همین نیاز نیز سبب میشود تا بیش از پیش وجود ابزار ارتباطی و رسانهای به نام ماهواره احساس شود.
فناوری ماهواره عاملی قوی برای تغییر و دگرگونی است و ابزار مفیدی برای استفاده انسان از آخرین پدیدههای علمی و زندگی دلخواه بشری به حساب میآید، اما چگونگی استفاده از این فناوری و نقش آن در اطلاعرسانی و اهمیت استفاده از آن برای کشورهایی همچون کشور ما از مسائلی است که باید با دقت و ریزبینی خاصی به آن پرداخته شود.
متأسفانه کشورهایی همچون ایران درباره نحوه استفاده از ماهواره و تاثیر آن بر مسائل سنتی، اجتماع و فرهنگ و...تصور و نقشی جز انتقالدهنده برنامه تلویزیون؛ آن هم از نوع سرگرمکننده و تبلیغاتی آن ندارند.
همین افکار نادرست باعث به وجود آمدن شک، تردید، خشم و نفرت میشود و این در حالی است که امروزه ماهواره زیر بنای ساختار ارتباطات و اطلاعات است و هیچ کشوری را نمیتوان از این پدیده بینیاز دانست.
البته نباید فراموش کرد که استفاده نابجا از این ابزار میتواند موجب ویرانگری و مصیبت در جامعه شود و به همین دلیل است که تصمیمگیران و سیاستگذاران کشور ما باید قبل از اینکه به فکر مبارزه با این فناوری و یا جلوگیری از اشاعه آن شوند، باید بیندیشند که چگونه میتوان از آن بهصورت مناسب استفاده کرد و راه صحیح استفاده از این فناوری را به مردم بیاموزند.
اما پرسش قابل طرح این است که آیا با ممنوع کردن استفاده از ماهواره، با علم و وقوف به سرعت چشمگیر پیشرفتهای فناوری و تمایل شدید بشر به فراگیری از طریق دستیابی به جدیدترین اخبار و اطلاعات، میتوان از ابزار رسانهای دیگر برای پاسخگویی به نیازهای مذکور بهره برد؟
از اینرو تصمیم گرفتیم به سراغ دکتر مهدی محسنیانراد، عضو هیات علمی گروه ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) برویم. او که تاکنون 3 بار بهعنوان پژوهشگر برگزیده کشور انتخاب شده است، نخستین پژوهش درباره پخش مستقیم برنامه های تلویزیونی از ماهواره را در سال 1373 به سفارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در ایران انجام داده است.
- ریشه مخالفت سیاستگذاران ایران با ماهواره از کجا نشأت میگیرد؟
زمانی که ایرانیان برای نخستین بار حضور خود را در دهکده جهانی حس کردند، درست وقتی بود که امواج پخش مستقیم برنامههای تلویزیونی ماهواره بر فراز آسیا از جمله ایران آغاز شده بود و از آنجایی که محتوی برنامههای فرستنده ماهوارههای بیگانه نه تنها با معیارهای انقلاب اسلامی همخوانی نداشت، بلکه در مواردی نیز تعارض داشت و همین امر سبب شد که از همان آغاز، رادیو و تلویزیون ایران، به نقل از دولتمردان این پدیده جدید را طرحی تازه علیه کشورهای تحت سلطه و عملا نوعی تهاجم مطرح کنند و آن را تهاجم فرهنگی بنامند.
- آیا میتوان همچنان با شیوه کنونی به اجرای قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره در ایران ادامه داد؟
بهنظر من در آینده، هجوم فناوریهای ذخیره و پردازش اطلاعات چنان خواهد بود که به کمک هوش مصنوعی ضمن آنکه ترجمه همزمان زبانهای گوناگون برای انسانهای سیاره زمین عملی خواهد شد، امکان ایفای نقش فرستنده و گیرنده پیام نیز به نحو شگفتانگیزی افزایش خواهد یافت و سپهر ارتباطات جهان در اختیار انسانهایی قرار میگیرد که خواهند توانست هر دو نقش ارتباطگیر و ارتباطگرا را ایفا کنند.
در آن شرایط عصر انحصار رسانهها پایان خواهد یافت و انسان، به انسان گزینشگر پیام تبدیل خواهد شد و این پدیده خود سبب میشود که مخاطبان رسانهها بر حسب نیازهای ارتباطی و سلایق گوناگون خود، شبیه شیشههای متداخل رنگین، گزینشگر پیامهای همرنگ منطبق با نیازهای متکثر خود شوند؛ پدیدهای که میتوان آن را «همپوشانی چندرنگ» نامید.
- آیا میتوان در چنین فضایی در برابر امواج ماهواره مقاومت کنند؟
در چنین وضعیتی اگر کشوری بخواهد چشمان خود را روی واقعیات ارتباطات در جهان آینده نبندد، باید واقعیات موجود را پذیرفته و با آیندهنگریهای صحیح کوشش کند رسانههای ایران بتوانند نقش واسطه در تعامل میان منابع قدرتی چون اقتصاد، دولت، مذهب و آموزش و پرورش از یکسو و ملت از سوی دیگر را ایفا کند.
جمعآوری آنتنها، جریمه دارندگان آنتنها و... اقدام مؤثر و پایداری برای ایجاد فرهنگ درست استفاده از این ابزار رسانهای نیست و با توجه به سرعت روزافزون رشد علم و فناوری نباید فراموش کرد که در آینده دیگر نیاز به داشتن رسیورها و آنتنهای مختلف ماهوارهای نخواهد بود و هر شخص میتواند با داشتن کیتهای داخل تلویزیون خود به راحتی برنامههای کانالها و شبکههای ماهوارهای موردنظرش را تماشا کند.
- وضعیت و سرانجام ماهواره و تلویزیون داخلی ایران را چطور میبینید؟
فرض کنید 2 نفر تصمیم گرفتند که یک کفش مناسب، راحت و باب میل خود را تهیه کنند. یکی از آنها به محلی همچون خیابان باغ سپهسالار تهران که جای بازار کفاشهای قدیم را گرفته میرود و در میان صدها کفش، بهترین کفشی را که با سلیقه وی همخوانی دارد، تهیه میکند.
اما دیگری در یک شهرک کوچکی که با شهر کیلومترها فاصله دارد زندگی میکند و تنها یک مغازه کفاشی در داخل آن شهرک وجود دارد و این فرد مجبور است بین تعداد محدودی کفش، کفش مورد نظر خود را انتخاب کند و این درحالی است که بیشتر مواقع آن چیزی را که دلش میخواهد، پیدا نمیکند و از سر اجبار کفش را میخرد. حال تصور کنید روزی نگهبانان آن شهرک، دیگر نتوانند جلوی دستفروشها را بگیرند.
دستفروشانی که در میانشان کفشفروشهایی آمدهاند که فرصت انتخاب بیشتری را به ساکنان آن شهرک میدهند. اگر در میان کفشهای آن دستفروش، کفش مطابق میل آن فرد پیدا شود، مسلما آن فرد اقدام به خرید از آن دستفروش میکند. داستان ماهواره و تلویزیون داخلی ایران فعلاً هم همین است. فردا هنگامی است که دور تا دور حصار شهرک فروشگاههای بزرگ و پر نقش و نگار کفش باز شود و دیوارهای شهرک نیز فرو ریزد. بهنظر شما در آن موقع مقصر کیست؟