معدود سالنهای همچنان فعال لالهزار هم یک به یک تعطیل میشوند. آخرینش هم سینما رودکی بود که هفته گذشته تعطیل شد تا تعداد سالنهای فعال لالهزار تنها 2 سینما باشد.
با تعطیل شدن سینما رودکی (متروپل سابق) تعداد سینماهای فعال خیابان لالهزار به 2 سالن رسید؛ خیابانی که روزگاری مهمترین محل تفریحی مردم تهران بود و حالا سالهاست که بورس لوستر و لوازم برقی است.
با شنیدن خبر تعطیلی هرکدام از سینماهای لالهزار، خیلی از کسانی که بالای 40 سال سن دارند، اندوهگین میشوند. این حس نوستالژیک، در این سالها بارها و بارها با انتشار خبر بسته شدن سینماهای لالهزار تکرار شده است. یک منتقد قدیمی بهتازگی نوشته بود که دلش نمیخواهد دیگر از لالهزار رد شود و چشمش به سینماهای تعطیل شده آن بیفتد.
در ویران شدن این مکان، بیش از هر چیز تغییر بافت جغرافیایی شهر تهران نقش داشته است. سینماهای لالهزار سالها بود که جز باری نوستالژیک، حرفی برای گفتن نداشتند. تنها سینمایی که در همه این سالها، بهیمن علاقه و عشق صاحبش زنده و پابرجا بود، کریستال بود که آن هم درنهایت تعطیل شد.
سینماداری مدتهاست که در لالهزار فاقد توجیه اقتصادی است. اینکه صندلیهای سالنها وضع نامطلوبی داشتند و کیفیت صدا و تصویر بهشدت زیر استاندارد بود، دلیل بیرونقی لالهزار نبود. مجهزترین سالن سینما هم درمیان انبوه سیم و کابل و لوستر، نمیتوانست مخاطبی را جلب کند.
لالهزار بهتدریج و در طول سالیان، از یک مرکز تفریحی به مرکز تجاری تبدیل شد. از همان دهه 50 هم که ترافیک تهران شدت گرفت و رفت و آمد به آن خیابان سخت شد، ریزش تماشاگران سینماهای لالهزار هم شروع شد.
مشکل سینماهای لالهزار، درواقع مشکل بسیاری از سینماهای پایتخت است.سالنهایی که سالها پیش و براساس مقتضیات زمان خودشان ساخته شدهاند. مثلا در خیابان جمهوری، سینماهای زیادی وجود دارد که گرچه وضعیتشان بهاندازه لالهزار اسفناک نیست، ولی نسبت به دو، سه دهه گذشته، بهشدت با ریزش تماشاگر مواجه بودهاند.
به این دلیل ساده که دیگر کسی برای فیلم دیدن، به این خیابان شلوغ و واقع در محدوده طرح ترافیک نمیرود و اگر اجازه تغییر کاربری به صاحبان سینما داده شود، این سالنها خیلی زود تبدیل به پاساژهای تجاری میشوند.
تعداد سالنهای سینمای فعال تهران، نسبت به جمعیتی که در آن زندگی میکند و همچنین گستردگی جغرافیایی این کلانشهر، از استانداردهای مطلوب، فرسنگها فاصله دارد. منتها همین سالنهای محدود هم اغلبشان در نقاطی نامناسب واقع شدهاند. درواقع شاهد تجمع تعداد زیادی از سالنها در نقاط مرکزی شهر هستیم با بالاترین حجم شلوغی و ترافیک. و از سوی دیگر در بسیاری از نقاط شهر تعداد سالنها اندکند. اصلا در برخی از مناطق، سینمایی بهچشم نمیخورد.
در سالهای اخیر شاهد کوششهایی برای ساخت سالنهای سینما بودهایم؛ سالنهایی مجهز و استاندارد که هرکدام از آنها در نقاط جغرافیایی مناسب واقع شدهاند و الان جزء سالنهای پرمخاطب تهران هستند و درعوض میتوان از سالنها و مجموعههای فرهنگی یاد کرد که با وجود هزینههای فراوان صورت گرفته، بهدلیل واقع شدن در یک بافت جغرافیایی نامناسب، به هیچ توفیقی دست نیافتهاند.
میشود به یکی از سالنهای مجهز و خوب اشاره کرد که سال گذشته در برخی از روزها تنها میزبان حدود 20تماشاگر بود و در کنارش میتوان به سینماهایی اشاره کرد که هر صاحب فیلمی آرزو دارد فیلمش در آن اکران شود. خبر بسته شدن یکی از آخرین سالنهای لالهزار را کنار استقبال فوقالعاده از بازگشایی سینما آزادی که بگذاریم، خیلی از چیزها مشخص میشود.
سینماهای لالهزار و سینما آزادی یک صفت مشترک دارند و آن ایجاد حس نوستالژی در میان دوستداران سینماست.
با این تفاوت که لالهزار و سینماهای خاطرهانگیزش سالهاست که فقط در ذهن دوستدارانش زنده مانده و نشانهای است از روزگاری سپری شده. ولی باز شدن سینما آزادی، خیلیها را برای تجدید خاطرات قدیمی دوباره به این سینما کشانده است؛ حتی اگر میزان استقبال از مجهزترین سینماهای امروز پایتخت، هنوز قابل مقایسه با لالهزار در روزهای اوجش نباشد. عکس معروفی وجود دارد از نمایش «چهارراه حوادث» خاچیکیان در یکی از سینماهای لالهزار در دهه 30. جمعیت چنان در مقابل سینما ازدحام کرده که خیابان کاملا بسته شده است.
با تغییر زمانه، عوض شدن نسلها، انگیزهها و طرز تلقی از زندگی و همچنین تحولات شهر تهران که مختصاتش نسبت به دهههای گذشته 180 درجه تغییر کرده، سینماهای لالهزار هم مثل خیلی از چیزهای دیگر اهمیتشان را از دست داده و به خاموشی و فراموشی سپرده شدهاند. همه کسانی که از تعطیل شدن سینماهای لالهزار، انگشت حسرت به دهان گرفتهاند، خوب میدانند که امروز تا چه حد نیازمند سالنهای مدرن و مجهز در نقاط مناسب شهر هستیم.
اینکه یکی از مشکلات جدی سینما، کمبود سالنهای استاندارد است و اگر تمام سالنهای تعطیلشده لالهزار هم بازگشایی شوند، گرهای از این ماجرا گشوده نمیشود.
در حال حاضر برخی از فیلمها در 22 سالن سینما اکران میشوند ولی از این تعداد، سینماهایی که مردم از آنها استقبال میکنند، کمتر از انگشتان یک دست است. این نشان میدهد که تا چه حد به سالنهای مناسب و مجهز نیازمندیم؛ سالنهایی که بتوانند این جاذبه را در مردم ایجاد کنند که برای تماشای فیلم، وقت و هزینه صرف کنند. در حال حاضر تعداد محدودی از سالنهای سینما در پایتخت این کار را میکنند و به انتظار مخاطب پاسخ مثبت میدهند.
تهران در مناطق شمالی و غرب نیازمند سالنهای سینمای مطلوب است و با افزایش سینماها در این نقاط، قطعا شاهد رشد چشمگیر سینماروها خواهیم بود. وقتی فیلمها در فاصله کوتاهی وارد شبکه نمایش خانگی میشوند و هنگامی که رقیبان سینما تا این اندازه گسترده و پرقدرت هستند، سالنی که تماشای فیلم در آن برای تماشاگر خاطرهای خوش بهجا بگذارد، اهمیتی مضاعف مییابد.
در چنین شرایطی انتظار اینکه سینماهای متروکه شهر - (که سالهاست بود و نبودشان دیگر تفاوتی نمیکند) - حفظ شوند، شاید توقع بیجایی باشد. منتها قطعا میشد کاری کرد؛ خیابانی که روزگاری زینت شهر تهران بود حالا با سینماهای ویرانه و تعطیل شده و در محاصره سیم و کابل، چشمها را اینچنین آزار ندهد. لالهزار و سینماهایش بخشی از خاطرات جمعی سینمادوستان و قسمت قابلتوجهی از تاریخ سینمای ایران است. هیچجای دنیا با جایی که بخش مهمی از سینما و هنرشان در گذشته در آنجا رقم خورده، چنین بیاعتنایی نمیکنند.