چه رهبری داشته باشد و چه نداشته باشد، چه منتقدان از آن انتقاد کنند و بر وضع نابسامانش خرده بگیرند و چه نگیرند. دولتها میآیند و میروند، مسئولان وزارت ارشاد و دفتر موسیقی عوض میشوند اما ارکستر سمفونیک تهران از جایش در تالار وحدت و از محل تمرینش در سالن رودکی تکان نمیخورد.
چرت خود را میزند و مگس خود را میپراند اگر چه گاهی مجبور میشوند تکانش دهند، روی صحنه بیاورندش و کاری کنند که صدایی از او دربیاید تا دیگران ببینندش، برای دیدنش بلیت بخرند، به پایش بلند شوند و کف بزنند. ارکستر هم به خانه همیشگی اش بر گردد و هر صبح نرمشی کوچک به تن خود بدهد تا زمانی که دوباره به فکرش بیفتند و نامش را صدا کنند.
بار آخری که نامش را صدا زدند و او را برای نمایش به روی صحنه آوردند، 11، 12 و 13 اردیبهشت ماه امسال بود. ارکستر سمفونیک تهران به رهبری منوچهر صهبایی در تالار وحدت «بومی وار» اثری از مرحوم ثمین باغچه بان و ساختههایی از آهنگسازان روس را اجرا کرد.
منوچهر صهبایی پیش از شروع سال جدید، رهبری ارکستر را بهعهده گرفت، اما این بار هم مثل دفعههای پیش دفتر موسیقی که ارکستر زیر نظر آن فعالیت میکند درباره اینکه صهبایی رهبر ثابت خواهد بود یا نه، نظر قطعی نداد.
محمدحسین احمدی، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهمن ماه سال گذشته اعلام کرد: «براساس صحبتهایی که با آقای صهبایی انجام شده و پس از تصمیمگیری شورای نظارت بر ارکسترهای دفتر موسیقی، قرار شده فعلاً آقای صهبایی بهعنوان رهبر موقت فعالیت کند.»
منوچهر صهبایی که حالا باید او را رهبر موقت نامید، تاکنون هفت بار بهعنوان رهبر مهمان با ارکستر همراه بوده که آخرین اجرای آن آبان ماه سال گذشته بود و از آن پس به او لقب رهبر موقت داده شد.
او در سال 1384 اگرچه ارکستر را برای اجرایی رهبری کرد اما منتقدان سرسخت ارکستر و خواهان انجام اصلاحات اساسی در آن بود. صهبایی که آمده بود بماند و سکان ارکستر را به دست بگیرد بعد از انتقاد از ارکستر و صاحبان آن، ایران را ترک کرد و هراز گاهی برای برگزاری مسترکلاسهای خصوصی سفری چند روزه به تهران داشت.
صهبایی مرداده ماه سال 1384 در انتقاد از عملکرد وزارت ارشاد در تصمیمگیری برای ارکستر گفته بود: «تا ده سال بعد از انقلاب ارکستر تقریباً از هم پاشیده بود. بعد از آن هم که کارش را آغاز کرد به دست کسانی افتاد که تخصص واقعی نداشتند و نتوانستند برنامه منسجم و خوبی برای آن بریزند. متأسفانه ارکستر در این سالها مدام به دور خودش چرخیده است.گاهی رهبر مهمانی دعوت میشود و دوهفتهای با ارکستر کار میکند. اینها بیشتر جنبه تبلیغاتی و زودگذر هستند. چون بازهم بعد از آن ارکستر دوباره به جای اولش برمیگردد. باید یک فکر اساسی برای ارکستر کرد.»
بعد از رفتن علی رهبری که آن هم با دلخوری انجام شد، صهبایی یکی از گزینههای دفتر موسیقی که در آن زمان مرکز موسیقی نام داشت، برای رهبری ثابت ارکستر بود. همه چیز به خوبی و خوشی شروع شد و مانند علی رهبری پایانی غم انگیز داشت و باعث شد صهبایی هم با دلخوری از ارکستر کناره بگیرد، در حالی که اعتقاد داشت ارکستر سمفونیک تهران به رهبر ثابت نیاز دارد: «ارکستر رهبر ثابت میخواهد.
هیچ ارکستری سراغ ندارم که حتی یک روز بدون رهبر ثابت مانده باشد. برنامه ریزیها طوری است که اگر رهبری بخواهد استعفا بدهد یا بعد ازاتمام قرارداد آن را ترک کند، از دو تا سه سال قبل جایگزین او را انتخاب و اعلام میکنند.
مگر اینکه اتفاق ناگواری بیفتد، که در آن صورت هم سریع کسی را جایگزین میکنند. ارکستر سمفونیک تهران سالهای سال بدون رهبر مانده است. مسئولان باید کسی را انتخاب کنند که بیاید با ارکستر کار کند و آن را تعلیم دهد تا ارکستر از نظر هنری فرم بگیرد. اگر هم کم و کسری داشته باشد هیچ اشکالی ندارد که از کشورهای خارجی نوازنده دعوت شود.
ارکستر باید برنامه سالانه داشته باشد. موزیسینها باید تکلیف خود را بدانند. برنامههایی هم که ریخته میشود باید به آموزش نوازندگان کمک کند. چون تعداد زیادی از آنها جوان هستند.»
حالا صهبایی نه رهبر ثابت که رهبر موقت ارکستر سمفونیک تهران است و هیچ حکمی مبنیبر اینکه او رهبر ثابت ارکستر خواهد بود از طرف دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر نشده است.
آیا مشکلات رفع شده یا برنامهریزی برای کمتر شدن آنها صورت گرفته است؟ این طور بهنظر نمیرسد. جدا از مسائلی که ممکن است دیده نشوند، به آنها تا کنون پرداخته نشده باشد یا اهمیت کمتری داشته باشند، ارکستر چندین مشکل اساسی و دائمی دارد که آنقدر از سوی افراد مختلف، در زمانهای مختلف و به شیوههای مختلف به آنها اشاره شده است، همه به آن آگاهی دارند.
یکی از این مشکلات بودجه کمی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دورههای مختلف صرف تجهیز ارکستر، خرید سازهای جدید و کنار گذاشتن سازهایی که برخی از آنها بیشتر از 50 سال قدمت دارند، کرده است. مخصوصاً در این میان سازهای بادی و برنجی نیاز مبرم به تعویض دارند. البته انتقادها هیچ اثری که نداشت باعث شد که وزارت ارشاد یک پیانوی جدید برای تالار وحدت بخرد و بهنظر مسئولان این وزارتخانه اقدام به خرید پیانوی رویال گران قیمت آن قدر مهم میآمد که هم خبر آن در نشریات منتشر شد و هم مراسمی برای رونمایی آن ترتیب دادند.
اگرچه حقوق نوازندگان ارکستر افزایش پیدا کرده اما آنها را از فکر کردن به کارهای دیگر و چندشغله بودن باز نمیدارد. چندشغله بودن روی کیفیت کار، نحوه حضور در تمرینات و تمرکز و فراگرفتن تکنیکهای مختلف اثر میگذارد. بازنشسته شدن تعدادی از نوازندگان و لزوم برگزای آزمون برای جذب نوازندگان جدید از مشکلات دیگر ارکستر است که اگر چه برای رفع آن برنامهای وجود دارد اما این برنامه تاکنون به اجرا در نیامده است.
نداشتن برنامه سالانه از دیگر مشکلات بزرگ ارکستر است. بیشتر برنامههای ارکستر در سالهای گذشته مناسبتی بوده و یک یا دو ماه قبل از اجرا اعلام شده است. در حالی که ارکستر سمفونیکها در دیگر شهرهای دنیا- البته آنها که میخواهند استانداردهای خود را حفظ کنند و همچنان پویا بمانند- برای یک سال آینده برنامه ریزی دارند و تمام اعضای ارکستر میدانند که در چه تاریخی و چه مکانی به روی صحنه خواهند رفت. اما عوض شدن پی در پی رهبر ارکستر سمفونیک تهران، و تغییر مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان برنامهریزی سالانه برای ارکستر را از آن سلب میکند.
تغییری اساسی در برنامههای ارکستر سمفونیک تهران به وجود نمیآید. ارکستر تنها در تالاروحدت به اجرای برنامه میپردازد و انگار غیر از تهران هم شهر دیگری برای اجرا وجود ندارد. اجرا در دیگر شهرها بستگی به امکانات آن شهر- که عبارت است از داشتن سالن مناسب با ظرفیت قابلقبول برای اجرای موسیقی ارکستر سمفونیک تهران- به آهنگسازان مختلف سفارشی برای ساخت آهنگ نمیدهد و این مشکل دیگری است که احتمالاً نه صاحبان ارکستر بلکه تنها ذهنهای پرتوقع را درگیر خود میکند.
بنابراین اجرای آثار آهنگسازان ایرانی بسیار محدود و تکراری است و شما کمتر اثری از آهنگسازان ایرانی دیدهاید که برای اولین بار با اجرای ارکستر سمفونیک تهران شنیده شود. سفارش ساخت اثر به آهنگسازان مستلزم صرف هزینهای است که با توجه به دیگر مشکلات مالی ارکستر بسیار آرمانی بهنظر میرسد. در طول این سالها اگر اثری به آهنگسازان سفارش داده شده نه کارکرد موسیقایی بلکه کارکرد مذهبی، مناسبتی و دولتی داشته است.
با وجود همه این مشکلات فعلاً مشغله صهبایی نظم بخشیدن به ارکستر است. او میگوید: «حرف اول را در کار دسته جمعی، انضباط و وقتشناسی میزند که این باید در درجه اول عملی شود و اصلاً ربطی به سطح نوازنده ندارد. نامنظمی فقط یک عادت است و خیلی راحت میتوان آن را سر و سامان داد. سطح کار ارکستر هم باید بالا برود که البته این کاری مشکل و طولانی است.
موضوع دیگر هم قطعاتی است که ارکستر اجرا میکند، زیرا نوازندگان باید از قطعات و برنامههایی که اجرا میکنند، رضایت داشته باشند. ارکستر سمفونیک دارای رپرتوار خاصی است و آنها را باید اجرا کند، نه اینکه هر اثری را بیاورند و توسط آن اجرا کنند. باید قبلا نتها و رپرتوار را مطالعه کنیم و اگر قطعهای حالت ایرانی دارد توسط ارکسترهایی که در اینجا کارشان اجرای آثار ایرانی است، نواخته شود. من حسن نیت زیادی در مسئولان میبینم، هم در مورد خرید ساز و هم مسئله حقوق و پرداختها. وضعیت ارکسترها دوطرفه است، من نمیتوانم به ارکستر بگوییم که منظم باشند و سر وقت و آماده سر تمرینات حاضر شوند، اما نوازندگان از کار و زندگیشان رضایت نداشته باشد.»
ای کاش صهبایی فکری هم به حال زمان تعطیلات ارکستر سمفونیک تهران بکند. ارکستر هر تابستان و درست در فصلی که زمان رونق موسیقی و کنسرتهای مختلف است، به سه ماه تعطیلی میرود. آقای صهبایی باید تکان بیشتری به ارکستر بدهد. یک تکان و دو تکان چاره ساز نیست.