نرگس و اسماعیل پدر و دختری هستند که یکی از عکس‌های یادگاریشان باهم آن‌قدر معروف شده بود که وقتی مقام معظم رهبری دختر را دید به واسطه آن عکس شناخت. در این مطلب ماجرای دیدار نرگس با مقام معظم رهبری را می‌خوانید.

عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، نرگس و اسماعیل پدر و دختری هستند که یکی از عکس‌های یادگاریشان باهم آن‌قدر معروف شده بود که وقتی مقام معظم رهبری دختر را دید به واسطه آن عکس شناخت. نرگس در آن عکس سعی کرده بود تمام پدر را در آغوش کوچک خود جای دهد. پدری که مدت‌ها قبل نرگسش را گذاشته بود و برای همیشه رفته بود تا روزی او را در بهشت ملاقات کند.

در این عکس حالا سنگ سرد مزار شده بود وجود گرم پدر که به دختر ۷ ساله آرامش می‌داد. فاطمه خانم مادرش می‌گوید هنوز هم دخترمان بی‌قرار اسماعیل است. این را وقتی نگاه نرگس به دخترانی می‌افتد که کنار پدرانشان هستند، می‌فهمم. بعد از آن نرگس بی‌هیچ دلیلی شروع به گریه کردن می‌کند و لج‌بازی‌هایش گل می‌کند. اما نرگس دوبار بعد از شهادت پدرش دوبار آرامش را تجربه کرد. یکبار وقتی بود که حاج قاسم را دید و یکبار دیگر ملاقات با رهبری بود. ملاقاتی که دو هفته باید زودتر انجام می‌شد تا نرگس هنوز به سن تکلیف نرسیده باشد و بتواند رهبرش را ببوسد اما افسوس. حالا دلخوشی نرگس پس از این دو هفته و در دیدار با عزیزش هدایایی بود که آقا به او داد. 

در ادامه ماجرای عکس نرگس را از زبان مادر نرگس و همسر شهید «اسماعیل خانزاده» خواهید خواند.

«یک روز از دفتر رهبری تماس گرفتند و پرسیدند تمایل دارید به دیدار آقا بیایید؟ گفتیم بله ما از همه همین درخواست را داشتیم. تاریخی را معین کردند و رفتیم. قابل وصف نیست و نمی‌شود مقایسه کرد دیدار سردار را با آقا اما در هر دو آرامشی بود که به زبان وصف نمی‌آید.

نرگس نامه‌ای نوشت برای آقا و ایشان خواستند نرگس خودش نامه را بخواند. آقا پرسید تو همان دختری هستی که سر مزار پدرت خوابیدی؟ گفت بله. نرگس گفت چند ساله منتظر دیدار شما هستم. نرگس دوست داشت برود در بغل حضرت آقا اما دو هفته قبلش به سن تکلیف رسید. گفت من اصرار داشتم پیش از سن تکلیف به دیدارتان بیایم و شما را ببوسم. آقا خندیدند و گفتند: ببخشید تو به سن تکلیف رسیدی و نمی‌توانم در آغوشت بگیرم. نرگس هم خیلی ناراحت بود. آقا مجدد گفتند: شرمنده نتوانستم تا حالا دیدار کنم. عبا و انگشترشان را دادند به نرگس و گفتند حالا که نتوانستم بغلت کنم این هدیه‌ها از طرف من برای تو. 

  • ماجرای عکس نرگس

عکاسی آمد تا از اولین روز مدرسه رفتن نرگس عکاسی کند. نرگس پیشنهاد داد اول برویم سر مزار پدرم. وقتی رفت نرگس طوری دراز کشید که انگار مزار پدرش را در آغوش گرفت. عکاس می‌گفت واقعا سوژه نرگس بهتر از من بود. منظور آقا همین عکس بود.»

نامه‌ای که نرگس برای آقا خواند

کد خبر 517615

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ناشناس IR ۱۲:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۶
    3 1
    انشاالله همه مون در راه بابای نرگس آبجی کوچیکم ...آسمونی بشیم...انشالله به امید آن روز
  • محسن IR ۰۰:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۷
    1 1
    فرستادن نظر افراد چه سودی داره وقتی فقط نظرات همسو با خودتون براتون اهمیت داره،مردم تا خرخره توی بدبختی فرو رفتن و شماها هنوز اعتقاد دارید بیش از 98درصد ملت همچنان رای آری به حکومت حاکم بر ایران عزیز را دارند،هرکسی هم ک حرفی بزنه فورا ربط میدید به پهلوی و هزاز تا سگ و گربه از این دست،