و خودداری دولت بوش از تماس دیپلماتیک با ایران و پافشاری بر اینکه ایران ابتدا برنامه غنی سازی اورانیوم را معلق کند را به باد انتقاد گرفت اما ادامه انتقادات نیز نمیتواند از ابراز انگیزههای پیدا و پنهان برای انجام رفتار غیرعقلانی جلوگیری کند؛ اقداماتی که در جدیدترین آن وبسایت روزنامه اورشلیم پست دیروز نوشت: « رادیو ارتش روز سهشنبه به نقل از مقامها در اورشلیم (بیت المقدس) گفت که جورج دبلیو بوش رئیس جمهور آمریکا قصد دارد در ماه های آتی، پیش از پایان دوره حکومتش، به ایران حمله کند.» این روزنامه در ادامه نوشت: « این مقام ادعا کرد که یک عضو ارشد گروه همراهان رئیس جمهور در جریان ملاقاتی محرمانه گفت که آقای بوش و معاونش دیک چنی بر این نظر هستند که اقدام نظامی ضروری است.»
بهنظر میرسد تصویر کردن دشمنی بیرونی برای رژیم صهیونیستی به ابزاری برای ادامه حیات تبدیل شده است تا در سایه آن سیستم از هم پاشیده نظامی و افکار عمومی خود را پس از در هم شکسته شدن در جنگ 33روزه و درماندن در برابر محاصره شدگان فلسطینی در غزه انسجام بخشد.
ادعای روزنامه صهیونیستی اورشلیم پست آنقدر نامرتبط و با عقلانیت آمریکایی در تضاد بود که کاخ سفید روز سهشنبه « گزارشی منتشره در اسرائیل را دایر بر اینکه جورج بوش قصد دارد پیش از پایان دوره ریاست جمهوری اش به ایران حمله کند را تکذیب کرد.»
دانا پرینو، سخنگوی کاخ سفید، با بیان اینکه « مقاله اورشلیم پست درباره موضع رئیس جمهور در مورد ایران که از منابعی ناشناس نقل قول می کند، ارزش کاغذی که روی آن چاپ شده است را ندارد.» افزود: رئیس جمهور آمریکا هرگز نباید هیچ گزینهای را کنار بگذارد اما شیوه و اقداماتی که برای رسیدگی به این مسئله برای ما ارجحیت دارد، همچنان همان توسل به ابزارهای صلح آمیز دیپلماتیک است. در این زمینه هیچ چیزی عوض نشده است.»
دولت ایالات متحده آمریکا در مقطع فعلی به ناکارآمدی سیاستهای ضدایرانی اش پی برده است که این نشان دهنده سیر صعودی عقلانیت آمریکا نسبت به ایران است و شاید از همین جهت بود که شماری از سناتورهای دو حزب جمهوریخواه و دمکرات آمریکا از دولت بوش خواستند تا باب گفتوگو با ایران را بگشاید.
این سناتورها در جریان نشستی با وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در کمیته فرعی دفاعی سنا تداوم سیاست بوش را بینتیجه خواندند و اینگونه نگرانی شان از اینکه دولت بوش از مذاکره دیپلماتیک مستقیم با ایران خودداری میکند را نشان دادند.
سخنان «آرلن اسپکتر» سناتور جمهوریخواه مبنی بر اینکه « گفتوگوهای گذشته آمریکا با شوروی، لیبی و کره شمالی به نتیجه رسیده و پیشرفتی مشابه آن میتواند با ایران ایجاد شود» دارای دو وجهه است، از یک سو دغدغه بخشی از سیاستمداران آمریکایی برای انجام گفتوگو و اجتناب از برخورد را نشان میدهد که نتیجه مستقیم ناکامیهای عراق و افغانستان است و از سوی دیگر بهدلیل پیشینه تاریخی تجربیات آمریکا در مقابل کشورهای دیگر که سناتور جمهوریخواه به آن اشاره میکند و سعی در عملی کردن الگوهای تاریخی دارد اما از این نکته غافل است که تفاوتهای زیادی میان ایران، شوروی، لیبی و کره شمالی وجود دارد؛ تمایزاتی که ایران را برای ایالت متحده منحصر به فرد کرده است.
به اعتقاد رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا
« مشکلی که برای آمریکا در مسیر گفتوگو با ایران وجود دارد این است که آمریکا از نفوذی برای شروع این مذاکرات برخوردار نیست.» گفتوگوهای هدایت شده و در حقیقت مونولوگ و تک گویی خاصیت دیپلماسی آمریکایی است، ویژگی که دیپلماسی ایالات متحده با ابزار تهدید سعی در ادامه آن در قرن 21 دارد.«گیتس» به شکست تحریمهای آمریکا علیه ایران معترف است چون زمینه آنچه را که وی گفتوگو میداند فراهم نکرده است و « اگر کشورهایی همانند کره شمالی و لیبی با آمریکا مذاکره کردند به خاطر این بود که تحریمها روی آنها اثر گذاشته بود.»
عقلانیت دیپلماسی آمریکایی در دو سوی اجتناب در چاه افتادن و گفتوگویی از جنس تجربههای تاریخی گذشته شان گرفتار شده است و توان یافتن راهی دیگر را نیز گویا ندارد، خلاقیت چیزی است که این روزها آمریکا در دیپلماسی به آن نیاز دارد و آن فهم واقعیات موجود است.