فرصت
فرصت ندادی تا رفتنت را هضم کنم. با خودت فکر نکردی دلدرد میگیرم؟
الهام حقگویمهر خبرنگار افتخاری از تهران
درخت تنها
درختی را میشناسم که هر سال فقط یک گنجشک روی آن مینشیند و با رفتنش تا سال بعد تنهاست.
او آنقدر لحظههای بود ن با گنجشک را برای خودش تکرار میکند و آنقدر غرق آن میشود که سال بعد متوجه آمدن گنجشک هم نمیشود. خیلی دلم برای درخت میسوزد!
مهدیار دلکش خبرنگار افتخاری از قم
امید
اگر یک روز احساس کردی از همهجا ناامیدی، برو روی یک کوه و فریاد بزن: «دیگر امیدی هست؟» آنوقت خواهی شنید که هست. هست، هست....
سوزان خلیلی خبرنگار افتخاری از کرمان
تصویرگری از ساناز رفیعی
حسرت
هنوز هم پشت ویترین آن مغازه خشکش میزند. آن قدر روزهایش را پشت حسرتهایش گذرانده که فراموش میکند سنش از عروسک بازی گذشته است.
سپیده شیدایی خبرنگار افتخاری از تهران
شبنم
چرا یک قطره باران را به جرم دلتنگی برای دریا به ساقه گلها میآویزند و نامش را مینهند شبنم؟
یکتا عرفانی فرد خبرنگار افتخاری از تهران
صبح
باز بوی صبح میآید، بوی پرندههای صبح خوان، بوی نان بربری گرم.
روشنایی دم صبح را توی وجودم احساس میکنم.
چشم به راه صبح میمانم و به امیدش بیدار مینشینم تا طلوع آفتاب.
مبارکه وثوقخبرنگار افتخاری از تهران
نقاشی خاطره ها
نقاشی میکنم خاطرهها و خیالهایم را روی کاغذهای خطخطی. چه رنگی دارد واژههای درون ذهنم.
طاهره اشرفی خبرنگار افتخاری از تبریز
مسیر
این منم. منی که همیشه آخرم. من. منی که ما را دوست دارد. منی که این مسیر را دوست دارد؛ مسیر به هم پیوستن در آخرین نقطه.
این منم. منی که در این مسیر تنهایم. منی که نمیدانم که هستم. من...
علی غنمی جابر، خبرنگار افتخاری از اردبیل