او فارغالتحصیل تئاتر از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و دارای درجه تخصص در تئاتردرمانی از دانشگاه سانفرانسیسکو است. از این مدرس و پیشکسوت تئاتر، تاکنون 10 مقاله در نشریات مختلف و ترجمه و تألیف 9 کتاب به چاپ رسیده است.
محامدی در حال حاضر ترجمه و بازنویسی نمایشنامه «تبرئهشده» را با حضور محمد اسکندری، مهوش افشارپناه، عمار تفتی، مجید جعفری، محمد نادری، محمود لاچینی، فرناز رهنما، سام کبودوند، محمد خداوردی، داریوش برزگر و نادر نادرپور، در تالار چهارسوی تئاترشهر روی صحنه میبرد. این نمایشنامه آمریکایی، نوشته مشترک اریک جنسن و جسیکا بلنک است و آرشام مؤدبیان، بابک کچهچیان و مریم غیورزاده، آهنگسازی، طراحی صحنه و طراحی لباس آن را انجامدادهاند.
- قبل از این نمایش، میخواستید اثری از رومن رولان را کار کنید. چه شد که سراغ «تبرئهشده» رفتید؟
سال قبل قرار بود « آمادئوس موتسارت» را برای سالن اصلی کار کنم، اما برنامه ها عوض شد و گروه دیگری به آن سالن رفتند. بنابراین کار کوچکتری برای سالن سایه در نظر گرفتم و تصمیم بر آن شد که کار را وقتی از سفر برگشتم، شروع کنم. در سفر، به عادت همیشه که مرتباً کتابفروشی میروم و نمایشنامه میخرم و میخوانم، به این نمایشنامه برخورد کردم و همانجا ترجمهاش کردم. وقتی به ایران برگشتم، کار دیگر آماده بود و پیشنهاد کردم که «تبرئهشده» را کار کنیم. احساسم بر این بود که یک نمایش مدرنتر داشته باشیم که با شرایط و فضای امروز جهان بیشتر بخواند.
- قرار بود مهر 86 کار اجرا شود، اما به دلایلی میسر نشد. این تأخیر برای کار مشکلی ایجاد نکرد؟
چنین وقفهای برای هر گروهی میتواند موجب مشکلاتی شود. اما گروه منسجم ما، با من ماندند و تحمل کردند. تمرینها را دوباره بعد از عید شروع کردیم.
- اجراهای دیگر این نمایشنامه را دیدهاید؟ در آمریکا و انگلیس اجراهای متعددی داشته است.
نه، من هیچ اجرایی را ندیدم. وقتی آمریکا بودم اصلاً راجع به این موضوع چیزی نمیدانستم. برحسب تصادف از 10 نمایشنامهای که خریدم و خواندم، ششمین اثر، «تبرئهشده» بود. این کار چون براساس یک اتفاق واقعی است، نظرم را جلب کرد. جذابیت متن، بیان مستند یک اتفاق اجتماعی بود که در هر جای دنیا میتواند اتفاق بیفتد. آدمها میتوانند درگیر چنین مسائلی بشوند و عمرشان را بیدلیل و بیهوده از دست بدهند.
آنقدر موضوع هیجانانگیز بود و دوست داشتم زودتر روی آن کار کنم، که نه اجرایی دیدم و نه به فکرش افتادم. البته در سفرهای بعدی سعی میکنم حتماً فیلم تلویزیونی که از روی این اثر ساختهاند، را ببینم. شاید از یک نظر خوب است که اجرایی ندیدم و فکر دیگری در کارم تأثیر نگذاشت. گرچه معمولاً برایم اتفاق نمیافتد، اما ممکن است به هر حال کار را تحتتأثیر قرار دهد.
تبرئهشده» در وطن نویسندگان اصلیاش آنقدرتأثیرگذار بوده که فرماندار یکی از ایالتها دستور بررسی مجدد پروندههای مشابه را داده است.
- به نظر شما آیا در اینجا تأثیری خواهد داشت؟
من برای انسانیت کار میکنم. این نمایش را نشان مردم میدهم که همه بفهمند شاید باید به هر کاری، نگاه دوباره انداخت و روی قضاوتها بیشتر فکر کرد. این آدمها وقتی از زندان بیرون آمدند، از بینرفته بودند، اما این نمایشنامه، قانون را مجبور کرد دقت بیشتری اعمال کند. همه جای دنیا ممکن است این اشتباهات پیش بیاید. همهجا عدهای قضاوت میکنند، وکیل مدافع هستند، آدمها را متهم میکنند به کارهایی که شاید انجام نداده باشند. این اثر برای همه انسانهاست که درستتر فکر کنند.
- با این حال تأثیرپذیری وابسته به شرایط مختلفی است؛ کسانی که کار را میبینند، جایگاه خود تئاتر در یک جامعه...
البته همینطور است. تأثیر تئاتر، همواره میتواند هم در مقیاس و هم در نوع متغیر باشد. چند شب پیش، بعد از اجرا من 2جوان را دیدم که وقتی بیرون میرفتند، گریه میکردند؛ شاید خودشان همین مشکل را داشتهاند. یا در دانشگاه یک دانشجو به من گفت که وقتی این کار را دیده، حالش خیلی خوب است؛ شاید برای خودش مسأله مشابهی وجود داشته است. ما دقیقاً نمیدانیم چطور، اما تأثیر وجود دارد. زیرا مسأله، انسانیت است، قضاوت آدمها در اجتماع است. یکی از مصاحبهشوندگان دیالوگ دارد که میگوید: اگر برای من اتفاق افتاده، میتواند برای هرکسی اتفاق بیفتد، اگر من بیگناه زندانی شدم، ممکن است یک نفر دیگر هم بیگناه زندانی شود.
- اما این نمایش از ساختار کلاسیک درام استفاده نکرده است.
قرار نبوده استفاده کند. آیا نمیشود یک نمایش با بقیه فرق داشته باشد؟ آیا باید ساختار همسان داشته باشد تا آن را «نمایش» بنامیم؟ این نمایشنامه نمونهای از تئاتر مدرن دنیاست که از روی آن فیلم تلویزیونی نیز ساختهاند. لیست جوایزی که تابهحال گرفته، بیش از یک صفحه و نیم است، چون ما در قرن بیستویکم زندگی میکنیم و تئاترهای این دوره، دیگر لزوماً نیازمند آن بافت کلاسیک نیستند. من تئاتری دیدم که در طول دو ساعت و ربع آن، یک نفر آمده، روی یک صندلی نشسته و راجع به زندگیاش حرف زده و با استقبال هم روبهرو شده است.
- با این حال انتظار میرود که اینجا تماشاگر از این اثر تأثیر بپذیرد؟
این اثر، مستند است و با همه نمایشهایی که خود من تا به حال دیدهام یا کار کردهام، متفاوت است. حتی در بروشور به جای «بازیگران»، از «مصاحبهشوندگان» و «اجراکنندگان» استفاده شده است. نویسندهها اصرار دارند که در این نمایش، کسانی که مصاحبه میشوند، بهعنوان بازیگر مطرح نشوند. فضایی که ساخته شده، مبنی بر واقعیت است و همین استناد و حضور بیپیرایه مصاحبهشوندگان میتواند نقطه ارتباط خوب این اثر با تماشاگر باشد. به همین علت من نخواستم بچههای پایین حتی بازی کنند و نقش تغییر بدهند. رفتارشان هم مانند بسیاری از انسانهای دیگر است؛ وقتی واقعهای را تعریف میکنند، طبیعتاً ممکن است نوع گفتارشان را گاهی عوض میکنند.
- چقدر به متن اصلی وفادار بودهاید؟
من این کار را بازنویسی کردهام. وقتی برای اولین بار آن را میخواندم کمی گیج بودم که چطور میتوانم اجرایی خلق کنم که تماشاچی بتواند یک ساعت و 10 دقیقه بنشیند و به حرفهای ما گوش بدهد. در نمایشنامه، کاراکتر سیاه یا سفیدپوست یا چیکانو وجود دارد و من این افراد را در اختیار نداشتم. در کتاب اصلی شخصیتها ابتدا در 2صفحه معرفی میشوند؛ این قسمت را نیز به متن کار آوردم. حتی نخواستم اجراکنندگان، گریم بشوند. همین کسانی که با آنها مصاحبه میشود، میگویند من یک سیاهم، من یک سفیدم... زیرا مهم آن چیزی است که اتفاق افتاده و قرار است روایت شود. بخشهایی را که نیاز به سانسور داشت، قبل از هرکس دیگر، خودم آن را سانسور کردم. پشت جلد نمایشنامه اصلی در اینباره نوشته شده که معنی تبرئهشده چیست؛ این صفحه را آوردم در آخر نمایش، از زبان 2 مصاحبهکننده گفتم.
- طراحی صحنه نیز به همین گونه، ساده بوده است؟
اصلاً طراحی صحنه خاصی در متن اصلی وجود نداشته است. فقط 6 صندلی برای 6 تبرئه شده و دو صندلی اضافه برای دو نفر که بعضی از نقشها گذشته این افراد را بازی میکنند. ما این دو نفر را تبدیل به 5 نفر کردیم که در بالکن فوقانی صحنه بازی میکنند. البته نکاتی هم در همین سادگی در نظر گرفته شده بود: تعداد آن دسته خطوطی که مصاحبهشوندگان حرفشان را بعد از بیرون آمدن از پشت میلهها، از روی آن آغاز میکنند، بیشتر از دسته خطوط دوم است و حتی در مرحله بعدی که به تماشاگر نزدیک میشوند و آرامش بیشتری دارند، این خطوط دیگر از بین میروند و تبدیل به یک دایره میشوند.
- همان قسمت فوقانی دکور و اجراکنندگانش از لحاظ لباس هم بسیار خنثی بود، گاهی نیازی نبود لزوماً به بازی آنها نگاه شود، فقط صدا نقش داشت.
بله، چون این کلیت و یکدستی فضا بوده که اهمیت داشتهاست. لباس 4 مرد و یک زنی که نقشهای متفاوتی بازی میکنند، فقط یک تفاوت نمایشی دارد. نوع پوشش مصاحبهشوندگان هم در حدی بوده که فقط همه مثل یکدیگر لباس نپوشند. دلیلی نداشته تبرئهشدهای که کارش تربیت اسب بوده، لباس مخصوص کار بپوشد، چون تنها روایت مشابه این افراد مهم است.
- در این صورت نقش موسیقی را هم خودتان وارد کار کردهاید؟
دقیقاً. در کتاب نمایشنامه که راجع به موسیقی هم اصلاً اشارهای نشده است. در متن اصلی فقط این افراد نشستهاند و تعریف میکنند. از آنجایی که من این کار را با حرکت همراه کردهام، موسیقی بر اساس فکر و ذهنیت این افراد وارد شده و با حرکت پیش میرود.
- شما نمایشهای بسیاری در خارج از کشور اجرا کردهاید، اگر همین کار را مثلاً در آمریکا بخواهید اجرا کنید، چگونه خواهد بود؟
نمیدانم. من برای کاری که میخواهم انجام دهم، برنامهریزی نمیکنم. همیشه وقتی تمرین نمایش شروع میشود، بر اساس فضا، نمایش خودش به وجود میآید، اتفاقات میافتد و با هم جور میشود. شاید با نوع نگرش متفاوت تماشاگر، این نمایش هم جور دیگری کار شود. من هیچ نمایشی را شبیه یک نمایش دیگر نمیتوانم کار کنم، یعنی امکان ندارد. اجرا در آمریکا با اجرا در ایران، زمین تا آسمان فرق دارد. فضای متفاوت، مدل بازی، مدل حرکت و لباس پوشیدن کاملاً متفاوتی را میطلبد.