متن بیشتر تئاترهای تلویزیونی برای اینکه به مشکل ممیزی برنخورند، برگرفته از نمایشنامههای خارجی شده است؛ زیرا در آنها اثری از مشکلات فعلی مردم جامعه دیده نمیشود.
کما اینکه در تئاترهای صحنهای کشور هم، چنین سیاستی اعمال میشود؛ یعنی کارگردانان ترجیح میدهند تا متنهای خارجی را کار کنند ولی کمتر سراغ متنهای داخلی میروند که به مسائل روز و ملی مردم میپردازد.
تئاتر ملی همیشه باید جذابیت ملی هم داشته باشد. وقتی از این مسئله پرهیز میشود، ناگزیر باید شاهد مسائل و مشکلاتی باشیم که امروز با آن دست به گریبان هستیم.
واقعیت این است که در تمامی عرصهها خوشه چینی از خرمن فرهنگی غرب در بخش هنر مطرح است و متأسفانه مورد استقبال هم واقع میشود. علت هم این است که آن نوع فرهنگ، بیاعتنا به مسائل اصلی امروز مردم کشور ماست.
دلایلی هم که برای توجیه این کار، از جمله نبودن درام در آثار ایرانی میتراشند، فریبی بیش نیست زیرا جایی برای آثار درام پردازان مطرح نیست.
بیشک ما از نویسندگانی چون چرمشیر و رحمانیان ونویسندگان نو پردازی که اخیراً به کاروان تئاتر کشور پیوسته اند، کم نداریم.
تئاتر باید اقبال مردمی داشته باشد و این اتفاق زمانی رخ میدهد که ما به سمت تئاتر ملی حرکت کرده باشیم تا به این ترتیب بتوانیم درد دل مردم را عیان و مطرح کنیم.
مسئولان نگاه خریداری به آثار تئاتری ندارند. آنها در سیاست کلان شان، تئاتر را هنری میدانند که چندان همراه نیست و هنری که همراه نباشد، میتواند مشکل ساز باشد اما نباید فراموش کرد که تئاتر هنری ماندگار است و نمیشود انتظار داشت که ما تئاتر فرمایشی داشته باشیم و با احترام و استقبال مردم روبهرو شویم.
تئاتر باید، تئاتر منتقد، تحلیلگر و کاربردی باشد و زمانی که اینگونه نیست، طبیعتاً مورد اقبال عمومی هم واقع نمیشود. جالب اینجاست که حتی تئاترهای تلویزیونی با متون غربی در دهه 60 هم مورد تهاجم ممیزی قرار میگرفتند.
اگر آن روزگار از این کارها استقبال میشد از آن جهت بود که هنوز شبهای تلویزیون را مسخره بازیهای دلقک وار بعضی برنامهها پر نکرده بود.
امروزه ، تئاتر در خدمت سرمایه قرار گرفته است زیرا در پس زمینه بخش عمدهای از تئاترهای تلویزیونی که پخش میشود، مارکهای تجاری و تبلیغاتی دیده میشود.
تئاتر هرگز به این ذلالتها تن نمیدهد و فقر تئاتر، فخر تئاتر است اما برای مسئولان تلویزیون مهم نیست که این تئاتر برای مردم چه عواقب فرهنگی ایجاد میکند.
از سوی دیگر وقتی بودجه تئاتر به حداقل و در سطح سخیف آن میرسد چه باک از تاثیر گذاری آن. ببینید ما برای 450 انجمن نمایش در کل کشور چقدر بودجه تئاتری داریم.
این شوخی است که 14 میلیارد تومان بودجه برای تئاتر در نظر گرفته شده است؛ اتفاقا عمده این بودجهها به نیروهای بازدارنده تئاتر تعلق میگیرد؛ آن هم با وصلههایی که بهعنوان تبلیغات ، ترویجات، تشریفات و جشنها و جشنوارههای تئاتری به این تئاتر میچسبند.
با این شرایط دیگر چیزی برای این تئاتر باقی نمیماند.به اعتقاد من، مسئولان به کل اموری که در پیش گرفته شده و تصمیمهای گرفته شده واقف هستند زیرا ما هم در بخش فرهنگی مجلس آن را بازگو کردهایم و هم در بخشهای دیگر سیاستگذاری ها.
مدتهاست که در این سرنای بیسرانجام، از تئاتر و کم لطفی آقایان سخن میگوییم و البته به جایی هم نرسیدهایم. فقط امروز در یافتهایم که گویا خود تئاتر را نمیخواهند.
خوشبختانه فعلاً در تلویزیون باز هم آثار تئاتری ضبط میشوند وحداقل بویی از تئاتر هراز گاهی به مشام میرسد؛اتفاقی که حتی پیش از این رخ نمیداد و به همین خاطر بود که اساساً تماشاچی تلویزیون، 10 سالی میشد که تئاتر تلویزیونی ندیده بود.
باز جای شکرش باقی است چون در مرکز هنرهای نمایشی، وضعیت بهمراتب بدتر از تلویزیون است.
* بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون