روزنامه واشنگتن پست یکی از موفقترین نشریات در رقابت جوایز پولتیزر سال ۲۰۰۸ بود و به تنهایی موفق به دریافت ۶ جایزه شد.
یکی از این جوایز مربوط به پرونده این نشریه در مورد سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان است که دچار اختلالات روانی یا معلولیت شدهاند و پس از بازگشت به آمریکا توجهی به آنها نمیشود.
داستان جنگ آنها با ارتش آمریکا برای دریافت حقوق و امکانات پس از یک تجاوز بیثمر باعث انتقادهای شدید از دولت بوش شد. چنان چه وزارت دفاع آمریکا برای جلوگیری از افشاگری بیشتر مجبور شد ناگهان میلیونها دلار برای رفع مشکلات مرکز پزشکی والتر رید هزینه کند.
جایزه پولیتزر به خاطر پیگیری و افشاگری به ۲ نویسنده این مجموعه گزارشها اهدا شد. متن زیر یکی از گزارشهای این مجموعه است که در فوریه سال گذشته منتشر شده است.
مهمانهای مرکز پزشکی والتر رید همگی مجروحانی هستند که در جنگ معلول یا زخمی شدهاند. اینجا پادگان دیگری از جنگ بهاصطلاح با تروریسم است. یکی از مجروحان جدید که پاهایش را از دست داده است روی صندلی چرخدار دارد ماهیهای آکواریوم را با چشمهایش تعقیب میکند.
نظامیهای اینجا هنوز نظامی هستند با این تفاوت که وقتی صبح زود از خواب بیدار میشوند از قرصهای خوابآور و آرامبخش شب گذشته هنوز گیج هستند؛ برای همین همسر دیل باید برای هوشیار شدن او فریاد بکشد تا او را متوجه کند.
بالاخره دیل بعد از مدتی بیدار میشود. تی شرتی با پرچم آمریکا پوشیده است. حالا بعد از ۱۹ سال خدمت در ارتش آمریکا تفکر او درباره قهرمان بودن دچار تضاد شده است. او در میان این بیمارستان در هم ریخته نشسته است و برای به دست آوردن هر پنی از مخارجش باید با ارتش آمریکا بجنگد.
دیل مکلوئید ۴۱ ساله ۱۲ ماه است که در این بیمارستان به سر میبرد تا ارتش آمریکا بالاخره بفهمد چه تصمیمی برای او باید بگیرد.
او تا قبل از اعزام به عراق در یکی از کارخانههای وابسته به ارتش کار میکرد اما حالا او روزی ۲۳ قرص میخورد که توسط کلی از دکترهای مختلف در مرکز والتر رید تجویز شده است.اینجا مجروحان جنگی معمولا با هم برای چیزهای مشترکی صبر میکنند: یک قرار ملاقات دیگر با کارشناس پزشکی ارتش، ارزیابی جدید و گزارشهای پزشکی گمشدهای که شاید پیدا شده باشند.
جنگ جدید بعد از عراق
جنگ در عراق دنیایی از بیچارگی، ناامیدی و معلولیت را ساخته است. این سربازان در والتررید برای ماهها و سالها در بخشهای مختلف جا به جا میشوند. شاید بهترین ساختمان این مرکز اقامتگاه ۴ طبقهای باشد که مدتها قبل برای سکونت نظامیها و خانوادهشان بهطور موقت ساخته شد.
۲ نفر از خبرنگاران واشنگتن پست ساعتها در این ساختمان وقت صرف کردند تا از جنگ مجروحان جنگ و خانوادهشان با مشکلات گزارش تهیه کنند اما هیچ کدام از مسئولان مرکز والتر رید اجازه این کار را ندادند.
هر چند وقت یک بار سربازهایی که حالا با صندلی چرخدار حرکت میکنند دور هم جمع میشوند. بعضی از آنها آن قدر کم سن و سال هستند که جلسه آنها مثل یکی از نشستهای دانشآموزان میشود. موضوع اصلی همه بحثها هم یک چیز است؛ داروهای مسکن، دردها و کابوسها.
مرکز پزشکی والتر رید در رودخانه داروهای مسکن و روان پریشی شناور است. در این میان هر شب داروهای ضدافسردگی و ضددرد به سربازها خورانده میشود. آن قدر این مسئله ادامه پیدا کرده است که این مجروحان حالا اگر یک شب این داروها را نخورند کابوس به سراغشان میآید. ۶۰ درصد نظامیهای بستری شده در این مرکز به خاطر انفجار مجروح یا معلول شدهاند و همه آنها دچار آسیب مغزی هستند.
اینجا علاوه بر بیماریهای جسمی مشکلات اقتصادی و خانوادگی کاملا حس میشود. همسر یکی از آنها وقتی پول حق بیمه پرداخت شد فرار کرده است. یکی از دیگر از قدیمیها نگران شغلش است و اینکه چگونه بدون کار به خانه برگردد.با این مشکلات اینجا روانپزشکی که به خانوادهها مشاوره بدهد وجود ندارد. پیشنهادی که از سوی خیرین به مرکز والتر رید داده شد ولی مقامهای ارتش آن را قبول نکردند.
بعد از مدتی این وضعیت عجیب و غریب تبدیل به اموری عادی میشود. در یکی از شبها معترضین به جنگ در عراق روبهروی مرکز والتر رید تجمع کردند. آنها فریاد میزدند: «از جنگ متنفریم.
خانواده و دوستان ما را به خانه برگردانید.» همان موقع دکترها با روپوشهای سفید در ورودی مرکز منتظر رسیدن اتوبوسی پر از سربازهای زخمی جدید از فرودگاه نظامی اندروز بودند.
در اینجا جراحت دیل مکلوئید یک مسئله پیشپاافتاده به حساب میآید. در دهمین ماه اعزامش به عراق بود که جمجمهاش در اثر انفجار و برخورد یک در آهنی خرد شد. موج انفجار او را به گوشهای پرتاب کرد و چند تا از مهره هایش هم شکست.
وقتی همسرش فهمید او را به والتر رید آوردهاند شغلش را در کارخانه رها کرد و به اینجا آمد. آنها در والتر رید بین زمین و آسمان معلق هستند. سگها هر چند وقت یک بار به وسیله نیروهای ارتش به اینجا آورده میشوند تا اتاق بیماران را برای پیدا کردن اسلحه قاچاق یا موادمخدر بگردند.
یک روز که همسر دیل در اتاق را باز کرد به او گفته شد بیرون نیاید چون یکی از سربازها در راهروی طبقه پایین در اثر تزریق بیش از حد مواد مرده است.روزهای دیل مکلوئید و همسرش با ملاقات با پزشکهای مختلف، فیزیوتراپی و ارزیابیهای مختلف میگذرد. ارزیابی برای اخراج دیل از ارتش. بعد از ۱۹ سال حالا دیگر او به درد ارتش نمیخورد.
همسر دیل نگران است. او میگوید: «نمیدانم چگونه دیل با این وضعش میخواهد بار دیگر وارد جامعه شود.»
نگرانی مهمتر او درباره درجه ناتوانی دیل است. پزشکهای ارتش در این مورد مشاجره دارند. عدهای از آنها میگویند وضعیت او به خاطر اختلال روانی است و او از زمان دبیرستان کم توان ذهنی بوده است. آنها اعلام کردهاند که مسئله او به خاطر جراحت جنگی نیست و به کم بودن طبیعی هوش او مربوط است.
دوستان دیگر دیل هم این مشکلات را دارند. آنها در موقع اعزام آدمهای مورد نیازی بودند اما حالا گروهی از دکترهای ارتش مشغول بررسی جراحتهای آنها هستند تا نشانههایی از مشکلات قبلی را پیدا کنند و به نوعی درجه معلولیت آنها را برای دریافت حقوق پایین بیاورند.یکی از دوستان نزدیک دیل که 47 سال دارد، در عراق و حین رانندگی دچار سانحه شده است.
پای شکسته او بعد از چند عمل خوب نشده است اما پزشکهای ارتش اعلام کردهاند این مسئله به خاطر کهولت سن است! وقتی دیل پرونده پزشکی خود را برای اولین بار دید، از عصبانیت نزدیک بود منفجر شود: « اینجا نوشته است مشکلات من به خاطر کند ذهنی است! من از دبیرستان فارغ التحصیل شدم. مدتی در دانشگاه بودم و در یک کارخانه کار میکردم. چطور من کند ذهن بودهام؟»
اینها حرفهایی است که او حالا با فریاد به همسرش میزند. اما دکترهای ارتش تصمیم خودشان را گرفتهاند. آنها میگویند دیل از بچگی یک کم توان ذهنی بوده است و انفجار در عراق هیچ ربطی به وضعیت اوندارد.
بعد از مدتی بالاخره جنگ با کمیسیون پزشکی خستهشان میکند و تصمیم میگیرند از این جهنم فرار کنند. وسایلشان را جمع میکنند و یک روز بعد از مدتها درهای والتر رید را پشت سرشان میبینند. یکی دیگر از دوستان دیل هم مدت کمی بعد مرکز را ترک میکند اما مایک اسمیت عمرش به بیرون آمدن از آنجا قد نمیدهد.
یک هفته بعد خبر میرسد که اسمیت که همیشه کابوس میدید و بیخوابی بیچارهاش کرده بود مرده است. مسئولان بیمارستان اعلام کردند مرگش بر اثر سکته قلبی بوده است اما هم اتاقی هایش اعتقاد دارند او را جنگ هر روزه با ارتش آمریکا کشته است.
همسر دیل بعد از ترک بیمارستان با مشکلات جدیدی روبهرو میشود. دکترها میگویند کبد دیل به خاطر داروهایی که در والتر رید مصرف کرده است دارد از کار میافتد اما دیگر کسی از ارتش کاری به کار آنها ندارد و تحویلشان نمیگیرد.
اتاقهای مرکز والتر رید هر روز خالی و پر میشوند. سربازهایی میروند و مجروحان جدیدی به این مرکز شکست خورده مانند جنگ عراق وارد میشوند. مادری نیمه شب با دو چمدان داخل میشود و سراغ پسرش را میگیرد. این قصه جدید دیگری است که هر روز آغاز میشود.
واشنگتن پست- 19 فوریه 2007