و بعد از آن تحول، حال فوق العادهای پیدا کرد؛ جمله معروف او در مناجاتش با خداوند این است که من قبلاً آدم نحیف و کوچکی بودم، اما اکنون فربه و بزرگ شدهام.
آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همی بودم زبون
در همه عالم نمیگنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا
این وصف حال، بسیار نزدیک به اتفاقی است که به تازگی برای یکی از دانشمندان بزرگ رخ داده است.
دکتر فرانسیس کولینز، یکی از بزرگترین متخصصان ژنتیک در دنیا که ۸ سال قبل به همراه کرگ ونتر توانسته بود رمزهای DNA را کشف کند، اکنون به وجود خدا ایمان آورده و آنرا رسما اعلام کرده است.
کولینز 56 ساله در مصاحبه با تایمز گفتهاست: 30 سال وجودش را قبول نداشتم، اما اکنون به دایره معتقدانش پیوسته ام. در مورد وجود خدا یک زیرساخت واقعی وجود دارد و مسئله این است که علم، انسان را به خدا نزدیکتر هم میکند. (علم، انسان را به خدا نزدیکتر میکند، یکی از جملات معروف لویی پاستور است).
این دانشمند مشهور آمریکایی با ذکر اینکه به معجزات و فرشتگان اعتقاد دارد، افزود: هنگامی که در آزمایشگاه مشغول کار بودم خدا را حس میکردم. قطعا قدرتی بالاتر از ما هست و من به آن اعتقاد دارم. کشف رمز DNA مرا به خدا اندکی نزدیکتر کرد. بارها دیدهام بیمارانی را که از درمان درماندهبودند وعلم از علاج آنها قطع امید کرده بود؛ اما دیدم که آنها بهصورت معجزه وار به زندگی برگشتهاند؛ این کار خداست.
دکتر کولینز که اعتقاد دارد کشف رمز ژنها، باعث اعطای یک فرصت به وی برای شناخت خدا بوده است، اضافه میکند: هنگامی که به یک کشف مهم میرسید لحظات زیبایی را تجربه میکنید چرا که درباره آن موضوع تحقیق کرده و به آن رسیدهاید. چیزی که من کشف کرده بودم طوری بود که تا به حال هیچ انسانی آنرا کشف نکرده بود. در حالی که خدا هر زمان آن را میداند!
بحث تضاد دانش و دین، از بحثهای قدیمی است. اما چیزی که مسلم است این است که انسان فطرت خداجویی دارد. در هر چهره و هر فرقه و هر مذهبی که باشیم، نشانههای پروردگار آنقدر بسیار و حتی نامتناهی است که اعتراف به عدمش، سختتر از اعتراف به وجودش است. اما موج علمگرایی در قرن اخیر باعث شد گروهی از دانشمندان، تنها به چشمهای بسته خود اعتماد کنند و گمان کنند آنچه میبینند، هست و آنچه نمیبینند، نیست.
هنوز هم البته هستند انسانهایی که میخواهند فطرت مردانه شان را در حمام زنانه مخفی کنند. بعضاً هم انسانهایی بیاعتقاد با ابزارهایی مانند علم (به قول مولانا رسن)، میتوانند کورسویی از عظمت پروردگارشان را درک کنند و به قول مولانا از ته چاهی به عرش رسند.
ابزار علم مانند چاقویی میماند که هم میتوان با آن میوه خورد و هم آدم کشی کرد. میشود تلاش کرد و منشا همه دنیا را مثلا در یک انفجار خلاصه کرد؛ میشود تنها با فهمیدن یکی از کوچکترین رازهای خلقت، مانند DNA، به عظمت پروردگار پی برد.