چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۸:۲۲
۰ نفر

ترجمه - لیدا ‌هادی: «بردباری برای زندگی حیاتی است؛ بردباری، امید و اراده!» همین کلام ساده و شیوه خاص زندگی تنزین گیاتسو کافی بود تا او را در ابتدای جوانی به‌عنوان میراث‌دار سیزده دالایی‌لامای پیشین برای مردم تبت و جمعیت فراوان بوداییان جهان محبوب کند.

دالایی‌لاما که این روزها پس از دورانی طولانی نبرد و مبارزه برای آزادی در فکر بازنشستگی است، به چهره‌ای بین‌المللی تبدیل شده و میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا مرید رفتار و افکار صلح‌دوست او هستند.

 او که ماه جاری به‌مدت 5 روز به آمریکا سفر کرده بود، طی مصاحبه با شبکه تلویزیونی NBC به ابراز عقاید و نظریات خود پیرامون مسائل اخیر تبت و المپیک چین پرداخت.

  • شما به آمریکا آمده‌اید تا شاید به این طریق بتوانید مردم دنیا را با محرومیت‌ها و سختی‌هایی که متحمل شده‌اید آشنا کنید. در واقع به نوعی برای جلب حمایت جهانی اینجا هستید. شما به آمریکا آمدید تا نشان دهید شما و مردم تبت در رنج و سختی فراوانی به سر می‌برید. اما به‌نظر می‌رسد حتی در همین ساعاتی هم که اینجا هستید آرامش ندارید. چرا؟ چه مسئله‌ای شما را آزار می‌دهد؟

الان هم شرایط دقیقا مانند زمانی است که سال‌ها پیش، در آن روز 10 مارس کذایی تجربه کردیم. من الان هم به اجبار در همان شرایط قرار گرفته‌ام. 10 مارس 1959 و روزهای بعد آن برای ما بسیار ناگوار بود. هر چند که همه چیز در مدتی کمتر از یک هفته در لهاسا طول کشید، اما همه آن روزها سراسر از خشم و ترس بود. خشونت و خشونت...

  • شما هنوز هم نگران هستید ؟

در آن زمان خیلی زیاد؛ فقط در آن زمان.

  • و می‌ترسید؟

بله (با سر تایید می‌کند.) این روزها هم همان احساس روز 10 مارس را دارم. بعدازظهر روز 10 مارس من تازه خبردار شدم که چه بر مردم گذشته است. مردم برخی مناطق لهاسا برای تظاهرات و حرکتی جمعی آماده می‌شدند و این می‌توانست کشتارهای بیشتری به همراه داشته باشد. من تازه بعدازظهر همان روز مطلع شده بودم و از همان زمان تا حالا احساس می‌کنم که مردم من در آستانه گرفتاری بزرگی هستند. این مسئله کاملا مشخص بود. البته این موضوع به تدریج نه فقط در منطقه لهاسا بلکه در سایر مناطق تبت نیز روی داد.

قینقای، زادگاه من، گانسو، سی‌شوان و یون‌آن... همه مردم حرکتی رو به جلو در پیش داشتند. در این 4 استان چین جمعیتی برابر با 4 میلیون نفر تبتی زندگی می‌کنند. در حال حاضر تقریبا بیشتر جمعیت تبتی‌ها به نحوی اضطراب و نگرانی بسیاری در سینه دارند که خب، هر وسیله‌ای را هم برای ابراز آن انتخاب می‌کنند. در هر حال من واقعا احساس ترس و البته ترس و واهمه دارم. بیشتر از همه این نگرانی و اضطراب است که به سراغم آمده. البته احساس بی‌پناهی هم زیاد است. فقط خدا کمک کند!

  • بی‌پناهی ؟

بله (با سر تایید می‌کند).

  • اما چینی‌ها ادعا می‌کنند که شما چندان هم بی‌یار و یاور نیستید. چین همیشه هم به این خاطر معترض بوده. آنها شما را گرگی در لباس راهبان، شیطانی در هیبت یک انسان و در نهایت یک تروریست می‌نامند. آیا واقعا شما یک تروریست هستید؟

(با خنده بلند) شما خودتان باید قضاوت کنید. آیا تا به حال طی یک انقلاب فرهنگی یک گرگ با ردای بودایی دیده بودید که حالا چینی‌ها از این سخنان برای تخریب من استفاده می‌کنند. (خنده بلند) آنها نه فقط الان، خب خیلی پیش از اینها هم از این عبارت‌ها استفاده می‌کردند. بله، البته این مسئله هیچ اهمیتی ندارد.

اما تنها مسئله‌ای که الان من به آن توجه دارم این است که این‌ها (عطسه بلندی می‌کند) به خاطر تبلیغات منفی حکومت چین است. الان میلیون‌ها چینی بیگناه در سرزمین بزرگ چین سکونت دارند که به خاطر همین تبلیغات‌ها حتی به اطلاعاتی دسته‌سوم هم دسترسی ندارند و در جریان امور نیستند. من فکر می‌کنم حتی اطلاعاتی واقعی از خودشان هم ندارند.

 خب،آنها دارند به حکومت اطمینان می‌کنند، در حالی که باید به‌خودشان اطمینان کنند، نه آن چیزی که چینی‌ها می‌گویند. این عده چینی بی‌گناه یعنی همین خواهر و برادرهای بی‌ریای من واقعا می‌توانند بدانند که دیو واقعی کیست! (می‌خندد). من از این حرف خیلی ناراحت شدم، ولی در هر حال ایرادی ندارد. شما اسم من را هرچه بگذارید و مردم مرا هر چه خطاب کنند باز هم من یک انسان هستم. (خنده با صدای بلند) من باز هم یک راهب بودایی هستم و تمام! مهم نیست.

اما در واقع برای یک راهب بودایی مانند من که مسیر تکامل خود را طی می‌کند تحمل اینگونه مسائل می‌تواند یک تمرین ناب باشد، یک تمرین خودسازی بودایی بزرگ که می‌تواند استقامت، بردباری و خیلی از تعالیم دیگر را آموزش دهد. اگر در چنین شرایطی به هر دلیلی من نتوانم که خویشتندار باشم این مسئله مشخص می‌شود که من هنوز یک رهرو واقعی در تعالیم بودا نیستم. بنابراین، این مسائل برای رهروان بودا مسئله‌ای طبیعی است (زیر لب کلمات نامفهومی را بیان می‌کند)؛ یک دوره طلایی!

  • یک دوره طلایی؟

بله (با سر تایید می‌کند.)

  • یعنی همین دوره‌ای که الان در آن هستید؟ دولتمردان چینی می‌گویند که شما و پیروانتان این تعداد معترضان در سرتاسر دنیا را به بیان اعتراض ترغیب کرده‌اید. در تبت، در پاریس، در لندن و...

 نه.

  • حتی در سان فرانسیسکو؟

نه.

  • و نه هیچ جای دیگر؟

در واقع این بحران‌ها مدت زمانی بعد اتفاق افتادند. من از همین جا اعلام می‌کنم که ابراز شکست خودش به نوعی آزادی بیان است. در هر حال ما باید به نوعی بدون هر گونه خشونت خواسته‌هایمان را دنبال کنیم، ولی باید بگویم که اگر مردم نخواهند از خشونت دست بکشند و اعتراض‌های آنها در مسیری خارج از کنترل ما بیفتد آن وقت انتخاب من و گزینه پیش روی من فقط یک چیز است: استعفا!

  • شما از مقام دالایی‌لاما استعفا می‌دهید؟

 (با خنده) دالایی‌لاما؟... نمی‌دانم.

  • پس از چه استعفا می‌دهید؟

استعفا از مسئولیت درگیری‌هایمان! یادم هست در سال 87 یا 88 میلادی جاناتان میرسکی یکی از دوستان نزدیک من در لندن آبزرور خبرنگار بود. او در آن زمان از من پرسید: « اگر خشونت‌ها بیشتر شد چه کار می‌کنید؟» و من بلافاصله جواب دادم: « اگر خشونت‌ها خارج از کنترل شوند هیچ انتخاب دیگری غیراز استعفا ندارم!» الان هم دوباره این مسئله را بیان می‌کنم و مطمئنم بسیار مناسب هم خواهد بود، به‌خصوص در میان تبتی‌ها و حتی در میان جماعت چینی‌ها در سرتاسر دنیا و کشور چین. همه باید بدانند که ما ضد‌چینی نیستیم. ما همیشه فرهنگ مردم چین را پذیرفته و به آن احترام گذاشته‌ایم.

ما به‌عنوان مردم تبت تقریبا مدت 2000 سال است که در کنار هم زندگی می‌کنیم. با اینکه هر بار رویدادی ناخوشایند پیش‌رو داشتیم، اما همواره با آرامش سر کردیم. من به‌عنوان یک راهب بودایی همواره به خواهران و برادران بودایی خودم به‌عنوان عضوی از یک خانواده توجه داشته‌ام. آنها برای ما دانش‌آموختگان کهنه‌کار مکتب بودا هستند که ما هنوز در برابر آنها جوان هستیم. هر آنچه ما می‌گوییم نیز با احترام کامل است، در مقام یک شاگرد کوچک‌تر.

شاید هم زبان این شاگرد جوان کلاس کمی تلخ باشد! (می‌خندد) می‌بینید که آنها به ما بسیار نزدیک هستند و ما همگی از اهالی بزرگ‌ترین کشور جهان هستیم. نه؟

  • بله.

پس ما باید به هم احترام بگذاریم و واقعیت را بپذیریم. به‌نظر من برخی احساسات منفی از سوی آنها نسبت به ما ناعادلانه است و پس از آن مسئله‌ای که آنها نامش را مسابقات... آها... مسابقات المپیک می‌نامند. خب، مسلما من از اینکه قدیمی‌ترین مملکت دنیا و اجتماعی‌ترین ملت جهان بخواهد میزبان این مسابقات باشد حمایت می‌کنم و معتقدم مستحق برگزاری آن فقط آنها هستند (مکث) و بعد از آن شما این سمبل المپیک را... مش...

  • مشعل المپیک؟

بله مشعل. بعد از اینکه اتفاق‌های ناگهانی در انگلستان و پاریس رخ داد، من طی پیامی که برای تبتی‌های سان‌فرانسیسکو فرستادم، از آنها خواستم که دست به هیچ خشونتی نزنند. من خودم پیغام دادم.

  • آیا این پیغام شما توانست مخالفان را آرام کند؟ آیا خشونت‌ها متوقف شدند؟

خشونت... خشونت...

  • پس شما از شورشی‌ها حمایت می‌کنید؟

شورشی‌ها؟ اول اینکه من خودم به دمکراسی، حق آزادی بیان، آزادی افکار در میان تبتی‌ها بسیار عقیده دارم. آن دسته از تبتی‌هایی که از من انتقاد می‌کنند هم به صحبت‌های آنها احترام می‌گذارم ( مدتی طولانی مکث می‌کند) این خودش قسمتی از نقد است و بخشی از آزادی! می‌بینید پس من هیچ گاه نمی‌توانم بگویم ساکت شوید! (پوزخند) همین الان هم معترضان بسیاری در تبت داریم که به مکتب بودا اعتراض دارند و کاری هم نمی‌شود کرد.

  • همین الان در چین به‌خصوص از طرف او صحبت‌های بسیاری مبنی بر آغاز آشوب‌های تبت با رهبری شما وجود دارد و اینکه شما می‌خواهید در بازی‌های المپیک چین خرابکاری کنید. آیا واقعا شما می‌خواهید که مردم جهان را به تحریم بازی‌های المپیک تشویق کنید؟

 نه.

  • از بازی‌ها حمایت می‌...

نه.

آیا مایل هستید که رئیس‌جمهوری آمریکا و سایر سران کشورهای جهان به نشانه حمایت از شما در مراسم افتتاح بازی‌های المپیک شرکت نکنند؟
 این مسئله به‌خود آنها مربوط است.

  • آیا شما می‌خواهید که آنها این کار را بکنند یا نه؟

من اصولا دوست دارم که رویدادهای جهانی و همه مسابقات بین‌المللی با آرامی برگزار شوند. اما اینکه این مقام‌هایی که شما گفتید شرکت کنند یا نه به‌خودشان ربط دارد. (می‌خندد) این حق شخصی آنهاست. البته شنیده‌ام که عده‌ای از آنها قصد ندارند در این مراسم شرکت کنند.

  • بله! گوردون براون نخست‌وزیر انگلستان، نیکولاس سارکوزی رئیس‌جمهوری فرانسه و...

این خیلی خوب است که شما و همه مردم جهان به روشنی با آنچه بر مردم تبت می‌گذرد، آشنا هستید و در برابر آن موضع می‌گیرید. اما الان وضعیت رعایت حقوق بشر در تبت بسیار ضعیف است. همین طور مسئله آزادی‌های مذهبی بسیار ضعیف‌تر... اینها همه واقعه میدان تیانمان را به یادمان می‌آورد.

  • میدان تیانمان؟

بله، در آن زمان هزاران نفر از مردم به‌خصوص جوانان صدمه دیدند. من فکر می‌کنم (مکث) می‌دانید من فکر می‌کنم هزاران نفر از خواهران و برادران چینی به‌خصوص زنان ما فرزندان و شوهرانشان را مانند آن زمان از دست می‌دهند. خیلی از آنها مدت‌ها با ناراحتی سر می‌کنند. دولت چین باید حداقل با نگاهی به 60‌سال گذشته به درک واقعی از شرایط برسد. من معمولا دوران مائو، دنگ ژئوپینگ، جیانگ زمین و هو جینتائو را برای مردم تشریح می‌کنم. اگر با دقت به دوران آنها برگردیم می‌بینیم که آنها همگی در دوران‌های مختلف با واقعیتی جدید مواجه بوده‌اند.

الان هم هو جینتائو سعی دارد که با اقتدار تمام جامعه‌ای یکدست و هماهنگ در چین درست کند. خب، به‌نظرم این با واقعیات کنونی کار خوبی است، اما هر چیزی اسباب خودش را لازم دارد. هماهنگی کشور چین هم به اعتماد و درستکاری وابسته است. بدون اعتماد و اطمینانی متقابل، همه ما شکست می‌خوریم و اتحاد ما غیرممکن خواهد بود. اعتماد در چین باید گسترش پیدا کند. برای این جلب اعتماد هم آزادی بیشتر، برابری بیشتر لازم است. بگذارید مردم حرفشان را بزنند. مائو زمانی خطاب به کمونیست‌ها گفت: «بدون انتقاد از خود و پذیرش انتقاد از دیگران نمی‌توان زنده ماند. مانند ماهی بدون آب.»

  • خب با این اوصاف به‌نظرتان آیا نباید دنیا به طریقی پیامش را به دولتمردان چینی برساند؟

دقیقا. این مسئله خیلی اهمیت دارد. چین باید بداند که نباید فقط به‌عنوان یک قدرت اقتصادی پیش برود و یکی از نشانه‌های پیشرفت همین مسئله رعایت حقوق بشر هم هست.

  • به‌نظرتان آنها باید چه کار کنند؟ با یک قطعنامه اعتراض خود را بیان کنند یا نه با همین شرکت نکردن در مراسم افتتاحیه هم می‌توانند این پیام را به چینی‌ها برسانند؟ اصلا این کار درست است؟

خب، بله. این کار به آنها یادآوری می‌کند که برای رسیدن به پیشرفت و جلب نظر و حمایت قدرت‌های برتر جهان توسعه اقتصادی صرف نمی‌تواند مفید باشد و شما باید در برخی زمینه‌های خاص هم پیشرفت کنید. به‌نظر من این مسئله خیلی اهمیت دارد و مردم چین هم خواهان آن هستند. البته خب، سران کشورهای جهان خودشان قدرت درک دارند و باید بدانند که چه کار می‌کنند و خودشان باید با فکرشان قضاوت کنند. اما من بارها گفته‌ام که از مسابقات المپیک حمایت می‌کنم.

  • اگر صحبت شما این است که این موضوع به تصمیم خود سران بستگی دارد، پس یک سؤال مطرح می‌شود. شما 50 سال است که می‌خواهید جهانیان به آنچه در تبت می‌گذرد توجه کنند، حالا جهان صدای شما را می‌شنود. می‌خواهید به آنها چه بگویید؟

خب، چطور بگویم. ابتدا فقط می‌خواهم که مردم حداقل اطلاعات درستی از ما داشته باشند و سعی کنند ما را بهتر بشناسند. البته می‌دانم که پاک شدن این اطلاعات از خاطر آنها زمان زیادی لازم دارد و به راحتی امکان‌پذیر نیست. ولی شاید لازم باشد که بگویم همین الان عده کمی از مردم تبت امنیت دارند و شماری از آنها در ناراحتی و آسیب‌های فراوانی به سر می‌برند و تبت محل همه این آسیب‌هاست. آنجا هیچ امکانات درمانی وجود ندارد و مردم از اینکه به اماکن پزشکی چینی‌ها مراجعه کنند واقعا ترس دارند. من فکر می‌کنم که جهان باید زخم‌های کهنه مردم تبت را بشناسد. الان بسیاری از مردم تبت از روی ترس از سکونت در شهر فراری هستند و در کوه‌ها به سر می‌برند، بدون کوچک‌ترین امکاناتی حتی غذای کافی. قحطی و گرسنگی مردم تبت را تهدید می‌کند و اگر چنین اتفاقی بیفتد (‌مکث)، من از همه جوامع بشری می‌خواهم که برای این مردم بی‌گناه غذا و امکانات پزشکی بفرستند.

رسانه‌های بین‌المللی باید به آنجا بروند و از وضعیت مردم تبت و خارج از آن جهانیان را مطلع کنند. بیایند و ببینند که چه تهمت‌هایی به من می‌زنند. باید این تهمت تمام شوند. به دانسالا بیایند. خیلی خوش آمدند! بیایند و ببینند. همه جا را وارسی کنند. مردم جهان باید بیایند و خودشان تحقیق کنند. باید بفهمند که چرا تبت این شرایط را تحمل می‌کند؟ هیچ کسی این شرایط را نمی‌خواهد، نه تبتی‌ها و نه چینی‌ها. ما فقط آرامش می‌خواهیم. زندگی همراه با امنیت و آرامش.

  • هفته گذشته جورج بوش تصریح کرد: بهترین راه برای دو طرف انجام گفت‌و‌گو میان چین و نماینده‌ای از دالایی‌لاماست؟ آیا شما مایل هستید که با پکن مذاکره کنید؟

( فریادی با اشتیاق و هیجان می‌زند.) بله، همیشه، هر جا که بشود من برای مذاکره آماده‌ام. البته خب، شاید در پکن به هیچ نتیجه‌ای نرسم. اگر این طور شود هم من و هم مردم تبت خیلی ناامید می‌شویم. من بیشتر ترجیح می‌دهم برای گفت‌و‌گو مکانی غیراز پکن انتخاب شود.

  • آقای دالایی‌لاما، همین الان چینی‌ها دارند به صحبت‌های شما گوش می‌دهند. چه پیامی برای آنها دارید؟

( خنده با صدای بلند) می‌دانید که من پیش از این هم نامه‌ای برای سران کشور چین نوشته بودم و با قلبی امیدوار هر آنچه برای خواهران و برادران می‌خواستم گفته بودم. هدف اصلی من این است که آنها بدانند ما دشمن چینی‌ها نیستیم. ما همگی به آنها احترام می‌گذاریم و آنها را قبول داریم. حتی در رابطه با اشتباه‌های گذشته با آنها احساس همدردی هم داریم.

  • مگر می‌شود شما با کسانی که باعث آزارتان بوده‌اند، احساس همدردی داشته باشید؟

اوه بله! مانند همان واقعه تیانمان. درست مثل همان زمان من دوباره خبردار شدم که عده‌ای از سوی دولت چین کشته شده‌اند. هیچ فرقی میان ما نیست. ما همه انسان هستیم. در وهله بعدی در رابطه با بازی‌های المپیک هم من از همان ابتدا حمایت خودم را اعلام کرده بودم. من به‌دنبال تفرقه و جدایی از چین نیستم. مردم تبت فقط می‌خواهند که به‌صورتی صلح‌آمیز مشکلات خود را برطرف کنند.

  • در طول تاریخ همواره برخی ملت‌ها مغلوب قدرت‌های برتر بوده‌اند و در این میان آن دسته از ملت‌هایی که ایستادگی کردند و برای آزادی جنگیدند موفق شده‌اند. این حرکت غیر‌خشونتی در تبت از کجا آمده؟ چرا شما خشونت را نفی می‌کنید؟

مهاتما گاندی همواره این شیوه خاص را دنبال می‌کرد. همین طور مارتین لوترکینگ. به‌نظرم مارتین لوتر کینگ یکی از کسانی بوده است که توانست تعالیم گاندی را به خوبی اعمال کند. نلسون ماندلا هم به همین طریق رفتار می‌کرد. من فکر می‌کنم شیوه مبارزه بدون خشونت روشی کاملا منحصر به فرد است که جوامع بشری برای تحقق اهداف خود باید به آن توجه داشته باشند. این شیوه کاملا با واقعیت‌های زندگی کنونی ما همخوانی دارد.

  • شما خیلی واقع گرا هستید. شما حتی در تاریک‌ترین لحظات زندگی‌تان هم سعی دارید بر خودتان مسلط باشید. آیا هیچ‌گاه نگران این موضوع نبودید که ممکن است با شرایط کنونی آخرین دالایی‌لامای تبتی باشید؟

خب شاید... اما اصلا اهمیتی ندارد.

  • پس چه مسئله‌ای برای شما اهمیت دارد؟

مردم تبت، فرهنگ تبت، فرهنگ بودایی تبت و... برای من فقط همدردی و همسویی با همه مردم جهان اهمیت دارد.

  • زندگی برای دالایی لاما چه معنایی دارد؟

هیچ!

  • واقعا هیچی! من فکر می‌کنم شما طفره می‌روید.

نه! من به‌عنوان یک رهرو مکتب بودا نباید این طور فکر کنم. همه چیز در مسیر پرفراز و نشیب زندگی معنا پیدا می‌کنند.

  • اما شما تا زمانی که زنده هستید باید مفید باشید.

این را مردم می‌گویند. من در زندگی فقط در پی خدمت هستم. در این دنیا فقط کمک کردن به مردم است که اهمیت دارد و جهان بر پایه این هدف بنا شده است. می‌دانید، من خودم در زندگی همواره پایبند 3تعهد خاص هستم: نخست ارتقای ارزش‌های انسانی. فکر می‌کنم در این چند روز و با مسائلی که پیش آمده ارزش‌هایی را که به آن توجه دارم به خوبی شناخته باشید. دوم به‌عنوان یک رهرو بودایی به همسویی و تقریب مذاهب باوری درونی دارم. من به این دو مورد تا پایان عمر وفادار خواهم بود. نمی‌دانم که لحظه مرگ من کی فرا می‌رسد؛ یک سال... 5‌سال... شاید هم 10 سال دیگر... اما تا زمانی که زنده هستم به مردم تبت متعهد خواهم بود. سومین تعهد من هم در رابطه با همین کشاکش‌های مردم تبت و خواسته‌های آنهاست. این مسئله از سال 2001 تا به حال متوجه من بوده است. البته شاید با انتخابات سیاسی جدیدی که ما  در تبت داشتیم بار مسئولیت من هم کمتر شود. من باید کم‌کم به فکر بازنشستگی خودم باشم!

  • آیا فکر می‌کنید بتوانید یک بار دیگر به تبت برگردید؟

با تمام وجود امیدوارم و می‌دانم که روزی دوباره به بام دنیا برمی‌گردم!

کد خبر 51862

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز