سیدتقی قائمی در دیدار با مشاور ارشد وزیر کار افغانستان و به نمایندگی از دولت بار دیگر مواضع ایران در قبال بازگشت مهاجران افغان به کشورشان را یادآور شده و گفته است: «دولت ایران در نظر دارد ضمن رسیدگی به وضعیت اقامت و اشتغال 950 هزار نفر از اتباع ثبتنام شده افغان که در کشور حضور دارند، بهعنوان یک عامل بازدارنده، از مهاجرت هر چه بیشتر و دوباره اتباع افغانستان، جلوگیری و طبق قوانین با مهاجرتهای غیرقانونی و غیرمجاز برخورد کند.»
اما چه چیز باعث میشود این ملاقات و مذاکرات مربوط به تعیین سرنوشت مهاجران افغان که از 30 سال پیش میهمان کشورمان بودهاند، به حاشیه رانده شود؟
آمایش میکنیم؛ یک، دو، سه
گرچه در مجامع بینالمللی، سال 2002 میلادی بهعنوان نقطه آغاز طرح بازگشت داوطلبانه مهاجران افغان از ایران شناخته میشود، ولی به تاریخ خودمانی اگر حساب کنیم از اواخر سال 85 تا اواخر سال 86 بود که همزمان با شدت یافتن تمهیدات خروج پناهجویان افغانی از سوی دولت، مسئله قدیمی و از رونق افتاده حضور افغانها در ایران بار دیگر در ذهن جامعه به جریان افتاد.
اعلام ممنوعیت سکونت و تردد شهروندان افغانی در برخی استانها آغاز شد و با مشخص کردن اول اردیبهشت سال 87 بهعنوان آخرین مهلت اتباع خارجی برای دریافت برگه خروج از استانداریها طرح آمایش اتباع دارای مجوز اقامت و برخورد با مهاجران غیرقانونی چهره کاملا متفاوتی بهخود گرفت.
با وجود این، باید گفت که اوج توجه عمومی به این مسئله دی ماه سال گذشته بود؛ یعنی هنگامی که آغاز مرحله سوم طرح آمایش اتباع افغان و جدی شدن هشدارهای دولت مبنی بر برخورد و اخراج فوری مهاجران غیرقانونی، با آغاز ماههای سرد و وضعیت بیسابقه جوی مترادف شد.
سلطان احمد باهین، سخنگوی وزارت خارجه افغانستان در حالی ابراز امیدواری کرد که دولت ایران تصمیم خود را برای اخراج و یا تنبیه بیش از یک میلیون تبعه افغانی که در ایران بدون مدارک معتبر اقامت دارند، به تاخیر بیندازد که برخی مجامع بینالمللی و جمعی از فعالان اجتماعی داخلی نیز با وی همصدا شدند. تا آنجا که در آخرین روز دی ماه، وزارت کشور با صدور اطلاعیهای از توقف عملیات بازگشت اتباع غیرمجاز افغان تا پایان یافتن دوره سرمای شدید هوا خبر داد.
اما همراه با گذر از فصل سرما و تمدید مهلت مهاجران غیرقانونی برای بازگشت داوطلبانه و همراه با تکرار سخنان مسئولان در مورد تعداد مهاجران غیرقانونی باقیمانده و میزان موفقیت طرح بازگشت پناهجویان، پرونده این موضوع نیز رفتهرفته به بایگانی افکار عمومی بازگشت و موضوع با سر و صدای کمتری دوباره میان دولتهای طرف ماجرا و البته اتباع کشور همسایه به جریان افتاد.
با وجود تلاشهای انجام شده بهنظر نمیرسد بازگشت همسایگان افغانی به کشورشان بهزودی محقق شود؛ چرا که با وجود تمهیدات اندیشیده شده و خروج شمار زیادی از افغانها به کشور خود، مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور ماه گذشته اعلام کرد: «در حال حاضر 2 میلیون مهاجر غیرقانونی و یک میلیون مهاجر قانونی در کشور وجود دارد که 91 درصد آنها اتباع افغان هستند.» البته با در نظر گرفتن سکوت بینالمللی در قبال مسئله بازگشت این پناهجویان به سرزمین مادریشان دیگر نباید از شنیدن آمار و ارقام اینچنینی چندان تعجب کرد.
میهمانانِ میزبان!
هرچند بنا بر اظهار نظرهای رسمی، ایران سالانه 5 میلیارد دلار برای مهاجران افغان هزینه میکند، اما با آغاز موج بازگشت این مهاجران، دغدغههایی جدا از دغدغههای اقتصادی و سیاسی برای بسیاری از آگاهان اجتماعی مطرح شده است؛ زنان ایرانی که به عقد مردان مهاجر در آمدهاند، بچههای بدون شناسنامه و فاقد هویت معین، بخشی از معضلاتی هستند که با بازگشت افغانها جنبه بغرنجتری بهخود میگیرند.
برابر ماده 1060 قانون مدنی، ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی هم که مانع قانونی ندارد، موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است. بهنظر نمیرسد تعداد زنان ایرانی که تحت شرایط قید شده در قانون به عقد مردان افغانی درآمده اند، زیاد باشد بنابراین مسئله هویت و تابعیت فرزندان حاصل از اینگونه ازدواجها، تعیین محل اقامت مادر و فرزندان و... از جمله مشکلاتی است که با خروج مهاجران آغاز میشود.
هر چند بهنظر میرسد دغدغههای فرهنگی و اجتماعی ناشی از حضور مهاجران و اکنون بازگشت آنها در بسیاری موارد در نظر برخی متولیان امر جایگاه خاصی ندارد، اما باید گفت جبران برخی هزینههای فرهنگی برای شهروندان ایرانی و افغانی دشوارتر از جبران برخی صدمات اقتصادی است.
حضور 30 ساله میهمانان افغان آنچنان در متن جامعه ایرانی تنیده شده است که بدون شک نمیتوان همراه با طرحهای ضربتی بازگرداندن افغانها به سرزمینشان، این آثار را هم به سرعت از یاد شهروندان ایرانی و افغانی زدود.
از یک سو، هموطنان ما بهویژه در مناطق مرزی و محروم شاهد پدیده کودکان بدون شناسنامه، گسترش اعتیاد و مشکلات حقوقی ناشی از وصلت دختران با مردان افغان هستند و از سوی دیگر همسایگان ما در این 30 سال حضور نه چندان خودخواسته بهعنوان میهمان یا پناهجو شاهد افت منزلت اجتماعی، بحران هویت نسلهای جدید، استثمار توسط برخی کارفرمایان سودجو و... بودهاند.
واقعیت این است که با وجود گفته مشاور وزیر کشور در دیدار با نمایندگان دولت افغانستان که «جمهوری اسلامی ایران با کمال افتخار نزدیک به 3 دهه از میهمانان افغان پذیرایی کرده است.»
و نیز با وجود صحت ادعای محمدتقی قائمی که میگوید:«دولت ایران هیچگاه نخواسته، اقدامات خشن، منفی و پیشگیرانه را در مورد اتباع غیرمجاز داشته باشد.»
باید قبول کرد که یکی از تبعات این میهمانی طولانی تاثیرات منفی اجتماعی است که شهروندان دو کشور در ذهن طرف مقابل خود به جای گذاشتهاند.
با یک جستوجوی ساده در میان خیل عظیم وبلاگهای موجود در وبلاگستان فارسی میتوان به تعداد قابل توجهی وبلاگ افغانی رسید که نویسندگان جوان آنها چهره دیگری از مهاجران را به نمایش میگذارند؛ خسته از میهمان بودن و عاصی از تحقیرهای خواسته و ناخواسته میزبان.
آنچه که نمیتوان در طرحهای بازگرداندن مهاجران به افغانستان لحاظ کرد، ترمیم زخمهای 2 ملت و ترمیم رابطه مردمانی است که از بد روزگار دچار یک ضیافت اجباری شدند.