به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، ساعت مطب خواب رفته است و فرشتهای که در نقاشی روی دیوار لبخند میزند، هنوز منتظر از راه رسیدن آقای دکتر است. نقاشیهای شکوفه و شادی، ابوالفضل و آیسا، زینب و ثنا، فاطمه و نیایش روی دیوار است. معلوم نیست چندین و چند بار نگاه دکتر بر نقش دخترکان خندان، پسر بچههای بازیگوش، درختان سبز و فرشتهای که بیماران کوچکش ترسیم کردهاند چرخیده است و از تماشای آنها چند بار لبخند بر لبش نشسته، اما میتوان گفت که جای او نه تنها در مطب و خانهاش بلکه در قلب اهالی یک شهر خالی ست.
«سیامک دیوشلی» که سالها در کسوت پزشک عمومی و متخصص اطفال در مسیر تسکین آلام بیماران و درمان دردهایشان قدم بر میداشت، در شانزدهمین روز از اسفند اندوهبار سال ۱۳۹۸ پس از روزها مقاومت در برابر کرونا از عالم خاک رخت بر بست و اهالی انزلی، به ویژه آنها که خاطره طبابت هوشمندانه و سراسر مهرش را در ذهن داشتند، به سوگ نشستند.
«سیامک دیوشلی» در دامن خانوادهای اصیل و فرهیخته در سایهسار آسمان شهر ساحلی انزلی قد کشید و راه و رسم زندگی آموخت و حالا نبودش غبار اندوه را بر چهره دکتر «سیمین عشقی» همسر مهربانش نشانده است. این روزها «یاسمن» و «امیرحسین» به این میاندیشند که پدر هرگز به خانه باز نمیگردد و آنها حتی فرصت نیافتند با او خداحافظی کنند.
سیامک به روایت سیمین
دکتر سیمین عشقی از دندان پزشکان مجرب و محبوب بندرانزلی است درباره همسرفقیدش چنین گفت: سیامک در اردیبهشت ماه ۱۳۴۷ چشم به جهان گشود. مادرش، خانم دکتر «زهرا محبی» پزشک تحصیل کرده آلمان بود و سالها در بندر انزلی به طبابت پرداخت؛ پدرش نیز قاضی دادگستری بود و زمانی هم در جایگاه دادستان انزلی مشغول به فعالیت بود.
وی افزود: همسرم یگانه خواهر و پدرش را سال ۱۳۶۸ در یک تصادف رانندگی از دست داد و ادامه مسیر زندگی را در کنار مادر فرهیخته و صبورش پیمود. او در دانشگاه علوم پزشکی گیلان تحصیل کرد و از سال ۷۲ به عنوان پزشک عمومی مشغول به کار شد. سال ۷۹ ازدواج کردیم و دو فرزندمان به دنیا آمدند تا اینکه سال ۸۹ برای تحصیل در مقطع تخصص پذیرفته شد. وی حدود ۵ سال هم به عنوان متخصص اطفال به طبابت پرداخت تا اینکه در سال گذشته برای تحصیل در مقطع فوق تخصص گوارش پذیرفته شد و مصاحبه را هم با موفقیت پشت سر گذاشت، اما متأسفانه فرصت نیافت تا به هدفش دست یابد.
طبیب عاشق
دکتر عشقی گفت: مهر و عشق در کارش جاری بود. سیامک با تمام وجود شیفته حرفهاش بود و با عشق به طبابت میپرداخت. از هر فرصتی هر چند کوتاه برای مطالعه استفاده میکرد و همیشه کتاب همراه داشت تا بر اطلاعات دانش پزشکی خود بیافزاید. برای بیمارانش اهمیت خاصی قائل بود. باور دارم که هیچ وقت در زندگی به آسایش خودش فکر نمیکرد و همیشه میکوشید تا همه اموری که به نحوی به او مربوط است به موقع و بهصورت مطلوب انجام شود.
وی ادامه داد: تعهد واژهای است که میتوانم در مورد نگاهش به کار و زندگی به کار ببرم. به معنای واقعی کلمه متعهد بود و در امر درمان بیماران به ویژه کودکان سخت کوش بود. بیمارانش را هم چون افراد خانواده خود میدانست.
دکتر عشقی افزود: سیامک دلسوز مردم و بسیار با ادب بود. احساس مسئولیت خاصی نسبت به کودکان، سالمندان و حرفه خود داشت. زمانی که آنکال بود و از بیمارستان با او تماس میگرفتند، به سرعت و بیلحظهای درنگ، راه میافتاد. برایش روز تعطیل و غیرتعطیل فرقی نداشت و درمان بیماران اولین اولویتش بود.
وی ادامه داد: در هر موقعیتی با صبر و حوصله به تلفن بیماران و سئوالات آنها پاسخ میداد و این را وظیفه خود میدانست. بارها شده کنار مزارش با افرادی رو به رو میشوم که اصلاً نمی شناسمشان، اما می آیند و برایش گل میآورند و فاتحه میخوانند. بعد از فوتش پیامهای زیادی به گوشی او رسیده که نشان از قدرشناسی و محبت بیمارانش نسبت به او دارد.
روایت روزهای سخت
وقتی اسفند ماه سال ۹۸، شیوع گسترده کرونا همگان را در بهتی عظیم فرو برده بود، آنها که در عرصه درمان تلاش میکردند، روزهای بسیار سختی را پشت سر میگذاشتند. رنج بیماران از ویروسی که عملکردش قابل پیشبینی نبوده در شب و روز زندگی پزشکان و پرستاران در هم آمیخته بود.
دکتر عشقی بیان کرد: سیامک روز سوم اسفند برای ویزیت بیمارانش راهی بیمارستان شد، اما شب هنگام تب کرد و پس از آن، تب و بیحالی او ادامه یافت. به وی توصیه شد که در منزل به استراحت بپردازد و او با دلنگرانیهایی که برای بیماران و همکارانش داشت در خانه ماند. روزهای ۸ و ۹ اسفند با افزایش ضعف و تغییرات در تنفسش راهی بیمارستان شدیم. ماشین را سیامک از پارکینگ درآورد، ما فکر نمیکردیم که او دیگر هرگز به خانه باز نخواهد گشت، حتی با فرزندانش خداحافظی هم نکرد. اما میان بهت من او در بیمارستان آریا بستری شد و بعد از آن صدای آلارم دستگاهها بود و وحشت و هراسی که هر لحظه بیشتر میشد. وضعیت تنفسش به تدریج بدتر شد و سرانجام به ونتیلاتور متصلش کردند.
دکتر سیمین عشقی گفت: سیامک در روزهای سخت بیماری از دردی که میکشید هرگز شکایت نکرد، اما این حرفش از یادم نمیرود «چقدر کار ناتمام دارم».
نظر شما