درست در روزی که شمار بسیاری از دمکراتهای پنسیلوانیا هیلاری را در پشت سر گذاشتن باراک اوباما رقیب دیرینه او یاری دادند، شوهر او دوباره دردسر جدیدی ترتیب داد.
هنگامی که خبرنگاری از رئیسجمهوری سابق آمریکا پرسید چرا معتقد است باراک اوباما در کارولاینای جنوبی مانند بازی کارتها از برگ برنده آخر استفاده کرده است، کلینتون همیشه آرام، از کوره در رفت و ادعا کرد که هیچ گاه چنین سخنی نگفته است.
گویا فراموش کرده بود که یک روز پیش از این در مصاحبهای با رادیو ملی آمریکا در فیلادلفیا دقیقا همین کلمات را به کار برده بود! رئیسجمهوری سابق آمریکا که زمانی خود در بطن دنیای سیاست جهان جای داشت یکباره در روز انتخابات پنسیلوانیا از یاد برد که در عصر اینترنت و اخبار آن لاین زندگی میکند.
چه بلایی بر سر بیل کلینتون آمده است؟ در میانه بازی بزرگ نامزدهای دمکرات که هر روز جنجالی تازه به همراه دارد چرا بیل کلینتون از سیاستمداری کاردان به موتور تولید گاف تبدیل شده است؟ چه اتفاقی افتاده؟
کلینتون که حتی بعد از پایان دوران ریاستجمهوری توانسته بود با ارتباط با سیاستمداران و صنعتگران جایگاه ویژه خود را حفظ کند و وجهه خود را در صحنه سیاست جهان حفظ نماید اکنون حتی نمیتواند مانند یک مرد معمولی و عامه فکر کند و اشتباهاتی سطحی مرتکب میشود؟ آیا این سرنوشت فرویدی است که بیل با آن هیلاری را نیز زمین گیر میکند و قلب او را میشکند؟
حقیقت این است که هیچ بلایی بر سر بیل نیامده است. بلکه او فقط از کارهایی که برنامهریزهای ستاد هیلاری برای او تعیین کردهاند پیروی میکند. از همان زمانی که هیلاری کلینتون فعالیتهای انتخاباتی اش را در پاییز آغاز کرد کارشناسان ایمان داشتند که بیل تمامی اقدامات همسرش را تحت شعاع قرار میدهد، در حالی که با گذشت هر روز این واقعیت بیش از پیش مشخص شد که این باور نادرست بوده و این هیلاری است که بیل کلینتون را پشت سر گذاشته است.
مسئولان ستاد انتخاباتی هیلاری با همه اطمینانی که به او داشتند باز هم آن قدر نگران بودندکه در همان نخستین ماههای آغاز فعالیتهای انتخاباتی، کلینتونها را در گردهماییها جدا از هم نگاه میداشتند.
با این حال، بیل باز هم همه را متعجب کرد و اجازه داد تا هیلاری بدرخشد. در این میان پس از گذشت مدت زمانی بالغ بر 15 ماه از نخستین همایش تبلیغاتی، این هیلاری است که بهصورت یک ستاره و با حالت جنگجو و غیرقابل توقف همیشگی جلو میافتد و میدرخشد.
در واقع هیچ بلایی سر بیل نیامده او فقط فداکاری بزرگی کرده است. بیل پذیرفت که باید خود رهروی فرد دیگری باشد به جای آنکه بخواهد خود رهبری کند و مشکل هم همین شخصیت بیل کلینتون دوم است که تمامی ویژگیها و قابلیتهای بسیار یک رهبر قابل را به کنار گذاشته و دیگر مانند سابق دوست داشتنی نیست.
مصیبت کلینتون دیگر این نیست که خواستهها و آرزوهایش با استعدادهای او همسو نیستند، بلکه او الان در جایگاه بیل کلینتون هوشمند درحال دست شستن از استعدادها و تواناییهایی است که او را بهعنوان یک قربانی بازی بزرگ نشان میدهند.
بهطوری که در کارولینای جنوبی بیل زشتترین روی خودش را نشان داد. او در همان ابتدا تمامی اطرافیانش و رسانههای خبری را به انجام اشتباههای سیاسی و دخالت در زندگی شخصی سیاستمداران در دوره اول ریاستجمهوری خود متهم کرد.
البته مردم آمریکا هیچ وقت این روی بیل کلینتون را دوست ندارند ولی او را فقط برای رسیدن به آیندهای بهتر تحمل میکنند. بله، شاید عده فراوانی از مردم آمریکا پذیرفته باشندکه بیل قربانی یک توطئه گسترده راستیها در دهه 90 میلادی شده است ولی این مسئله نمیتواند دلیل ایمان و باور آنها به بیل کلینتون باشد.
پیروزی در این مرحله وظیفه هیلاری است. هرچند که در برخی موارد تنها وظیفه هیلاری رها کردن شوهرش و آرام گذاشتن اوست. هیلاری پیش میرود و در این میان اصلا اهمیتی ندارد که بیل دلایل فراوانی برای شکایت و جدال دارد. او سیاستهای باراک اوباما در مورد عراق را داستان جن و پری نامید ولی هیچ وقت در برابر او موضعی نژادپرستانه نگرفت.
در واقع این مطبوعات و رسانههای آمریکایی بودند که موضوع را به اشتباه تعبیر کردند. بارها ستاد تبلیغاتی اوباما مانند بازی کارتها، برگ برنده را در آخر روکرده، اما هیچ کسی تا به حال به او خرده نگرفته است.
بیل کلینتون حتی در میان وبلاگنویسهای لیبرال هم جایگاهی ندارد. این دسته افراد که همواره کوچکترین خدعه مطبوعاتی را هم فاش کردهاند هیچ گاه در مقابل او موضعی نداشتند.کلینتون حتی دیگر در میان جامعه سیاهپوستان آمریکایی هم دوستی ندارد. او به خاطر صحبتهای تند و تیزی که در جمع سیاه پوستان آمریکا کرده به تدریج مقبولیت خودش را از دست داده در حالی که پیشتر اینگونه نبود.
با این اوصاف او همواره در تاریخ آمریکا نقش بازیچهای را خواهد داشت که نتوانست در مقابل قربانی شدن خودش بایستد. او در افسانه آمریکا شخصیتی محکوم به فناست. شاید حالا با گذشت 15 ماه بتوان فقط رستگاری کلینتونها را روزی دید که بیل خود بیل باشد!
تایم/ جاناتان دارمن