پیش از حمله نیروهای آمریکایی به طبس هم جیمی کارتر و هم هارولد بروان رئیسجمهوری و وزیر دفاع وقت آمریکا در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کرده و از وجود یک عملیات نجات برای آزادی گروگانها خبر دادند.
بعدازظهر سهشنبه، 6 هواپیمای سی -130، از فرودگاهی در مصر پرواز کردند.طبق برنامه این هواپیماها که شامل سه هواپیمای ام.سی 130 حامل نیروها و سه هواپیمای ای. سی 130 حامل سوخت بودند در مقصد بعدی خود باید در جزیره مصیره، واقع در سواحل شیخنشین عمان فرود آمده و سپس به سوی ایران به پرواز درمی آمدند و در محلی در کویر طبس که کویر یک نامگذاری شده، منتظر ورود هشت بالگرد میشدند.
انور سادات، رئیسجمهوری وقت مصر، بههیچ وجه سعی نکرد که دخالت کشورش را در این عملیات انکار کند.
سادات بعدها گفت:من به مردم آمریکا قول دادهام که تجهیزات و تسهیلات نجات گروگانها و نیز نجات هر کشور عربی دیگر را در خلیج فارس فراهم سازم. هواپیماهای حملونقل حدود 90 کماندو را بهطور مخفیانه به ایران حمل کردند و در ارتفاع بسیار پایین 150 پایی، بهمنظور عبور، از نقطه کور رادارهای ایران گذشتند و در صحرای دور افتادهای به نام پشت بادام فرود آمدند.
اعضای دلتا بارها و بارها عملیات را بهطور آزمایشی تکرار و تمرین کردند. طراحی استادیوم شیرودی در نزدیکی سفارت و تمرین عقبنشینی از سفارت برای سوار شدن به بالگردها در استادیوم، دست کم یکصد بار انجام شد، یکصد بار سفارت ساختگی مورد حمله قرار گرفت و صدها و صدها بار افراد از دیوار 9 فوتی که ساخته شده بود، بالا رفته و پایین پریدند. طراحی دیوار سفارت و انفجار آن به نحوی که به آسانی، کامیونها از آن عبور کنند، بارها و بارها توسط یک متخصص انفجار انجام شد.
هواپیماهای آمریکا یکی پس از دیگری در صحرای پشت بادام فرود آمدند. این درحالی بود که هشت هلیکوپتر برای رسیدن به مقصد، راه سختی در پیش داشتند. زمانی که آنها از دریای عمان بدون چراغ و در نور ماه گذشتند و در ایران پرواز کردند، 2 تا از هلیکوپترها، بهعلت طوفان شدید شن، با نقص فنی روبهرو شدند.
یکی از آنها بهدلیل اشکالات هیدرولیکی، نتوانست بالا بماند و در صحرای بیکران و بیپناه نزدیک کرمان فرود آمد. یک هلیکوپتر دیگر، سرنشینان هلیکوپتر از کارافتاده را با خود برد و هلیکوپتر دوم بهعلت نقص فنی به ناو نیمیتز که در نزدیکیهای ساحل جنوبی ایران قرار داشت بازگشت؛ بالاخره شش هلیکوپتر به منطقه فرود نزدیک شدند.
لحظهها سنگین و سنگینتر میشدند. بعد از نشستن هلیکوپترها، یکی دیگر از هلیکوپترها خراب شد؛ باز هم سیستم هیدرولیکی، بهطوری که اصلاً قادر به پرواز نبود.
برای این ماموریت حداقل شش هلیکوپتر پیشبینی شده بود. فرماندهان شروع به بحث کردند؛ آیا این مأموریت با 5 هلیکوپتر انجام داده میشود یا خیر؟
سرهنگ چارلز بک دیث با آن قد دو متری و کله تراشیده و پوست پر چین و چروکش الان مثل یک بشکه باروت آماده انفجار است.
خبر خرابی سومین هلیکوپتر، تیر خلاص استقامت بک ویث است. لحظات غم انگیزی است. با احتمال شکست عملیات آبرو و مقام تمام فرماندهان به خطر خواهد افتاد. ساعت به وقت تهران از یک صبح گذشته است. فرماندهان با هم مشورت میکنند. بک ویث طرفدار ادامه عملیات است.
فرمانده گروه دلتا شخصی نیست که با چند اشکال فنی، از میدان به در برود. او معمولا افرادش را به مشکل ترین عملیات تا حد غیرممکن وا میدارد. بنابراین، در این شرایط بهنظر او پنج هلیکوپتر باقیمانده باید با کمی بیشتر از ظرفیت معمول، عملیات را ادامه دهند.
زمانی که هوپیماهای آمریکا تصمیم گرفتند که هلیکوپترها سوختگیری کنند، رهبران و فرماندهان مأموریت نجات، در این اندیشه بودند که آیا عملیات باید متوقف شود یا خیر؟ یک سرلشکر ارتش که فرمانده عملیات بود، پیغام را به مرکز فرماندهی ارتش ملی پنتاگون رسانید. تصمیم نهایی با کارتر بود که در اتاق مطالعهاش در کاخ سفید نشسته بود. کارتر سخنان هارولد براون را درباره وضعیت مأموریت شنید.
یکی از هلیکوپترها که از یک هواپیمای سی ـ 130 سوختگیری کرده بود، بلند شد تا هلیکوپتر دیگری برای سوختگیری آماده شود؛ اما در این لحظه خلبان هلیکوپتر، 53D- RH را به سرعت به طرف جلو راند بهطوری که پروانه هلیکوپتر با قسمت بدنه هواپیما برخورد کرد. در یک لحظه آتش هر دوی آنها را در بر گرفت.
3 آمریکایی در هواپیمای سی ـ 130 هرکولس کشته شدند و 5 نفر در هلیکوپتر سوختند! مرگ کماندوها و نیاز فوری به رساندن زخمیها به بیمارستان، تصمیم بسیار دشواری را پیش رو قرار میداد؛ آمریکاییها باید هر چه زودتر صحرا را ترک کنند.
وقتی باقی نمانده بود تا بدنه درهم پیچیده هواپیما، خنک شود و آنها بتوانند اجساد را بیرون بکشند.
نجات دهندگان باید در مرحله اول خود را نجات میدادند؛ آنها سوار هواپیماهای سی ـ 130 باقی مانده شدند و پا به فرار گذاشتند؛ اما در ساعت 6:20 به وقت واشنگتن بود که کارتر از حادثه وجزئیات آن با خبر شد.
در ساعت 7:30 بعدازظهر به وقت واشنگتن کلمه رسید دریافت شد؛ یعنی تیم عملیات در خارج از ایران در حال پرواز بودند.
بک دیث در خاطراتش مینویسد: در تمام راه بازگشت احساس پوچی و پژمردگی میکردم. یأس بر وجودم سایه افکنده بود، گریهام گرفت. ما واقعا باعث شرمساری کشور خودمان شدیم، خودم را بسیار حقیر احساس میکردم. نمیخواستم صحبت کنم یا هیچ کاری انجام دهم. فقط احساس میکردم که دیگر آبرویی برایم نمانده بود.
در ساعت 2 بامداد جمعه به وقت واشنگتن کارتر از کارمندانش تهیه یک کپی از اظهارات جان. اف. کندی درباره اشغال نافرجام خلیج خوکها درکوبا را تقاضا کرد!