به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، امین رفیعیپور مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور به تحلیل ابعاد روانی و اجتماعی قتل رومینا دختر ۱۴ ساله گیلانی پرداخت و ضمن طرح این پرسش که چرا باید دختر ۱۴ سالهای با پسری حدود ۱۶ سال بزرگتر از خود قصد ازدواج داشته باشد، گفت: اگر به بررسی عوامل این موضوع بازگردیم، متوجه شویم که عواملی در این زمینه نقش داشتهاند که موجب وابستگی کودک به آن پسر شدهاند. به نظر این موضوع ناشی از مشکلاتی است که در خانواده وجود داشته است. به طور قطع خانواده این کودک حمایتگر نبودهاند؛ ممکن است پدر او فردی مستبد باشد؛ پدری که فشارهای اقتصادی و همچنین آسیبهای روانی و اجتماعی داشته است و اینها زمینهای بوده تا کودک شبکه حمایت اجتماعی خوبی را از خانواده دریافت نکند.
وی افزود: این مسائل باعث میشود که این کودک به سمت فردی متمایل شود که از خودش بزرگتر است، زیرا قصد داشته فردی را جایگزین پدرش کند، اگر غیر از این بود او میتوانست با پسری که همسن خود یا چند سال بزرگتر از او است، ازدواج کند. موضوع دیگری که باید در نظر گرفت این است که این کودک در سن بلوغ قرار داشته و هنوز به بلوغ فکری کامل نرسیده بود که یکی از موارد دخیل در بروز این اتفاق، عدم آگاهی از مهارتهای زندگی در خانواده است.
رفیعیپور در ادامه با اشاره به قتل رومینا توسط پدرش، بیان کرد: به طور قطع این پدر مشکلات روانی داشته است، اما اینکه چرا این کودک به آن پسر (بهمن) وابسته شده است، باید گفت که او مهارتهای حل مسئله و تصمیمگیری صحیح را نداشته است.
مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، نقش آموزش مهارتهای زندگی برای کودکان را از بدو تولد ضروری دانست و با اشاره به پسری که رومینا به همراه او فرار کرده است، گفت: پسری که همراه این کودک (بهمن) بوده است نیز باید مورد بررسی قرار گیرد؛ پسری که به دختری که هنوز به بلوغ کامل نرسیده و ۱۶ سال از خودش کوچکتر است وابسته میشود، لازم است که از نظر روانی مورد بررسی قرار گیرد.
رفیعیپور در پاسخ به این سوال که آیا ازدواجهای دوران قدیم با تفاوت سنی بالا میان دختر و پسر نیز ناشی از اختلالات روانی بوده است، اظهار کرد: در آن دوران نیز اگر بین دختر و پسر تفاوت سنی بالا وجود داشته است ناشی از فقر فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و روانی بوده است، در آن زمان نیز این مشکلات وجود داشته است اما به این شکل بروز نیافته است.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو با تاکید بر اینکه قتلهای ناموسی علاوه بر اختلالات روانی و رفتاری، به دلیل خشمهایی رخ میدهند که افراد نمیتوانند آن را کنترل کنند، افزود: پدر این کودک عصبانیتهای کنترل نشدهای داشته است و مدیریت خشم را آموزش ندیده بود و دچار مشکلات روحی و روانی خاصی بوده است؛ البته نباید یکجانبه قضاوت کرد. بلکه باید بررسی کرد که این فرد در چه شرایطی قرار داشته است؟ به طور قطع فامیل، خانواده و بافت فرهنگی منطقه در وقوع این قتل فجیع موثر بوده است، زیرا پس از فرار کودک ممکن است گفته شود او، پدر بیغیرتی بوده و دخترش فرار کرده است و شاید حتی به دلیل اینکه در برخی مناطق فقر فرهنگی و آموزشی وجود دارد برخی افراد از این پدر قهرمان بسازند، چراکه این موضوع را قدرتی مردانه در نظر میگیرند.
این روانشناس سلامت افزود: در این حالت، جایگاه مرد به نحوی در نظر گرفته میشود که گویی پدر مالک فرزندش است و اگر این پدر بیغیرتی را با از دست دادن منبع قدرتی خود هماهنگ کند، با فرار کردن دخترش احساس میکند که منبع قدرتی خود را از دست داده است.
رفیعیپور ادامه داد: به نظر پدر این کودک توان کنترل و مدیریت هیجانات خود را نداشته و این موضوع منجر به رفتار پرخاشگرانه شده و رفتار پرخاشگرانه او نیز غیرطبیعیتر از آن است که وجود دارد.
مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور به زمانی که کودک به همراه پسر دستگیر میشوند نیز گریزی زد و گفت: نیاز به قانون حمایت از کودکان و زنان وجود دارد. زمانی که کودک در دادگاه اظهار میکند که اگر به خانه بروم پدرم مرا میکشد، باید در همان زمان خانواده تحت درمانهای روانشناختی و مشاورهای قرار میگرفتند و تا زمانی که خانواده به آرامش نسبی میرسیدند کودک باید در جایی نگهداری میشد.
وی در ادامه درباره پشیمانی قاتل بعد از وقوع قتل نیز توضیحاتی ارائه داد و گفت: پشیمانی بعد از وقوع جرم، بستگی به اختلال شخصیتی که فرد با آن دست و پنجه نرم میکند، دارد. برخی افراد دچار اختلال شخصیتی هستند که احساس همدلی و گناه نمیکنند، لذا لازم است که پدر و آن پسر (بهمن) و همچنین اطرافیان مورد بررسی قرار گیرند. باید بررسی شود که انگیزه چه بوده است و افراد دچار اختلال شخصیتی هستند یا خیر؟
رفیعیپور در ادامه درباره وضعیت روحی و روانی برادر رومینا نیز گفت: شکلگیری شخصیت افراد از بدو تولد شروع و تا حدود ۱۰ سالگی ادامه پیدا میکند. اکنون او دچار PTSD (آسیب پس از سانحه) است و به طور قطع این اتفاق در سلامت روانی آینده برادر این کودک نقش مهمی دارد. به نظر باید خانواده به ویژه برادرِ این کودک تحت درمانهای روانشناختی قرار گیرند تا از آسیب بیشتر جلوگیری شود.
این روانشناس سلامت در ادامه به نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از این نوع اتفاقات اشاره کرد و یادآور شد: آموزش و پرورش به جای این مقدار محفوظات، باید مهارتهای تصمیمگیری، حل مسئله و زندگی را در مدرسه به دانشآموزان آموزش دهد. این کودک نمیتوانسته مسائل خود را حل کند و آموزشهای لازم را برای حل این موضوع دریافت نکرده است. همچنین خانوادهها نیز باید به کودک آموزشهایی دهند. کمک گرفتن از روانشناس و مشاور نیز میتواند در جلوگیری از این وقایع بسیار کمککننده باشد.
وی در ادامه از رسانهها خواست که به جنبههای روانی، خانوادگی، جامعهشناسی و حقوقی این مسائل ورود کنند و افزود: قانون حمایت از کودکان باید جدیتر گرفته شود.
نظر شما