به گزارش خبرنگار همشهری آنلاین، ما دائما ناآگاهانه در حال ایجاد تغییریم، اما درست به دلیل همین ناآگاهی تاثیری که میخواهیم، نمیگذاریم. اگر یک چوبدستی جادویی داشته باشیم، احتمالا هر کدام از ما میخواهیم چیزهایی را در جهان عوض کنیم. اما در سیارهای با میلیاردها انسان، چه شانسی برای ایجاد تغییر داریم؟
جان پل فلینتوف، مولف، نویسنده و گوینده رادیو تلویزیون است. دوره گزارشگری پژوهشی گذرانده و سالها در فایننشال تایمز و ساندی تایمز کار کرده است. او در زمینه کارهایش برنده جوایزی شده و فعالیتهایش به تغییراتی در سیاست دولت انگلستان منجر شده است. او در کتاب «چگونه جهان را تغییر دهیم» نخست معتقد است که باید بر ناامیدی اینکه برای جهان کاری از ما ساخته نیست غلبه کنیم. در اولین گام، با آگاه شدن به این واقعیت که ما مدام در حال تغییر دادن جهان و تاثیرگذاری بر آن هستیم.
کتاب چگونه جهان را تغییر دهیم، از مجموعه کتابهای مدرسه زندگی است. مدرسه زندگی، موسسهای در لندن است که آلن دوباتن، فیلسوف و نویسنده بریتانیایی آن را تاسیس کرده است. این موسسه علاوه بر برگزاری کلاس، کتابهایی منتشر میکند که هدفشان به کار بستن فلسفه، هنر، ادبیات، روانشناسی و... در زندگی روزمره است. هدف این مجموعه به گفته موسس آن، کند و کاو در پرسشهای اساسی زندگی است.
چگونه جهان را تغییر دهیم، ابتدا ما را تشویق میکند بر ناامیدی چیره شویم و بدانیم برای تغییر در جهان گاه سادهترین و دم دستیترین کارهایی که از ما برمیآید، تاثیرات بزرگی به دنبال دارد. فلینتوف در ابتدای راه از ما میخواهد ابتدا انگیزهمان را روشن کنیم، ببینیم چه میخواهیم و تعریفمان از چیزی که میخواهیم تغییر دهیم چیست، و به چه چیزهایی برای تحقق آن نیاز داریم.
او مثالهای بسیاری از امور کوچکی میآورد که جریانساز شدند و روندی ناعادلانه را متوقف کردند. مثلا در طول جنگ جهانی دوم، وقتی نواختن جاز امریکایی در آلمان ممنوع شد، آهنگسازان آلمانی با جایگزین کردن اسمهای آلمانی برای آهنگهایی که دوست داشتند این ممنوعیت را زیر پا گذاشتند یا در نروژ، شهروندان این کشور سربازان آلمانی را نادیده میگرفتند و در اتوبوس و تراموا کنارشان نمینشستند و در هلند حدود ۲۵ هزار یهودی و بسیاری از آنان به دست غیریهودیان، به طور موفقیتآمیز مخفی شدند. فلینتوف مینویسد: «هر چند بعضی از اقدامات پیش پا افتاده مثل نواختن جاز امریکایی، آدم را به خنده میاندازد، اما همان طور که میبینید حتی کوچکترین اقدام مخالف حکومت این قابلیت را دارد که الهام بخش دیگران باشد. اگر به خاطر این شکستهای جزئی نبود، حکومت هیتلر حتی میتوانست بدتر از آن چیزی باشد که واقعا بود.»
فلینتوف معتقد است اگر فکر میکنید تلاشهایتان ممکن است تعیینکننده نباشد، باز هم لازم است تلاش کنید، اما از طرف دیگر تاکید میکند که «تا ندانید چه چیزی را میخواهید درست کنید، در نهایت هیچ کاری از پیش نمیبرید.» او معتقد است که پس از روشن شدن هدف، امید به کارمان میآید، اما امید ایدهای ذهنی نیست، بلکه دعوت به عمل است.
او میگوید باید تغییری را ایجاد کنیم، که ما را به شوق میآورد و میتوان روند تغییر را با هنر و سرگرمی در هم آمیخت: «وقتی خلاقانه با جهان سرگرمیم، یعنی داریم روی آن اثر میگذاریم...بخشی از مسئله تغییر جهان، مربوط به توجه به علایق و مهارتهای خودمان میشود.»
فلینتوف در کتاب چگونه جهان را تغییر دهیم، مسئله تغییر جهان را که امری بزرگ و غیر قابل دسترس به نظر میرسد، شرح میدهد و آن را به ایدهای در دسترس و ممکن بدل میکند؛ برای مخاطبانی که در ابتدا برایشان سخت است که باور کنند، در تمام طول مدت زندگیشان در حال تاثیرگذاری بر جهانند.
کتاب چگونه جهان را تغییر دهیم را مهرناز شیرازی عدل ترجمه و نشر هنوز با موافقت آلن دوباتن منتشر کرده است.
نظر شما