به گزارش همشهری آنلاین به نقل از آرمان ملی، رئیس دولت سابق در این گفتوگو که به مسائل هنری در آن پرداخته میشود با تقدیر و تشکر از شجریان و صدایش و اینکه اصلا با حبس هیچ صدا و هیچکسی موافق نیست و با بیان اینکه معاونش مشایی هم بعد از تمام ماجراهای ۸۸ به دیدار او رفته است اینطور القا میکند او در آنچه امروز بر استاد شجریان گذشته نقشی ندارد، آنطور که حسن روحانی هم بهرغم تبلیغات گسترده انتخاباتی خود در ۹۲ و ۹۶ کاری برای شجریان نتوانست انجام دهد.
اما احمدینژاد در اظهاراتش پا را از این بحثها فراتر میگذارد، از گلشیفته فراهانی دفاع میکند و اینکه من میگفتم بگذارید به ایران برگردد و اما دیگران او را تهدید میکردند. رئیس دولت سابق زمانی که از خوانندگان اعتراضی امروز لسآنجلس هم یاد میکند تعجبها را بیشتر برمیانگیزد. درست مثل وقتی که از داریوش و ستار گفت... او میگوید «آمنه» آغاسی را گوش میداده و.... احمدینژاد حتی در مورد خواندن زنان نیز میگوید قانونی درباره منع آن نداریم.
اظهارات رئیس دولت سابق بار دیگر اینبار اما با تمی جدید رنگ و بوی جذابتری به خود گرفته و از نگاه گروهی دیگر نیز چنانچه احمدینژاد را نشناسیم سرشار از تفکرات روشنفکرانه و باز و به مراتب برتر و سرتر از اظهارات اصلاحطلبان مدعی روشنفکری است. گفتوگوی اخیر احمدینژاد با تم هنری و اظهارنظرهای جنجالی که در تاریخ چهار دهه انقلاب بیتردید بیسابقه است میتواند مردم و جوانان زیادی را با توجه به حال و احوال بسیار بد کشور در دوران روحانی به خود جلب کند و باعث شود تا بسیاری باز هم برای ۱۴۰۰ روی دیوار او یادگاری بنویسند گفتههایی که اما با هجمه تندی از اصلاحطلبان روبهرو شده است.
عدهای از این اصلاحطلبان بدون توجه به نوع محتوای گفتههای امروز رئیس دولت سابق به او صرفا تاختهاند و با یادآوری سال ۸۸ این اظهاراتش را نمادی از عوامفریبی تلقی کردهاند یا با در کنار هم قراردادن اظهارات او و شجریان درصدد این برآمدند تا همچنان به تخریب احمدینژاد دست بزنند.
- تغییر تاکتیک
اما از سویی دیگر عدهای با تحلیل اظهارات کنونی احمدینژاد خبر از تغییر تاکتیک انتخاباتی وی میدهند. احمدینژاد که به اعتقاد بسیاری در سال ۸۴ نیز با جملات معروفی مانند «مگر مشکل مردم ما موی دختران و پسران ماست؟» توانست چهره تندی که از او در آن زمان به تصویر میکشیدند و مثلا میگفتند خیابانها را زنانه و مردانه میکند از ذهن مردم بزداید و در سال ۸۸ در مناظرات انتخاباتی با مطرح کردن مسائلی راجع به اشخاصی که تا آن زمان تابو محسوب میشدند به نوعی تابوشکنی کند و بهیکباره خیل عظیمی از مردم را به سمت خود بکشاند.
در این یکی دوساله نیز تابوشکنیهای جدیدی را مورد آزمون قرار داده است. زمانی که رئیس دولت سابق ایران از لباس ورزشی سرنا ویلیامز، تنیسور زن آمریکایی که یکی از بهترین تنیسورهای چهل سال گذشته به شمار میرود، دفاع کرد و خواست تا استفاده از پوشش «پلنگ سیاه» ویلیامز در راستای احترام به او و آزادی ممنوع نباشد، خیلیها را به خنده و تمسخر واداشت، اما از آنسو صدها انسان پرسشگر این سوال را از خود پرسیدند که چگونه شخصی که زمانی به عنوان کاندیدای طیف تندرو مورد حمایت قرار گرفته بود، اکنون مانند اروپاییان روشنفکر هم ویلیامز را دنبال میکند و هم او را حمایت.
یا وقتی یادی کرد از توپاک شاکور یکی از بزرگترین ستارگان موسیقی رپ و دنبال کنندگان فرهنگ هیپهاپ و بخشی از ترانه او را توئیت کرد.
گویی که وی علاوه بر دنبال کردن ورزشکاران خاص آمریکایی، بعضا رپرهای ایالاتمتحده را نیز دوست دارد و لااقل در ظاهر هم که شده خود را آشنا به فرهنگهای آنور آبی، هنرمندان و ورزشکارانش معرفی کرده و البته از طرفداران برخی از آنها نیز توصیف میکند.
اظهارات وی در گفتوگوی اخیرش را نیز میتوان در چارچوب همین تابوشکنیها با تم فرهنگی و نه سیاسی یعنی از آن چیزهایی که میتواند در دل مردم جا باز کند تلقی کرد. اما نکتهای که رئیس دولت سابق از ظلم به حبیب و گلشیفته فراهانی در گفتوگویش گفت یا لغو کنسرتها و... یک نکته را در خود نهفته داشت اینکه او تمام این وقایع را به گردن افراد و بخشهای دیگر انداخت و تلویحا اعلام کرد بهرغم تلاشهایش، خود توان حل این مشکلات را نداشته است.
نکتهای که البته ممکن است پربیراه نباشد... شاید هم واقعا او در تمام این اتفاقات بیاختیار بوده و دلش با مردم و هنرمندان است. بسیار روشن میاندیشد، حامی خواندن زنان است و عاشق شجریان ولی برای حل تمام این مشکلات اما دستش بسته بوده. اگر همه اینها را بپذیریم سوالی که پیش میآید این است با این همه بیاختیاری یک رئیسجمهور حتی در مسائل فرهنگی و نه سیاسی پس چرا باز هم امثال او و البته حسن روحانی -که وی نیز از کماختیاریها بارها نالیده - دوباره برای رسیدن به رئیسجمهوری نامزد میشوند. وقتی یک رئیسجمهور در حتی مسائل کوچک چون خواندن یک خواننده در ایران یا بازی یک بازیگر و بازگشتش به کشور عاجز است چرا در سال ۹۶ نیز شناسنامه به دست برای انتخابات آن سال اسم نوشت؟
- منتقد احمدینژادم اما ...
صادق زیباکلام استاد دانشگاه درباره احمدی نژاد میگوید: آنچه مسلم است اینکه میتوان خیلی افراد و بخشها را نام برد که به مراتب قدرت بیشتری از رئیسجمهور دارند. بنابراین این سوال مطرح میشود که فردی مانند احمدینژاد و روحانی و رئیس دولت اصلاحات چه باید کنند؟
باید بگویند که عطای ریاستجمهوری را به لقایش میبخشیم؟ و در چیزی که با رای مردم انتخاب میشود شرکت نمیکنیم؟ شخصا با این رویکرد موافق نیستم که اگر رئیسجمهوری قدرت ندارد نباید به دنبال اینکه رئیسجمهور چه کسی شود باشیم و بگذاریم جایگاه ریاستجمهوری در رده تشریفاتی و تدارکاتچی تداوم بیابد.
در اینباره دو رویکرد میتوانیم پیش بگیریم. بگوییم چون رئیسجمهور نقشی ندارد چه اصراری است که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنیم. رویکرد دوم این است که ما تلاش کنیم که این جایگاه را ارتقا ببخشیم یعنی رئیسجمهور کسی نباشد که صرفا بله قربانگوست. بلکه جایگاه ریاستجمهوری را ارتقا ببخشد. این مساله مهمی است که نخبگان ما باید در موردش چارهای بیندیشند. وی درباره این سوال که آیا اظهارات اخیر احمدینژاد نشان میدهد که او نیز در دوره ریاستجمهوری صرفا بلهقربانگو بوده میگوید: هیچکس به اندازه من از احمدینژاد انتقاد نکرده است هیچوقت از او دفاع نکردم. تنها موردی که دفاع کردم وقتی بود که ردصلاحیت شد و گفتم این مردم هستند که باید در مورد او تصمیم بگیرند.
اما در عین حال باید گفت در مقایسه با دیگران انصافا بلهقربانگویی او خیلی کمتر از روسایجمهور پیشین بوده است. البته که گفتن این حرف تایید سیاستهای او نیست. اما از طرفی نفس اینکه یک رئیسجمهوری نخواهد بلهقربانگو باشد معنیاش این نیست که همه امور آنطور که میخواست تحقق پیدا کند نکاتی که احمدینژاد در مورد چهرههای فرهنگی نیز در اینباره گفت ناشی از همین موضوع است.
در همین زمینه:
نظر شما