دکترسید صادق طباطبایی، چهرة ناآشنایی نیست. با اوکه علاوه بر تعاملات رسمی، بهدلیل رابطه خویشاوندی اش با بیت امام(ره)، از روابط نزدیکتر و صمیمانه تری با امام خمینی(ره)، بهره مند بوده است، ازپیر جماران گفتیم و شنیدیم.
- امروزه، تحلیلهای گوناگونی درباره دلایل وقوع انقلاب اسلامی درایران وجود دارد.بهنظرشما چه تحلیلی به واقعیت نزدیک است و میتواند نهضت مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره)راتبیین کند؟
یک مسئلهای که بهنظرمن، خیلی کم به آن پرداخته شده ونقدهم نشده است، طراحی و معماری فرهنگی انقلاب است که در مدت خیلی کوتاه، پس ازتبعید امام(ره) به وقوع پیوست. امروزه، گاهی، برخی از جوانان فکر میکنندکه به هرحال، یک نارضایتی بوده، مردم، به خیابان هامی آمدند، امام هم میگفتندکه بارکالله، بیائید و بعد هم برای مدتی بامشتهای گره کرده و شعارالله اکبر، تظاهرات کردیم واینگونه بود که شاه رفت.
از این وقیحانه تر، این است که برخی میگویند، همانطورکه متفقین، شاه را آوردند، خودشان هم اورا بردند. اوآدمی بودکه در اوایل کارش، وابسته بود، بیسواد و تحتتأثیر بعضی از جریانات نیز بود. اما زمانی که بر اثر پول نفت، تعدادی مشاور خارجی به ایران آمدند و مقداری، عمران و آبادانی درکشور رخ داد، کشور رشد و تعالی پیدا کرد و میرفت که به مرزهای تمدن برسد.
سپس، شاه درخلیج فارس هم، ادعاهایی پیدا کرد و به تدریج، شروع به شاخ و شانه کشیدن درمقابل غرب کرد.این جا بودکه غربیها احساس خطرکردند، همانطورکه شاه را آورده بودند، با به راه انداختن یک سری از جریانات؛ ازجمله اینکه، آقای خمینی را به پاریس بردند، رسانهها را در اختیارش قرار دادند، مردم را هم به خیابانها آوردند و بعدا خیلی راحت به شاه گفتند برو و او هم رفت!!! از این تحلیلها کم نمیشنوید.
به هرحال، این استدلالها، یک مقداری از بیاطلاعی است. یک مقداری اش ناشی از کم کاری خودمان در اطلاع رسانی به نسل جوان است. یک مقداری هم به خاطرنداشتن امکانات است. اما نکتهای راکه میخواهم بگویم، از سه منبع شنیده ام. یک بار از آقای مطهری، یک بار از آقای صدر و یک بار هم درگفتوگویی که در یک سمینار با دکترچمران داشتم، ایشان مطرح کردند.
قضیه این بودکه بعد از اینکه امام تبعید شدند، عدهای از یاران ایشان، از جمله آقای مطهری، آقای بهشتی، آقای طالقانی یا نمایندة ایشان(تردید از من است) و آقای بازرگان، دو جلسه باهم برگزار کردند موضوع صحبتشان این بودکه چه کنیم که این نهضتی که شروع شده و فعلا با این کشتار به سردی گرائیده است، خاموش نشود و از بین نرود؟ و اینکه چه برنامهای را طراحی کنیم که در کوتاه مدت و یا بلندمدت به پیروزی مقطعی و یا نهایی برسیم؟چرا در گذشتة ایران، جنبشهای سیاسی، شکست خوردند؟چرا مردم ایران، نسبت به حزب وکارحزبی، نگرش منفی دارند؟و اینکه چگونه باید تدارک یک حرکت بلندمدت را دید؟ اینها دو جلسه بحث کردند و اجمالا به این نتیجه رسیدندکه اولا هرحرکتی که درایران، میخواهد به پیروزی برسد، منهای مذهب، راه به جایی نمیبرد. ثانیا حرکتی که میخواهد بر پایة مذهب انجام بگیرد، باید از اجتهاد مستمر و پویا، برخوردار باشد و این، کار یک فرد نیست.
یک تیم وگروه، باید نیازهای جامعه را بشناسد، مشکلات را ارزیابی کنند، ببرند در چارچوب مکتب و با یک اجتهاد مستمر و پویا، راه حل برخورد با این معضلات را از دل فقه بیرون بکشند.این، گام اول است که در اصطلاح، بعد عقیدتی و یا ایدئولوژیک، نامیده شد. بعد دوم، بعد سیاسی است.اصولاچه چیزی سیاسی است؟ شما ببینید هر زمانی که یک فکر، طرح، برنامه و…در جامعه بازتاب پیدا کند، یک امر سیاسی شکل گرفته است.
ما باید مجموعة فعالیتهای بعد اولمان را به جامعه منتقل کنیم. یعنی اینکه مردم جامعه باید سیاسی بشوند. باید مشکلات موجود را بفهمند، نابسامانیها را بفهمند، آیندة مطلوب را درک کنند و در جریان راه حل وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب، قرار بگیرند. بعد سوم، بعد دفاعی است. شما وقتی که حرکتی را روی این 2 بعد شروع میکنید، دارندگان نظم موجود، متوجه میشوند که شما آنها را مورد هدف قرار داده اید. لذا برای بقا خود، با شما واردکارزار میشوند.در هر مقطعی ممکن است که با حملاتی از سوی آنها مواجه بشوید.این حرکت، باید آمادگی دفاع از خودش را در مقابل حملات دشمن داشته باشد.
زمانی که ما حرکت خود را روی این 3 بعد، آغاز کردیم، هر چقدر که جلو میرویم، از وضع موجود دور و به وضعیت مطلوب، نزدیک میشویم. تا اینکه به یک بزنگاه تاریخی برسیم. حال، سؤال این است که این بزنگاه چه زمانی است؟(توجه داریدکه این مباحث در سال1343مطرح شده است.)یا دشمن مرتکب اشتباهی خواهد شد، یا شرائط و عوامل خارجی مستعد میشوند و یا اینکه ابتکار عمل در دست خودمان است، ما دشمن را وادار به انجام اقدامات نامطلوبی علیه خودش میکنیم و سپس بهره برداری میکنیم. باید هوشیار باشیم که این بزنگاه تاریخی، چه زمانی است.
عناصر مستعد و لازم برای این 3 بعد عبارتند از: وجود یک مرجع علی الاطلاق در رأس حرکت. با وجود این عنصر، ارتباط با مردم، انتقال دادهها و اطلاعات به درون مردم بسیارآسان است. اما این مرجع الان در ایران نیست (تبعیدشده است). پس باید پیوسته در جریان امور داخل کشور قرار بگیرد، از اوضاع داخل مطلع باشد و باید رهنمودهای کلی اش را منتقل کند، بنابراین، یک شبکة ارتباطی هم باید با رهبر برقرارکرد.
این بحثها، حاصل جلسات این آقایان بوددر سال 43و 44. و بر همین اساس، آقای مطهری و بهشتی از قم به تهران آمدند و وارد مراکز آکادمیک شدند. یادم است که در سال43 علی شریعتی، مأمور شدکه به ایران برگردد.با اینکه میدانستیم دستگیرمی شود اما او باید میآمد.
شریعتی که به ایران آمد، پس از مدتی بازداشت شد.بعد از مدتی به او اجازه دادند که در یک دهکده کوچک(مزینان) به تدریس بپردازد. این حکم، بار تبلیغاتی بسیارمنفیای را علیه رژیم به وجود آورد.فردی مثل شریعتی، با آن اعتبار بینالمللی، مجبور به تدریس در یک دهکده میشود.
پس از مدتی به دانشگاه مشهد دعوت و سپس به تهران و حسینیة ارشاد آمد. او به همراه آقای مطهری از یک فضای جامعه شناسی نهایت استفاده راکردند. چون همانطورکه میدانید شاخهای از روحانیت با شریعتی درگیر شدند.ساواک تصور میکرد که موقعیت خوبی به وجودآمده است که این دو جریان به جان هم افتاده اند، غافل از اینکه شریعتی، جای دیگری را هدف گرفته است.برنامهها، سخنرانیها، جزوات و همة فعالیتهای او متوجه دانشگاهها بود.
به هرحال، با یک چنین جریانی وحرکت توفندهای، حرکت فرهنگی تا حدود زیادی، پیشرفت کرد و در عرض کمتر از4 سال، دانشگاهها برگشتند و به یک دانشگاه روشن و مذهبی تبدیل شدند. حوزة علمیه قم هم متحول شده بود.
عدهای هم بودندکه به فعالیتهای زیر زمینی روی آورده بودند و برای مقابله در بعد دوم، فعالیت میکردند. همة اینها حول محور منزل امام در قم فعال بودند و احمد خمینی، که یک جوان18-20ساله بود، ارتباط این هارا با پدرش محفوظ کرده بود. سازمانهایی که به شکل زیرزمینی و برای برنامههای دفاعی فعالیت میکردند، بهدلیل شرایط خفقان آن روزها باهم مرتبط نبودند، هرکدام، به شکل جداگانه، از طریق احمد آقا با امام مرتبط بودند.بنابراین، احمد آقا هم در جریان اقدامات مخفی قرار داشت و هم در جریان فعالیتهای آشکار. به این ترتیب، همة جریاناتی که منجر میشدند به برنامههای فرهنگی، سیاسی و دفاعی انقلاب، در بیت امام(ره)در قم متبلور بودند.
یک سری گزارشها از اروپا و از طریق ما به امام میرسید. چون راه مستقیم به عراق، وجود نداشت و راه اروپا آسان بود. ما هم که دیگر قید بازگشت به ایران را زده بودیم ودیگر نمیتوانستیم بیائیم. سالی یک یا 2 بار جلساتی در یک گوشة اروپا تشکیل میشد، از ایران یک یا 2 نفر میآمدند، مجموعهای ازجریانات و روند کلی را به ما اطلاع میدادند. روی قسمتی هم که وظیفة ما بود، کار میکردیم وگزارشاتی را که باید به امام منتقل میکردیم را ارائه میدادیم.
این مجموعه، یک مجموعةمنسجمی بودکه براساس این تئوری سه بعدی کارخود را آغازکرد.
حالا شما براساس همین تئوری، جنبشهای گذشتة تاریخ ایران را بررسی کنید و ببینیدکه دلیل شکستشان چه بوده است؟
جنبش مشروطه که شکست خورد، به این خاطر بودکه بعد اجتهاد پویا را نداشت.یعنی اینکه راه حل نیازمندیها را از دل مکتب بیرون نیاوردند. قانون اساسی را هم از بلژیک گرفتند یا در قیام جنگل بعد عقیده ودفاعی وجود دارد، اما مردم حضورندارند. امروز که انقلاب اسلامی را تحلیل میکنیم، میبینیم که هر3 بعد را دارد و به همین دلیل هم به پیروزی میرسد.
- آن بزنگاه تاریخی که فرمودید کجا بود؟
آن بزنگاه تاریخی، فوت حاج آقا مصطفی بود. بهدنبال رحلت ایشان، پیدایش زمینههای عاطفی در مردم و سپس انتشار مقالة موهن روزنامة اطلاعات، سراسر ایران را ملتهب کرد و دیگر نتوانستند جلوی مردم را بگیرند.
امام موسی صدر هم در لبنان، براساس همین تئوری سه بعدی، حرکتی را آغاز کرد و درکمتر از 10 سال به نتیجه رسید. شیعه که زمانی یک قوم مفلوک، مهجور و فقیر بود و در خود جامعة لبنان، تو سری خور بود، در کمتر از 10سال به جایی رسید که نه تنها در لبنان، بلکه درکل خاورمیانه، حرف اول سیاسی را بزنند و امروز که 30سال از فقدان آقای صدر میگذرد، محصول کار ایشان، لبنان را در مقیاس جهانی زنده و پویا نگاه داشته است.
- شما بهعنوان شخصی که علاوه بر مناسبات رسمی، روابط نزدیکتری نیز با امام خمینی داشته است چه نکات مهم و متمایزی را در اندیشة ایشان مشاهده کردید؟
ببینید، چند نکته در اندیشة امام، بسیار بارز بود و وجوه تمایز ایشان با سایر مراجع و روحانیون نیز همین نکات است:
اول دین در اندیشة امام؛ امام، دین را فقط برای آخرت نمیخواست.آخرت را در اثر ساختن این جهان میخواست. یعنی اینکه شما با داشتن زندگی سعادتمند این جهانی، میتوانید آخرت سعادتمندی داشته باشید. دوم نگاه امام به نقش اجتماعی خانم ها؛ امام، زنان را محصور در خانه نمیدید. ممکن است که کسانی بگویند که وظیفة خانمها، تربیت خانواده است. نه! آنهایی که این نگرش را دارند که خانمها باید درخانه بمانند، به تربیت فرزند وخانواده هم عنایت ندارند.
امام برای زن، یک نقش فعال اجتماعی قائل است.البته، طبیعی است که قسمتی از وظایف زن، تربیت خانواده و فراهم کردن یک زندگی آرام خانوادگی است. در کنار اینها، خانمها نقش اجتماعی اشان را هم دارا هستند.
سوم نگاه امام به هنر؛ ایشان هنر را تجلی روح آفریدگاری انسان میدانستند، غریزهای ست که خداوند در وجود انسان به ودیعه نهاده است که ابعاد مختلفی مثل شعر، موسیقی و...دارد. میدانید که خود امام هم از اینها در مراتب عالی برخوردار بود. باشعرهای ایشان که همه آشنا هستند.
خب این سه ویژگی امام، یعنی نگاه این جهانی به دین؛ اهمیت دادن به نقش زنان در اجتماع و به رسمیت شناختن هنر، باعث شد جوانهایی که بهخصوص در غرب، با مکاتب اجتماعی روز آشنایی داشتند، حتی با بنیان گذاران این مکاتب و صاحبان اندیشه، رابطه و آشنایی نزدیک داشتند، همه چیز را در غرب رهاکنند و به نجف بیایند و برای همیشه، دل سپردة ایشان شوند.
- بهطور مشخص، ارتباط شما با امام خمینی(ره)، در چه زمانی شروع شد؟
ارتباط من با امام، قبل از اینکه خواهر من، به عقد سید احمد آقا در بیاید، شروع شد. در سال1347، من مسئول امور بینالملل انجمنهای اسلامی شدم. اولین کاری که کردم، تلاش برای ارتباط اتحادیه با امام بودکه به نجف رفتم.
- شاید بتوان گفت که اولین چالش جمهوری اسلامی ایران در حوزة سیاست خارجی، تسخیر سفارت آمریکا در آبان 1358بود. مواضع امام خمینی(ره)را در رابطه با این اتفاق، چگونه تحلیل میکنید؟
یک نکته که در امام متبلور است، منطقی بودن او با خودش است.امام با خودش در تناقض نیست. ممکن است که اظهار نظری بکند که شما نپسندید، ولی این اظهار نظر در چارچوب خودشان، منطقی است؛یعنی غیراز این از امام، انتظارنمی رود.
خب امام نسبت به انقلاب خیلی حساس بودند زمانی که متوجه شدندکه بسیاری از آشوبها در سفارت آمریکا طراحی میشود، آنگونه موضع گرفتند.
- گاهی اینگونه اظهارمی شود که حضرت امام(ره)، نسبت به رعایت عرف دیپلماتیک در عرصة نظام بینالملل، بیاعتنا بودند. نظر شما چیست؟
امام، عرف دیپلماتیک و بینالمللی را پذیرفته بودند و براساس آن عمل میکردند.در پاریس، ایشان تذکرات بسیاری نسبت به رعایت قوانین فرانسه میدادندکه بسیار معروف است.
زمانی، شهید رجایی، نامهای تند به رئیسجمهوری وقت افغانستان که آن زمان تحت اشغال شوروی بود، مینویسند.امام به ایشان تذکر دادندکه اینگونه مخاطب قرار دادن دولتها وظیفة شما نیست.شما جایگاه خاصی را دارید و باید عرف دیپلماتیک را رعایت کنید.
- عدهای مواضع حضرت امام(ره) در ارتباط با واقعة تسخیر سفارت آمریکا را مغایر عرف نظام بینالملل میدانند. شما چه نظری دارید؟
نه! امام معتقد بودند که این سفارتخانه، خلاف عرف دیپلماتیک رفتار کرده است. جاسوسی، خرابکاری، حمایت از منافقین و...که از وظایف سفارتخانه نیست. عکس العمل امام به اشغال لانة جاسوسی از این دیدگاه قابل تحلیل است که اینها از عرف بینالملل عدول کردند، فلذا امام هم موافقت کردند.
- اگر بخواهید اصول سیاست خارجی از نگاه حضرت امام خمینی(ره) را بیان کنید، به چه نکاتی اشاره میکنید؟
در سیاست خارجی، اصل اساسی امام، استقلال بود، براساس سیاست موازنة منفی؛ نه به آمریکا امتیاز میدهیم و نه به شوروی. استقلال و شعار نه شرقی، نه غربی، اساس اندیشة امام بود. ایشان، حرکت در یک مسیر توحیدی را دنبال میکردند. در تمام طول جنگ هم، هر فرمانی که امام دادند، هرعکس العملی که نسبت به هرجریانی نشان میدادند، براساس همین دیدگاه استقلال طلبانه بود.
- یک سؤال دیگر وجود دارد وآن، ماجرای دیدار مهندس بازرگان با برژینسکی، معاون امنیت ملی کارتراست. در این باره توضیح میدهید؟
در ماجرای اشغال سفارت آمریکا وجریان سفر الجزایر معروف، خود من، به امام عرض کردم که آقای بازرگان میخواهند به الجزایر بروند، دکتر چمران و دکتر یزدی هم همراهشان هستند. در این سفر هم دیداری با معاون امنیت ملی آقای خواهند داشت.
- و عکس العمل امام(ره) ؟
امام سکوت کردند و هیچچیزخاصی نگفتند.
- در رابطة ایران و آمریکا یک نکتة ظریفی وجود دارد و آن، این است که روابط دو کشور از سوی آمریکا قطع شد. موضع امام بعد از این اتفاق چه بود؟
بله، همینطور است.کارتر، روابط را قطع کرد. عکس العمل امام هم این بود که فرمودند: رابطةگرگ ومیش به چه درد ما میخورد؟ راهبردی را که امام برای سیاست خارجی تدوین کردند و فکر میکنم که در سال 1364 فرموله شد، ارتباط ما با غرب، منهای وجود آمریکا در رأس بود.
- شما پیوند اعتقادات ایدئولوژیک با رفتارحضرت امام(ره)، در عرصة بینالمللی را چگونه توضیح میدهید. نمونة روشن و بارز آن، صدور حکم ارتداد سلمان رشدی است. برای امام(ره)چه چیزی در اولویت قرار داشت؟
آن چیزی که در تفکر امام، بر همه چیز اولویت داشت، مصلحت اسلام و جامعه است.در شرایطی که کسی میآید و اینگونه مبانی اعتقادی شما را به تمسخرمی گیرد و ریشة همه چیز را میزند، حاکمیت و اصالت مکتبی که در ذهن امام و اندیشة ایشان، اولویت دارد، ایشان، باعث می شود که ایشان برای مکتبش همه کار بکند.