او شاخصترین چهره حزب الدعوه عراق است. این حزب که نوری المالکی نخستوزیر فعلی عراق نیز عضو آن است، 50 سال پیش توسط آیتالله شهید محمدباقر صدر بنیانگذاری شد.
جعفری با وجود تسلطش بر زبان فارسی و انگلیسی حاضر نیست جز به زبان عربی با رسانهها گفتوگو کند.
- بعد از 5 سال که از اشغال عراق میگذرد، شما بهعنوان یک سیاستمدار عراقی وضعیت عراق را چگونه میبینید؟
پس از گذشت 5 سال از سرنگونی رژیم سابق در عراق برخی تغییرات مثبت اتفاق افتاده و برخی تغییرات منفی.
از جمله تغییرات مثبت برگزاری انتخابات است که تبدیل به یک سنت در عراق شد؛ به ویژه در همان اوایل تشکیل دولت انتقالی در سال 2000.
ما انتخابات قانون اساسی، انتخابات مجمع ملی، انتخابات پارلمان و تشکیل دولت ملی، انتخابات شوراهای استانها را نیز داشتهایم؛ بنابراین شاهد تکثرگرایی بودیم، برخلاف فردگرایی که صدامحسین به عراق تحمیل کرد.
بسیاری از سیاستمداران برای ساختن عراق جدید، وارد عمل شدند و قانون اساسی عراق با وجود تمام ملاحظاتی که داشت، یکی از تولیدات این وضعیت بود و سلسله دولتهایی که روی کار آمدند به گونهای نماینده اراده مردم عراق و ملیگرایی بودند.
همچنین تغییرات مثبت دیگری هم هست که نمیتوان همه آنها را ذکر کرد. بهنظر من اکنون در عراق، ما بهگونهای آزادی و تکثرگرایی داریم.
در عراق ما ورود مؤثر زنان را در پارلمان و دولت یا در شورایهای استانها میبینیم. البته هنوز در این زمینه موانع و مشکلاتی داریم که حل نشده است.
اما از جمله مهمترین مسائل منفی در عراق این است که وضعیت امنیتی همچنان شاهد آشفتگی است. در عراق ما با وجود نیروهای بیگانه مواجه هستیم.
نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا با وجود آنکه بنابر قطعنامه 1546 پذیرفتهاند که عراق کشوری دارای حاکمیت و استقلال است، به گونهای عمل کردهاند که باعث شده عراقیها 2 مفهوم نیروهای اشغالگر و نیروهای چندملیتی را با هم خلط کنند.
- هر روز اخباری در مورد ناامنی در عراق منتشر میشود و حتی بهنظر میآید بعضی مناطق که در سالهای گذشته شرایط امنتری داشته اند، اخیرا ناامن شدهاند؛ تحلیل شما در مورد علل این ناامنیها چیست؟
علل این ناامنیها زیاد است. بعضی از آنها مربوط به فعالیتهای تروریستی است. گروههای وابسته به القاعده، که در خارج از عراق نیز هستند، همچنین برخی گروههای باقی مانده از رژیم صدام و بعضی گروههایی که در خدمت قومگرایی هستند، تلاش میکنند تجربه دمکراسی ما را ناکام بگذارند.
برخی علل درگیریها نیز مربوط به احساسات ملیگرایانه است. کسانی هستند که اسلحه به دست گرفتهاند و احساس میکنند تا زمانی که بیگانگان در خاک عراق هستند باید اسلحه به دست گیرند. باید توجه داشت که میان گروههای تروریستی و گروههای مقاومت، خلط به وجود نیاید. گروههایی معتقدند در این حالت- که کشور به اشغال درآمده است- واکنش طبیعی، سلاح به دست گرفتن است.
بنابراین ما در مقابل عوامل زیادی هستیم که در این صورت به سادگی نمیتوانیم سلاح بهدست گرفتن را تفسیر کنیم.
- آیا میتوانم از صحبتهای شما این طور برداشت کنم که تسریع در خروج نیروهای اشغالگر در بازگشت امنیت به عراق مؤثر است؟ اما برخی افراد معتقدند خروج نیروهای آمریکایی از عراق همین امنیت نیم بند موجود را هم از بین میبرد و باعث تشدید ناامنی میشود؟
اکنون بسیاری از نیروهای سیاسی موجود در عراق- چه در حکومت دخیل باشند و چه نباشند- خواستار زمان مشخصی برای خروج نیروهای خارجی هستند و این یک خواست طبیعی است.
در شرایط فعلی بهنظر میرسد که بهعلت وجود گروههای تروریستی وابسته به نیروهای القاعده و نیروهای تکفیری در سراسر عراق، شرایط خروج نیروهای خارجی با شرایط خروج آنها در 2 یا 3 سال پیش متفاوت است.
در عین حال نیروهای عراقی هنوز چندان توانایی ندارند؛ آنها بهتدریج شکل گرفتهاند و کمکم میتوانند خلأ نیروهای خارجی را پر کنند. زمانی که میگوییم خروج نیروهای خارجی باعث رفع ناامنی میشود، انتظار نداریم که این نیروها طی 24 ساعت خارج شوند اما میتوان 2 جدول برای آنها مشخص کرد که جدول نخست مربوط به تکامل نیروهای عراقی به شکل یک برنامه است و جدول دوم نیز واکنش به برنامه اول و خروج نیروهای خارجی از عراق است.
هنگامی که نیروهای خارجی از عراق خارج شوند نیروهای عراقی باید بتوانند به خوبی جای آنها را پر کنند. با این همه تصریح میکنم اکنون همه نیروهای سیاسی ملی عراقی- که نماینده اراده ملی هستند- بر ضرورت تعیین جدول زمانی برای خروج نیروهای بیگانه تاکید دارند و خواستار تحویل مسئولیت امنیتی به نیروهای عراقی هستند.
- کشورهای همسایه عراق چه نقشی در امنیت عراق دارند؟
امنیت یک کل لایتجزاست. امنیت در هر کشوری را نمیتوان از امنیت کشورهای همسایه جدا کرد. اگر عراق ناامن شود، امنیت کشورهای همسایه آن نیز به خطر میافتد و تاثیرات آن بر همسایهها نیز خواهد بود.
نه فقط در عراق بلکه در تمام کشورهای جهان چنین است؛ بنابراین، این حق کشورهای همسایه است که در مورد امنیت خودشان بیندیشند و ملتزم به این باشند که در امنیت کشورهای همسایه خلل ایجاد نکنند و از تاثیر ناامنی همسایه برخود نیز جلوگیری کنند.
من بر این باورم که آنچه در عراق رخ داد، از زمان ورود نیروهای خارجی به وجود آمد و ورود نیروهای خارجی به این کشور به شکل عمومی باعث ایجاد نگرانی برای همسایگان شد.
- پس از پدیدار شدن شرایط جدید در عراق که انجام انتخابات ویژگی مهم آن بود و البته شیعیان بهدلیل اکثریت بهقدرت رسیدند.گویا برخی از کشورهای همسایه عراق بهویژه در شورای همکاری خلیجفارس از این روند خشنود نبودند. آیا شما این نظر را قبول دارید؟
این نظر قوی و درستی است. من در ماه نخست نخستوزیریام به 7 کشور در 7 روز سفر کردم؛ امارات، بحرین، عمان، مصر، عربستان سعودی، کویت و اردن. من با خود پیام سیاسیای داشتم مبنی بر اینکه وضعیت جدید عراق، وضعیتی است که شرایط خاص خود را دارد که میخواهد دمکراسی را تقویت کند و در راستای حاکمیت و استقلال خود عمل کرده و قصد ندارد در امور کشورهای همسایه دخالت کند.
من از این کشورها خواستم که در کنار عراق باشند و در فرآیند سیاسی عراق حاضر باشند و اتحادیه عرب نیز درهای خود را به روی عراق جدید باز کند.
من توانستم از طریق گفتوگو با عمروموسی- دبیرکل اتحادیه عرب- برضرورت حضور وزیر امور خارجه جدید عراق در کرسی عراق در نشست اتحادیه عرب در 9/9/2003 تاکید کنم.
زمانی که در سال 2004 رئیسجمهور بودم و در سال 2005 که نخستوزیر بودم، به این کشورها سفر میکردم تا به رهبرانشان بگویم آنچه در عراق رخ میدهد، دمکراسیای است که اکثریت، خواستار آن هستند.
از بدشانسی، نیروهای تروریستی و بهطور مشخص القاعده، چهارچوبی را به بزرگان اهل سنت تحمیل کردند و مانع ورود سنیها به فرآیند سیاسی شدند؛ به همین دلیل سهم عربهای سنی در ورود به فرآیند سیاسی زیاد نبود؛ به عبارت دیگر، تعداد عربهای سنی در مجمع ملی فقط 17نفر بود و این رقم با تعداد سنیهای عرب در عراق تناسب ندارد.
در آن زمان عربهای سنی از شرکت در فرآیند دمکراسی و انتخابات امتناع ورزیدند؛ آنها تحت سیطره و سلاحهای القاعده از همکاری با دولت منع شده بودند.
بنابراین پس از آنکه در ماه دوم سال 2005 که مصادف بود با انتخاب نخستوزیر، من بهعنوان نخستوزیر انتخاب و مأمور تشکیل دولت شدم، تلاش کردم که تعداد وزرای سنی عرب با حجم جمعیتی آنها تناسب داشته باشد، نه با حجم آنها در مجمع ملی، چراکه تعداد سنیهای عرب حاضر در مجمع ملی بسیار اندک بود.
من بر این مسئله تمرکز کردم که 7 وزیر از برادران سنی در دولت حضور داشته باشند؛ به همین خاطر بود که تشکیل دولت از ماه دوم تا ماه پنجم سال 2005 طول کشید زیرا رجال سیاسی عراق نمیپذیرفتند که وزرای سنی را که تعدادشان 6 وزیر بود، به علاوه معاون اول نخستوزیر وارد کابینه کنم؛ اما من بر این امر تاکید زیادی کردم.
باید این حقیقت پذیرفته شود که عراق بخشی از جهان عرب و بخشی از جهان اسلام است. کشورهای عربی 23 کشورند که 23 رهبر سنی دارند و جهان اسلام به استثنای جمهوری اسلامی، همه سنی هستند و ما شیعیان اگرچه در عراق اکثریت هستیم اما در 2 جهان اسلام و عرب، اقلیت هستیم.
من به واقعیت آگاهی دارم و اشاره کردم که چنین حالتی باعث انزوای عراق جدید میان 2 جهان اسلامی و عربی میشود.اما اگر ما به مرحله انتخابات مستقیم منتقل شویم، طبیعی است که انتخاب رئیسجمهوری و نخستوزیر همانند کشورهای دمکراتیک خواهد بود.
کشورهای دمکراتیک رئیسی را انتخاب میکنند که معتقدند مناسب است. من بر این باورم که کشورهای عربی آنچه را در عراق رخ میدهد درک میکنند و در حال حاضر واکنشها تا حد زیادی کاهش پیدا کرده است.
همشهری دیپلماتیک
نیمه اردیبهشت 87