به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، شهرام شفیعی متولد سال ۱۳۴۹ است و بهعنوان یکی از نویسندگان کودک و نوجوان کشور شناخته میشود که به حوزه طنز علاقه داشته و بسیاری از آثار خود را برای بچهها در اینحوزه نوشته است.
کتابهای «هتل کلهپوکها» هرکدام دربرگیرنده یک داستان بلند برای بچهها هستند که مخاطبان اصلیشان، بچههای گروه سنی ب و ج هستند و توسط مونا فرهادفر تصویرگری شدهاند.
در «هتل کلهپوکها» پسربچهای بهنام پیچگوشتی حضور دارد که همراه با خانواده و داییتیرآهن و زنداییاش توی بخش خانهداری هتل کلهپوکها زندگی میکند. او در هر کتاب، ماجرای بامزهای از یکروز زندگیاش را در اینهتل تعریف میکند. هتل کلهپوکها دو نفر مسئول پذیرش هم دارد که دو خواهر دوقلو به اسمهای خانم آفتابی و خانم مهتابی هستند؛ مثل سیبی که از وسط نصفاش کرده باشند و هر دو هم مهربان و صمیمی؛ با لبخندهایی مثل تخممرغ آبپز پوستکنده!
کتاب اول اینمجموعه، دربرگیرنده داستانی بهنام «انتخاب» و کتاب دوم هم شامل داستانی بهاسم «جای پارک» است.
در قسمتی از جلد دوم «هتل کلهپوکها» میخوانیم:
پدر لبخندی زد و به سقف هتل نگاه کرد. بعد یواشکی به آسانسورچی گفت: «بله... باید به پرسش احمقانهای که برای شما پیش آمده جواب بدهم... ما هرگز و هیچوقت همدیگر را گم نکردهایم. من مرد بسیار خسیسی هستم. ثروت زیادی دارم، اما هیچوقت بابت هتل و ایننوع لوسبازیها، پول خرج نمیکنم. من، پسرم را برای اولینبار در عمرش به هتل آوردهام. او هم هی از اینکه من دارم برای هتل پول خرج میکنم، تعجب میکند!... پسر بیچاره من نمیداند که یکی از طلبکارهای بدبخت من، مرا توی این هتل زندانی کرده تا نتوانم از کشور فرار کنم و مجبور شوم طلبهایش را پرداخت کنم!»
بعد از این حرف، پیرمرد پاچهاش را کمی زد بالا و زنجیرِ کلفت دور پایش را به آسانسورچی نشان داد. بعد هم کیف دستیاش را از روی زمین برداشت، درِ آن را باز کرد و گوی فلزی سنگینی را که به زنجیر پایش وصل بود، نشان داد!
آقای کمسبیل با دیدن اینصحنه، به خانم آفتابی گفت: «هتل عجیبی دارید!»
خانم آفتابی گفت: «شما هم خودتان دارید میروید روی پشتبام!»
جلد اول «هتل کلهپوکها» با ۹۶ صفحه و جلد دوم با ۹۲ صفحه مصور رنگی چاپشدهاند. هر دو جلد هم با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۴ هزار تومان عرضه شدهاند.
نظر شما