گستره این نوع از ارتباطات نه تنها در خانواده بلکه در جامعه هم نمود عینی داشت.دیدن پیر زنی در خیابان در حال حمل بار کافی بود تا جوانان از سر ادب و احترام خود را موظف به کمک ببینند، یا دست نابینایی را بگیرند تا به این وسیله همدلی خود را به اثبات برسانند.
خلاصه آنکه هر کس به نوعی تلاش میکرد تا در این مورد گوی رقابت را ازدیگری ببرد و پیشگام شود. اما حالا ورود پیرزن یا پیر مردی با هن هنهای کش دارو نگاههای پر معنی در اتوبوس کافی است تا ببینی افراد سعی میکنند خود را از زاویه دید او پنهان کنند تا شاید قرعه به نام آنها نیفتد. آنچه مسلم است اینکه گذر زمان نه تنها بر اشکال مختلف زندگی افراد تاثیر گذاشته است بلکه در برقراری ارتباطات همدلانه و احساسات خود جوش نیز مؤثر بوده است.
میتوان گفت عوامل متعددی در این تغییر دیدگاه و نگرش نقش داشته بهطوریکه کارشناسان معتقدند عدمتبیین اهمیت وجود ارزشها و هنجارها در جامعه، هجوم فرهنگ بیگانه و گرایش جوانان به سمت آن، عدموجود ابزار مناسب برای مقابله با فرهنگ غیرخودی، مشکلات اقتصادی و… کاهش روابط اجتماعی و در پی آن کم شدن احساسات و روابط همدلانه را در کلیه سطوح فردی و اجتماعی بهدنبال داشته است.
ادامه زندگی اجتماعی در گرو همدلی
دکتر ناصر قاسمزاده –روانشناس- در تعریف همدلی میگوید: تمایل پاسخ دهی به حالت عاطفی دیگران را با حالت عاطفی مشابه همدلی میگویند. به عبارتی همدلی درک متقابل بین افراد است به نحوی که طرفین از این رابطه احساس رضایتمندی و آرامش داشته باشند. قدر مسلم خانواده کانون آموزش و برقراری روابط عاطفی است اما از آنجا که کارکرد این نهاد همچون گذشته نیست و بسیاری از وظایف خود را به نهادها و سازمانهای مختلف واگذار کرده در این مورد خاص هم خانواده قابلیت و کارکرد مؤثر خود را از دست داده است و فضا برای کنش گروههای جایگزین فراهم شده است.
علی اصغر مهاجر -جامعه شناس- با اذعان به این که، بهدلیل مشکلات و مسائل اقتصادی کارکرد خانواده در این خصوص کمرنگتر شده است ولی نقش گروههای رقیب را در این کاهش ارتباط مؤثرتر میبیند و میگوید: گروههای رقیب همچون همسالان، رسانهها، گروههای صنفی و شغلی و... نقش مؤثرتری را در این کاهش ارتباطات بازی میکنند چرا که امروزه افراد بیشتر وقت خود را خارج از منزل و در ارتباط با فضای بیرون به سر میبرند بنابراین بیشترین تاثیر را از محیطهای جایگزین دریافت میکنند. اما قاسمزاده معتقد است از آنجا که همدلی براساس شرطیسازی اولیه شکل میگیرد بنابراین فرم دهی به شخصیت و روابط بین فردی در درجه اول در خانواده اتفاق میافتد.
وی با تقسیم دوران کودکی به دو بخش تولد تا 6 و 6 تا 12 سال میگوید: در هر کدام از این سنین حضور والدین آگاه و با محبت که توجهی خالص و کامل را به فرزندان معطوف دارند میتواند در شکل گیری الگوهای ارتباطی مؤثر باشد به عبارتی هر چه افراد همدلی بیشتری را تجربه کرده باشند احتمال واکنش رفتار همدلانه در آنها بیشتر خواهد بود.
بعد از آن و در سنین بلوغ و بحران جوانی است که علاوه بر تاثیرات خانواده شاهد تاثیرات محیطی هم خواهیم بود در این جاست که رفتار همدلانه میتواند به موقعیت و تجربه افراد هم بستگی داشته باشد. قاسمزاده میافزاید: البته ارتباطات همدلانه براساس گروههای سنی و جنسی مختلف با هم متفاوت است بهطوریکه افراد اغلب نسبت به همجنس خود رفتارهای همدلانه بیشتری نشان میدهند و خود را از نظر جنسی به جای همجنسان خود قرار میدهند.
در میان گروههای سنی مختلف نیز افراد همسن راحتتر قادر به درک مسائل یکدیگر بوده و در همدلی با هم موفقتر خواهند بود.
روان شناسان معتقدند همدلی یکی از خصوصیات ذاتی انسانهاست که گرچه ممکن است در برههای از زمان و به دلایلی کمرنگ شود اما قطع به یقین هیچ گاه از بین نخواهد رفت چرا که انسان براساس سرشت خود ذاتا اجتماعی بوده و همدلی از ملزومات ادامه زندگی در اجتماع است. در تعاملات روزمره بدون برقراری ارتباطات همدلانه موفق به انجام امور نخواهیم بود. بهنظر میرسد با توجه به همه گیر شدن وسایل ارتباط جمعی (اینترنت، ماهواره، صدا و سیما و مصبوعات) افراد بهخصوص قشر جوان بیشترین تاثیر را در بین گروههای رقیب از این گروه دریافت میدارند.
امانالله قرایی مقدم -جامعهشناس – با تقسیم عوامل تاثیرگذار در یادگیری مهارت همدلی به دو دسته برون زا و درونزا، عاملیت را با عوامل درون زا میداند و میگوید: این آموزشها باید از سنین کودکی و در مدارس و همچنین از طریق رسانهای همچون صدا و سیما شروع شود. آموزش و پرورش و صدا و سیما 2 سازمانی هستند که بالاترین تاثیرگذاری را در آموزش و یادگیری و حفظ روابط عاطفی خواهند داشت که متأسفانه طی سالهای اخیر بهخصوص بعد از انقلاب کمترین کار فرهنگی در این ارتباط به انجام رسیده است.
نسل جدید، نسلی با ارزشهای متفاوت
امروزه در شهری مثل تهران بیشتر ارتباطات صوری هستند تا معنوی و این در حالی است که این نوع از ارتباطات معنوی در میان جمعیت روستانشین نمود بیشتری دارد. حتی گفته میشود این روابط در بین افراد بالا دست و مرکز نشین شهری متفاوت از مناطق پایین دستی است. قرایی مقدم در توضیح نوع ارتباط بین خانوادههای روستایی و شهری میگوید: از آن جا که نوع ارتباطاتی که در بین خانوادههای شهری حاکم است در بین خانوادههای روستایی رسوخ نکرده است بنابراین شکلگیری ارتباط در خانوادههای روستایی هنوز به شیوه سنتی و عمیق است.
در خانوادههای شهری با اینکه شاهد زندگی افراد در کنار هم و در خانوادهای هستهای هستیم اما میتوان آنها را به موزائیکهایی تشبیه کرد که تنها به یکدیگر چسبیدهاند ولی ارتباطات عاطفی عمیقی میان آنها وجود ندارد. به عبارتی نمیتوان آنها را یک پیکر واحد محسوب کرد. در حالیکه خانوادههای روستایی بهدلیل تاثیرپذیری کمتر از فرهنگهای وارداتی روابط منسجمتر و صمیمانه تری را با یکدیگر برقرار میکنند.
دکتر سعید قشونیزاده -روانپزشک- نیز در این خصوص میگوید: از آنجا که نسل جدید نسلی با ارزشهایی متفاوت با گذشته است و تاثیر پذیری گروههای مختلف جمعیتی و سنی از این ارزشها متفاوت است بنابراین ما شاهد اقداماتی متفاوت در مناطق شهری و روستایی یا مناطق بالادستی و پاییندستی شهری هستیم.
قشونیزاده در این خصوص میگوید: بهنظر میرسد تنها راهکار برونرفت از این معضل را بایستی در به روز کردن ارضای نیازها جست چرا که شیوههای سنتی تنها برای نظامی سنتی کارساز بوده و جامعه امروز میطلبد تا با آموزش مهارتهای جدید به افراد بهخصوص جوانان درک شفافتری نسبت به زندگی همدلانه صورت گیرد.
مهاجر نیز در این خصوص معتقد است: ایجاد فضایی شفاف و شیشهای در جامعه، شکلگیری فضای قابل اعتماد برای ابراز عقاید، احساسات و عواطف جوانان را تسهیل خواهد کرد.در چنین فضای بیآلایشی است که در نهایت روابط افراد به یک ارتباط صمیمی و همدلانه تبدیل خواهد شد.
بنابراین میتوان با برنامهریزی فرهنگی و در پی آن با فرهنگسازی زمینه را برای شکوفا ساختن رفتارهای همدلانه باز کرد. کمکاری در عرصه فرهنگ، نبود افرادی کارشناس و زبده و دارای صلاحیت علمی، بیتوجهی سایر نهادهای مربوطه از جمله آموزش و پرورش، ارشاد و ... باعث شده تاکنون نه تنها اقدام مثبتی در زمینه احیای فرهنگ همدلانه صورت نگیرد بلکه در مسیری رو به افول حرکت کند.
قشونیزاده میگوید: تا زمانی که سکانداران فرهنگی کشور خود درک درستی از موضوع ندارند نمیتوان انتظار داشت که تغییری در جریان به راه افتاده صورت گیرد. اما آنچه از نظر اجتماعی میتواند مورد توجه قرار گیرد برگزاری کارگاههای آموزشی برای خانوادهها درخصوص اهمیت آموزش رفتارهای همدلانه به نوجوانان و جوانان و ساخت و پخش تیزرهای تبلیغاتی از سوی صدا و سیما قطعا اقدامات مؤثری در این ارتباط خواهد بود.
ضمن اینکه کلیه سازمانها و نهادها نیز باید بهصورت همگن، هماهنگ و با سرعت یکسان و در اقدام همگانی درصدد رفع مشکل بر آیند که اقدام یک یا چند ارگان راه به جایی نخواهد برد چرا که با مسئلهای همهگیر مواجهیم.
کاهش ارتباطات، همدلی، همرنگی و... در بین افراد خانواده و جامعه در بروز پدیده شکاف نسلها که ثمره سرمایه انسانی ضعیف است مؤثر بوده است بهطوریکه در شرایط کنونی جوانان در آتشی از نظام هنجاری متعارض گرفتار آمده که رهاورد عملکرد مسئولان بوده است. اما آنچه نباید از نظر دور داشت اینکه نقش مؤثر اقتصاد در ایجاد مسائل و مشکلات اقتصادی باعث شده تا خانوادهها این روزها کمتر به آنچه از آن تحت عنوان صلهرحم یاد میشود بپردازند که بجا آوردن همین سنت حسنه خود تاثیر بسیار بالایی در آموزش افراد خانواده خواهد داشت.