جمعه سفر انوشه انصاری نخستین زن توریست فضانورد به پایان رسید. او در تمام طول سفر ده روزه فضایی خود، هرروزه خاطرات خود را در سایتش منتشر کرده و بیش از 11 میلیون بیننده داشته است.
از آنجایی که این سفر فضایی از مسکو کنترل میشود، حمید انصاری، همسر انوشه، نیز در تمام این مدت در مسکو به سر میبرد و در گفتوگویی با صدای آلمان از این تجربه تازه و استثنایی سخن گفت.
- آقای انصاری شما چرا در مسکو هستید؟ بودن شما آنجا از نظر تکنیکی مهم هست، از چه نظر مهم هست؟
از همه لحاظ در واقع. یکی اینکه انوشه خیالش راحت است که یکی اینجا حواسش هست. دوم اینکه هر روز با او در حدود 10 دقیقه صحبت میکنم و اگر کاری چیزی داشته باشد بهش میگویم و پیغامهایی که از این سو خیلیها میخواهند به او بگویند و تمام این برنامههایی که روی وبسایتش بوده را تا جایی که توانستم بهش گفتهام.
چون نمیتوانست آنها را بخواند. ولی من سعی کردم تا جایی که توانستم هر کسی هر کاری داشت در آن ده دقیقهای که در روز داشتیم با او صحبت کنم.
- خانم انصاری چه چیزهایی تعریف میکنند؟
دقیقا لغتی که گفت، یک میلیون بار از تمام چیزهایی که فکر میکردم اینجا بهتر و جالبتر و عالیتر بوده.
- از این احساس بیوزنی بودن چیزی به شما گفتند؟
درباره احساس بیوزنی بودن میگفت خیلی چیز عالی هست، یک مقدار طول میکشد که آدم عادت کند. مثلا همین شبهایی که میخوابید، دقت کنید، متکایی وجود ندارد، تختی وجود ندارد و شما به چیزی نمیتوانید تکیه بدهید، ولی میگفت عین یک پر میگیری میخوابی.
میگویم، جوری که خودش تعریف میکرد خیلی جالب بود و در همین وبسایتاش سعی کرده آنها را تعریف کند. در واقع تمام کارهای روزمره برایش جدید بود.
- وبلاگشان را در فضا مینویسند؟
بله! تمامش را خودش مینویسد. منتها اتفاقی که میافتد، در روز دو مرتبه بیشتر ما نمیتوانیم اطلاعات را بفرستیم بالا و از آن بالا بگیریم. برای همین بعضی وقتها تا 12 ساعت تاخیر دارد.
- آیا چنین چیزی آرزوی خود شما هم بوده، که شما هم بتوانید به کهکشان بروید؟
وقتی انوشه را میبینم و با او صحبت میکنم، راستش من هم خیلی میخواستم. ولی آنجوری که انوشه میخواست این کار را بکند و جوری که واقعا عاشق رفتن بالا بود، آنجوری نیستم.
ولی خب، بدم نمیآمد بروم. تمام تعلیماتی که انوشه در شش ماه گذشته گرفت کار راحتی نیست حقیقتا.
- شما وقتی که با او ارتباط دارید، ارتباط تصویری هم دارید یا فقط ارتباط صوتی است؟
صوتی است و دو مرتبه در طی این 8/7 روز گذشته کاری که کردیم، در واقع ما دوسه برنامه ویدیویی داشتیم، ویدیو 10 دقیقهای که در یکی انوشه با خبرنگار سی.ان.ان صحبت کرد که پخش کردند و از دوتای دیگر یکی را میخواست بگذارد که من تمام نظرات کسانی که برای این وبلاگش داده بودند را برایش خواندم و او یک پیغامی برای تمام دوستان جدید در تمام دنیا، مخصوصا برای ایران، ضبط کرد که فکر کنم بزودی این پیغامها به صورت ویدیو در وبلاگش پخش شود.
- شما گفتید برای حاضرشدن به این سفر ششماه تقریبا طول کشیده. از چه نظری انوشه خودش را داشت حاضر میکرد؟ تمرینهایی که میدید از نظر تکنیکی بود، غذا بود، چه چیزهایی بود؟
همه چی! این برنامه تعلیماتشان شش ماه فشرده است و روزی 8 ساعت کلاس دارند و سه، چهار ساعت هم باید شبها مشقهایشان را بکنند و این از تعلیمات بدنی شروع میشود تا غذا خوردن و... را یاد بگیرند و زبان را باید بلد باشد که بتواند تکنیکی با اینها به روسی صحبت کند.
بعد مثلا وقتی سفینهشان برمیگردد احتمالش هست که مثلا در آب بیفتد یا مثلا جایی برود که قابل کنترل نباشد و اینها کاری که میکنند اینکه یکی دو هفته میروند و یک تمرین خاصیاست که اگر به جایی برود که تحت کنترل نباشد یا سخت باشد، چه جوری بتوانند خودشان را نجات بدهند تا وقتی که گروه کمکی بهشان برسد.
- شما گفتید که باید زبان یاد بگیرد. از چه نظر؟ زبان تکنیکی را میگویید یا از چه زبانی منظورتان هست؟
هر دو. اول باید روسی یاد بگیرند تا صحبت کنند، بخوانند، بنویسند و بتوانند حرف بزنند. چون تمام کلاسها به زبان روسی است.
- برگشتشان به چه صورت است؟ با همین کپسول است؟
موشک وقتی به هوا میرود، سه چهار استیج مختلف دارد و وقتی بر میگردد فقط یک قسمت آخرش هست که بر میگردد و وقتی وارد جو میشود یک چتری را که دارد باز میکند و بعد سعی میکند خودش را بنشاند.
عین یک توپ بزرگ است که یک چتری پشتاش هست و خودش را مینشاند. موقعی که وارد میشود بستگی به شتاب و نقطه حرکتش، وقتی که می آید و از آنجا راه میافتد، وارد جو که میشود بعضی وقتها احتمال دارد شتاب و سرعت زیادی داشته باشد و این باعث میشود تقریبا بین 6 تا 7 برابر وزن خودش آدمهایی که در آنجا هستند بهشان فشار بیاید، برای مدت چند ثانیه.
البته میگویم، تمام این تعلیمات را قبلا گرفتهاند که حتی اگر این اتفاق هم بیفتد اینها میتوانند خودشان را با این مورد مطابقت بدهند. ولی یکی از خطرهایش همین است که وقتی که میآید و روی زمین مینشیند مثل یک توپی که میافتاد روی زمین بالا و پایین میرود، تقریبا آنجوری میشود.
- چه مدت تقریبا این طول میکشد؟
از موقعی که از آنجا جدا میشوند تا موقعی که به زمین مینشینند 4 ساعت است.
- شما با این اینترپرایز، این شرکت بزرگی که دارید، آنطوری که من در وبسایت دیدم، شما خیلی سفر به فضا را تشویق میکنید، چرا؟
دو سه علت دارد. یکی از بزرگترین دلایلش این است که اگر بخواهید از نظر فلسفی نگاه بکنید، همه میگویند هر چیزی یک عمری دارد، حتی زمین هم عمرش بالاخره به آخر میرسد.
حالا 40 سال دیگر، 400 سال دیگر یا 4000 و هرچقدر که باشد بالاخره آخریتی دارد و ما اگر به تکنولوژی فضانوردی نگاه بکنیم، 45 سال پیش آدمها توانستند به ماه بروند.
مقدار منابع و آن چیزی که در فضا وجود دارد خیلی بیشتر از زمین است. بنابراین ما فکر میکنیم وقتی که وقتاش وجود دارد این کار را کردن خیلی مهمتر است تا وقتی که همه چیز دیر بشود و بخواهید این کار را بکنید.
یک چیز دیگرش هم این است که بشر همیشه فکر میکند یکی از سختترین کارها رفتن به فضا و این کار را کردن است و زمانی که میبیند وقتی کسی بخواهد یک کاری را بکند واقعا میتواند بکند، فرقی ندارد از کجا هست و موقعیتاش چیست، فقط اینکه آن کار را بتوانید در فکرتان نگه دارید و بتوانید سخت برایش کار کنید، آنوقت به آن خواهید رسید.
و یک پیغام دیگری که انوشه خیلی سعی کرده، مخصوصا به بچهها و دخترها و خانمها تا جایی که میتواند بیاید و راجع به آن حرف بزند و نشان بدهد که چگونه خودش آمده، از هیچی شروع کرده و الان به جایی رسیده که توانسته برود به فضا و به زودی هم برمیگردد و میتواند این موقعیت را داشته باشد که برود همه جا و راجع به آن صحبت کند و به همه بگوید که چه جوری انجام شد.
- آقای انصاری چه احساسی است وقتی که آدم بیشتر زندگیاش را در آمریکا سپری کرده و ریشهاش را از ایران می بینید؟
انوشه صددرصد ایرانی است و در جواب تمام کسانی که ازش سوال کردند، همه جا میگوید که من ایرانیام، ایران به دنیا آمدهام و تمام ریشهام از ایران است، تحصیلاتم و موقعیتی که توی آمریکا پیدا کردم باعث شد که این پیشرفت را هم داشته باشم.
ولی از ایران آمدم. همه جا هم میگوید که من ایرانیام و حتی رنگهای پرچم ایران را هم تا جایی که توانست روی لباسهایش گذاشت و در تمام جاهایی هم که حرف میزند میگوید، ایرانی آمریکایی.
- در یک مقاله خواندم که خانم انصاری دوست ندارند که به عنوان اولین زن توریستی که به فضا میرود ازش یاد بشود. چرا؟ فکر میکنید چه فرقی بین یک توریست و خانم انصاری هست؟
آخر هر کسی میتواند توریست باشد، ولی هر توریستی نمیتواند برود بالا. و مساله هم این نیست که بخواهی چقدر پول بدهی و چه کار بکنی، این مقدار تعلیماتی که باید بگیرید و این کارهایی که باید در این 6 ماهی که اینها باید بروند اینجا و مقدار تعلیماتی که بگیرند، کار آسانی نیست.
بنابراین به عنوان توریست و از آن بالا سیاحت کردن، بله! ولی انوشه وقتی این برنامه را گذاشت چندین آزمایش خاصی داشت که میخواست انجام بدهد و الان هم دارد یکسریاش را انجام میدهد، ولی به عنوان یک جستوجوگر داشت میرفت.
- آخرین سوالم این است که آن آقای ژاپنی که قرار بود به جای انوشه برود ولی موفق نشد، شما میدانید از چه نظر و در چه مرحلهای بود و برای چه اصلا این فرد از نظر بدنی جواب آزمایشها را نداد؟ چه چیزی بود که باعث شد نتواند برود؟
راستش دقیقا راجع به اطلاعات در بیرون صحبت نکردند، ولی یکی از کارهایی که خیلی اینجا جدی میگیرند این است، شما وقتی به این مسافرت بخواهید بروید نباید هیچگونه ناراحتی داشته باشید، از هیچ لحاظی.
حتی اگر مثلا دندانتان کوچکترین کرم خوردگی و پوسیدگی داشته باشد، میگویند که باید درست بشود. نباید هیچگونه اشکالی داشته باشید، برای اینکه میگویند آن بالا امکانات پزشکی نیست و از این رو خیلی کار خطرناکیاست.
برای همین اگر کوچکترین اشکالی در شخص بیابند که آن بالا شاید حالش بد بشود نمیگذارند برود.
- آقای انصاری شما میدانستید چنین سفری صددرصد برای خانمتان خطرآفرین است، سعی نکردید که خانم انصاری را از تصمیمی که گرفته بودند، منصرف کنید؟
راستش از موقعی که من با انوشه آشنا شدم، 18 سال پیش، این کار را میخواسته بکنه. اوایل من خیلی سعی کردم که به او بگویم این کار خیلی سختیاست، ولی دیدم نه! هرچه سختتر میگیرم، او مطمئنتر این کار را میخواهد بکند.
و حقیقتاش فکر میکنم این 10 روزی که انوشه در فضا بخواهد برود و بیاید، خیلی بیشتر از ما که در این دنیا زندگی میکنیم زندگی بکند.