیمان فارس بوده است. بنابراین پس از شهر شیراز به مرور به تعداد شهرهایی که از گاز استفاده میکردند افزوده شد. آن زمان با کشف حوزه گازی نار و کنگان صحبت از صدور گاز به اروپا به میان آمد و بنا بر این دومین خط لوله گازی نیز ساخته شد.
این روند در دهههای گذشته در کشور ما طی شد تا جایی که امروز 60 درصد از سبد مصرفی انرژی ایران گاز طبیعی است.
باید در نظر داشت که در دنیا منابع نفتی همواره محدود بوده است واگرچه قبل از دهه 70 میلادی مقدار زیادی نفت با قیمتی ارزان وجود داشت اما از آن پس به مرور به قیمت افزوده شد. انقلاب 57 ایران نیز به این روند شدت بخشید.
در این زمان دیگر صرفه اقتصادی نداشت که منابع گاز رها شود. پس ضمن کوشش در راستای کاستن از میزان مصرف نفت به گاز روی آورده شد. اروپاییها که قیمتهای بالای نفت و کمبود منابع نفتی برایشان مشکل ساز بود، استفاده از گاز را جدی گرفتند. از سویی گاز دریای شمال نیز استحصال شد و رفته رفته استفاده از گاز اهمیت یافت. در این میان بالارفتن قیمت نفت تاثیر بهسزایی داشت.
در ایران اما هدف از تاسیس شرکت ملی گاز بیشتر گازرسانی در داخل کشور بود و در آن موقع نیز همچنان اهمیت و اولویت در سبد انرژی با نفت بود. پس واضح بود که اختیار کامل باید در دست شرکت ملی نفت باشد.
به مرور زمان میدانهای مستقل گازی کشف و به بهرهبرداری رسید.در این میدانها دیگر تولید نفت در میان نبود و نیروهای متخصص دیگری را میطلبید. در واقع نه تنها امروز میدانهای متعدد گازی مستقل در کشور کشف شده است بلکه اساسا گاز در داخل یک اولویت مصرفی دارد. پس ساختار گذشته درخصوص اختیارات شرکت ملی نفت دیگر جوابگو نیست.
بهنظر میرسد ما به یک قانون جداگانه نیز برای گاز نیازمندیم چنان که برای نفت قانون وجود دارد. مسئله مورد اشاره باز میگردد به اینکه اگر تولید گاز در اختیار شرکت ملی نفت و پخش آن در دست شرکت ملی گاز و صادرات آن نیز وظیفه شرکت صادرات گاز ایران باشد، این امر تضادهایی را در برابر شرکتهای خارجی و مشتریان گاز ایران قرار میدهد.باید اشاره کرد که هرگز گاز به خاطر خود گاز تولید نمیشود چنان که عکس آن را در تولید نفت شاهد هستیم.
نفت پس از تولید با کشتی صادر میشود اما گاز را یا باید به خط لوله فرستاد یا باید به کشور دیگری صادر کرد و یا نیازمند قراردادهای دراز مدت و سرمایهگذاریهای سنگینی برای مایعسازی است.پس واضح است که تولیدکننده باید فرایندهای بعدی را نیز در نظر بگیرد نه اینکه سرمایهگذاران با سه شرکت همزمان طرف مذاکره قرار گیرند. این نکته مشکلی را پدید آورده است. سه شرکت ملی گاز، ملی نفت و صادرات گاز ازهم جدا هستند و هر کدام کار خود را میکنند.
در این میان شرکت صادرات گاز حسب وظیفه محول شده فقط در پی صادرات است و بس. بنا بر این نظرات و اهداف مختلفی بر هر یک از این سه شرکت حکمفرماست که احتمالا قابل جمع نیست.
ما شاهدیم که طی حداقل 15 سال گذشته این سیستم موفق نبوده است. چنان که اگر غیراز این بود اکنون هم مشکل گازرسانی داخلی وجود نداشت و هم به میزان مشخصی صادرات داشتیم. پس وقتی که در پی یک سرمای فصلی کل سیستم ما مختل میشود باید در نظر داشت که بخشی از این مشکل به نوع ساختار باز میگردد.
برای برون رفت از چنین وضعی، اول باید بهصورت دراز مدت هدف گذاری کرد و دوم اینکه نوع نگاه خود به گاز را روشن کنیم. باید مشخص کنیم که در نگاه ما چه میزان گاز باید تولید شود و این گاز به دست چه نهادی و چگونه باید تولید و از آن پس هدایت شود. میدانم که برنامههایی موجود است ولی هر نهادی برنامه خود را دارد. برای نمونه شرکت ملی پتروشیمی مقدار گازی را که نیاز دارد در برنامه میآورد و صنعت نفت نیز میزان این نیاز را جداگانه محاسبه میکند.
از سویی دیگر شرکت صادرات گاز نیز چنان که پیش از این اشاره کردم فقط به فکر صادرات است چراکه از بدو تاسیس براساس همین هدف کارشان را شروع کردهاند. این شرکت همواره باید در پی مشتری باشد و توافقنامههایی را امضا کند، حال آنکه برنامههای نهادهای دیگر همخوان صرف با این عملکرد نیست.
از این روی ضروری است که همه این تصمیمگیریها و برنامه ریزیها در یک گروه ادغام شود. نفت باید صرفا کار نفت انجام دهد و ساختار مطلوب و متخصص گاز نیز تنها در صنعت گاز فعالیت داشته باشد. این امر را در دنیا میتوان به وضوح دید.چاره کار ما نیز در تغیر ساختار است.
* کارشناس انرژی