واژههایی است که در پاورقی هر صفحه بهدنبال معنایش میگردم و جملههایی پندآموز که هریک نتیجه لحظه هایم بوده است. با یادآوری صفحههای شیرین کتابچه زندگی، احساس رضایتی وصفناپذیر بر دیدگانم مینشیند و درک صفحههای تلخ آن، ارادهام را برای رسیدن به صفحات بعدی استوارتر میگرداند.
صفحه صفحه این کتاب و لحظه لحظه این حکایت، نتیجه باورهایی است که در ذهنم نقش میبندد. من صفحههای سخت این کتابچه را بیشتر دوست دارم زیرا ایمان و ارادهام با دیدن سختیها محکمتر میشود و درک باورهای جاودانگی، راهی روشن و پر امید برای فتح قله سعادت نشانم میدهند.
یقین دارم که کشف روزنههای قشنگ زندگی و نقش دادن به بوم نقاشی لحظات عمر، در گرو دیدگاه مفید و مناسب هر فرد است. اگر تک تک لحظهها را تیره و تار ببینیم و از حکایت مشکلات و سختیها، تراژدی غمگینی برای خود بسازیم، هرگز نخواهیم توانست رنگ زیبای زندگی را میان واژههای ذهنمان معنا کنیم.
دوست معلول من، میدانم و میدانی که معلولیت و ناتوانی جسمی نمیتواند مانع پیشرفت روح و تکامل انسان شود اما گاهی اوقات ما انسانها به آنچه نداریم بیشتر میاندیشیم تا به آنچه داریم. گاهی آنقدر در حسرت محرومیتها آشفته میشویم که موهبتهای بیشماری که پروردگار عطایمان فرموده را فراموش میکنیم. پس چه زیباست به نعمتهایی که داریم بیاندیشیم نه به محرومیت و محدودیت ها!
دوست من، بیا زندگی را با وجود تمامی مشکلاتش زیبا ببینیم. اگر با صندلی چرخدار حرکت میکنیم مسیرمان متعالی و به سوی سعادت باشد. اگر با عصا قدم در راهی میگذاریم چه زیباست که انتهای جاده در انتظار آسمانی روشن باشیم. اگر کلامی بر زبان مان جاری نمیشود و آواز بلبلها را نمیشنویم، نت تمامی صداها و امواج را با گوش جان بشنویم و با زبان عشق درک کنیم. اگر چشمان مان تصاویر را نمیبینند با چشم دل ببینیم آنچه را که باید دید.
پس بهخودت بنگر، به دنیا بنگر، تو هیچچیز کم نداری! زیرا خدا هست؛ عشق هست؛ ارادهای قویداری؛ و توانمندی. تو دلی داری؛ به وسعت دریا، به اندازه آسمان، به بلندای کهکشان! تو قسمتی از روح خدائی؛ تو بنده خدایی؛ ایمان داری؛ اراده داری؛ قدرت داری؛ پس همه چیز داری.
حمایتهای خانواده، برگ سبزی است از عشق. محبت دوستانت، زیباترین مشوّق از وفاداری و اراده قوی تو، محکمترین عامل برای رسیدن به اهداف. پس بشکن حصارهای بیهوده را، یا علی بگو، حرکت کن، تلاش کن، خدا با توست، خدا با همه بندگان است.
بگو اَلا بذکرالله تطمئن القلوب و خدا را حس کن و عاشق باش.
عاشق رفتن، عاشق رسیدن و عاشق نفس کشیدن. میدانم که میبینی، میدانم که میشنوی، میدانم که با اراده ات میدوی، میدانم که با عشق حرکت میکنی و ایمان دارم که میتوانی. میدانم که ناتوانی را از دیباچه ژرفای ذهنت پاک کرده ای. میدانم که واژههای میخواهم، میتوانم، امیدوارم و تمامی واژههای سرشار از زندگی، بر تکتک روزنههای دلِ آسمانیت حک شده است.
پس بیا با مشکلات مدارا و درصدد حل معضلات با ارادهای محکم تلاش کنیم.
سخت است، تحمّل کنیم. خسته میشویم، لبخند بزنیم. بیا به همنوع خود، یاری رسانیم.
اما نه از سر دلسوزی و ترحم، بلکه با یاد خدا؛ و قلبی سرشار از محبت! بیا با یاری یکدیگر و همفکری و همکاری مسئولان مرتبط با امور، موانع را از سر راه برداریم. بیا تا زندهایم و زندگی میکنیم، باهم و به یاد هم باشیم. بیا عاشق زندگی باشیم و بالاخره بیا کبوتر دلهایمان را پرواز دهیم؛ و برای سربلندی تمامی انسانها بالاخص اقشار مختلف معلولان دعا کنیم.