نگارنده در چند روز پیش در یکی از مناطق آموزش و پرورش تهران شاهد این موضوع بود که تقریباً همه کسانی که به دایره کارگزینی مراجعه میکردند، از چگونگی افزایش حقوق و احکام جدید سؤال میکردند و چون پاسخ میشنیدند که تاکنون هیچ دستورالعملی نیامده است، نوعی نگرانی و سرخوردگی در نگاه و چهرهشان مشاهده میشد.
اگر لحظهای خود را جای این معلمان بگذارید بیتردید درشما هم حس همدردی نمایان میشود، چرا که ۲-۳ ماه از سال گذشته است و هنوز شما نمیدانید افزایش حقوقتان با توجه به تورم موجود چقدر است. بهراستی آموزش و پرورش ما را چه میشود؟ و دیدگاه مسئولان به این نهاد مقدس تعلیم و تربیت چیست؟
در روایات و احادیث شأن معلمان همیشه محترم شمرده شده است و از شغل آنها به مثابه شغل انبیاء نام برده شده است. امروزه نیز در سخنرانیها و پلاکاردهای روز معلم استناد به این روایات و احادیث میشود اما معلمان دیگر میدانند که اینها شعارهای زیبایی است که در روز معلم از کلام مسئولان بیرون میآید. اما باید گفت معلمان عمل مسئولان را زیر ذرهبین دارند، چرا که شعارها عیان است.
تجربههای تلخی که معلمان طی چند سال اخیر در اعتراضات و تجمعات خود داشتند گویای این موضوع است که مسئولان توقع دارند این قشر پذیرای وضعیت اقتصادی نامطلوب خود باشند و بپذیرند که در این شغل باید ریاضت پیشه کنند. اما شغل معلمی نیز مانند برخی از مشاغل با کتاب و روزنامه و مطالعه و تحقیق سروکار دارد و معلمان نمیتوانند چشم و گوش خود را نسبت به وضعیت جامعه و تبعیض های مالی ببندند.
بهطور مثال در طی دو سه هفته گذشته خبر پیشنهاد افزایش ۲۰ درصد حقوق کارکنان شرکت نفت از سوی معاون مالی شرکت نفت موجی از صحبتهای انتقادی میان معلمان در دفتر مدارس ایجاد کرد و این در حالی است که هنوز معلمان، حقالتدریس خرداد ماه سال گذشته خود را دریافت نکردهاند.
موضوع مطالبات و معوقات معلمان از موضوعاتی است که در این چند ساله بر دوش آموزش و پرورش سنگینی می کند و هر سال مبالغ آن حجیمتر و امکان پرداخت آن از سوی آموزش و پرورش با دشواری همراه میشود.
این در حالی است که همه آموزگاران، معلمان و دبیران بهنوعی از وزارت متبوع خویش طلب دارند. این مطالبات و معوقات نوعی بیانگیزگی را در این قشر فرهیخته در درازمدت بهوجود میآورد که در نهایت به عقبماندگی نهاد تعلیم و تربیت در کشور منجر خواهد شد.
نمونههای زیادی را میتوان از این بیانگیزگیها در معلمان مدارس دید. بهطور مثال تعدادی از معلمانی که طی یک امتحان سخت و یک گزینش سختتر به مدارس خارج از کشور برای تدریس اعزام شدهاند پس از بازگشت معوقات آنها پرداخت نشده است و یا دبیران فوق لیسانس و دکتری مبالغ زیادی معوقه دارندکه وزارت آموزش و پرورش باید به آنها پرداخت نماید.
اما دیدگاه معلمان دراینباره جالب است؛ معلمان فهیم میگویند معوقات ما در چند سال دیگر ارزش خود را از دست خواهد داد چراکه مبالغی که قرار بوده است سالها قبل پرداخت گردد امروز دیگر ارزش اسمی خود را از دست داده است.
امروز اگر افراد بخشی از سرمایه خود را در بانکها قرار دهند سود خاصی به آن تعلق میگیرد، همین افراد اگر اتومبیل ثبتنام کنند ماهانه درصدی به پول آنها تعلق خواهد گرفت، اما به مطالبات معلمان نهتنها سودی تعلق نمیگیرد بلکه از ارزش آن نیز کاسته میشو د و اینجاست که معلمان حقشان ضایع میشود. به نظر شما این معلمان با چه انگیزهای باید به کلاس بروند و به تعلیم و تربیت نوباوگان کشور بپردازند؟
یکی از موضوعات مهمی که گاهی در سخن مسئولان نیز مشاهده میشود این است که میگویند معلمان کسانی هستند که از سرناچاری به این شغل روی آوردهاند. این سخن حتی در کلام وزیر پیشین نیز آمده بود.
حال آنکه اگر حافظه تاریخیمان را بهکار ببریم، میبینیم که معلمان باسابقه 25 تا 30 ساله امروز، همان افراد مستعد و جوانان بااستعدادی بودند که بهدلیل بسته بودن دانشگاهها و انقلاب فرهنگی اکثراً جذب مراکز تربیت معلم شدند.
بهطوری که به جرأت میتوان گفت دانشجویان تربیت معلم دوره شهید رجایی و شهید باهنر و دورههای بعد از نخبگانی بودند که جذب آموزش و پرورش شدند و درصد بالایی از این دانشجویان پس از اخذ فوق دیپلم تربیت معلم و اشتغال به شغل معلمی همزمان در دوره لیسانس و سپس فوقلیسانس و حتی دوره دکتری دانشگاهها به تحصیل مشغول شدند.
این معلم دانشجویان همان کسانی بودند که بهدلیل افزایش جمعیت سالهای پس از انقلاب و مدارس چند نوبته بهخوبی توانستند به وظیفه خطیر خود که همان تعلیم نوباوگان کشور در کلاسهای ۴۰-۴۵ نفره و در مدارس چند شیفته بود، برآیند.
بهطوری که برندگان المپیادهای سالهای گذشته، اساتید و اعضای هیأت علمی فعلی دانشگاهها، سرداران و مدیران کشوری و لشکری و بخصوص نخبگانی که در مسائل فنی و تکنولوژی از جمله تکنولوژی هستهای کشور را یاری میدهند دستپرورده همین معلمان هستند.
اما این بدنه ضعیف آموزش و پرورش است که نتوانست از تمام توان این نیروها در جهت اعتلای آموزش و پرورش استفاده نماید.
بهعنوان نمونه بررسی مشاغل دوم معلمان و دبیران نشان از کارآیی بالای آنها در شغل دوم خود دارد. برخی از این مشاغل مانند نویسندگی، خبرنگاری، کارشناسی و مدیریتهای فرهنگی، برنامهسازی رادیویی و تلویزیونی، تدریس آموزشگاهی و دانشگاهی، مشاغل مشاورهای و پزشکی ازجمله مشاغلی هستند که تعداد زیادی از دبیران لیسانس، فوقلیسانس و دکتری در کنار شغل اصلی خود بدان پرداخته و موفق نیز بوده و هستند.
در کنار این عدم اهتمام به نیروی انسانی متخصص، آموزش و پرورش نیروی کارآمد معلم خود را با دست خالی به کلاس درس فرستاد و از تکنولوژی آموزشی تهی ساخت.
معلمان علیرغم دروسی که در دوره تحصیل خود خوانده بودند و با توجه به اهمیت تکنولوژی آموزشی در کنار تدریس عملاً با فقدان تجهیزات و تکنولوژی در مدارس روبهرو شدند و چون دهههای گذشته گچ و تختهپاک کن و تخته سیاه را مونس و همراه خود کردند.
بهنظر میرسد یکی از بیتوجهیهای موجود به نظام پرداختی معلمان دور بودن از تکنولوژی آموزشی است. بهطوری که اگر شرایطی ایجاد میشد که در دهه گذشته ادارات آموزش و پرورش و متعاقب آن مدارس مجهز به رایانه و تکنولوژیهای روز آموزشی میشدند و آنگاه معلمان نیز با استفاده از این تکنولوژی به تدریس میپرداختند، شأن و مرتبت بالاتری داشتند.
تصور کنید که امروزه همه معلمان به جای کیف با لپتاپ به مدارس میرفتند و درس خود را با استفاده از نرمافزارهای موجود به دانشآموزان ارائه میدادند، با استفاده از کتابخانه مدارس ساعات مطالعه و تحقیق دانشآموزان را کنترل میکردند، با علاقه و اشتیاق اقدام به گردشهای علمی میکردند و خود با لباسهای شیک و اتومبیل مجهز در مدارس حضور مییافتند، آنگاه چه کسی میتوانست بگوید معلمان اضافه هستند و افزایش حقوقشان باری بر دوش دولت میگذارد؟
مسئولان و دستاندرکاران امور باید به این باور برسند که خودشان اگر به این جایگاه و مقام رسیدهاند تنها مدیون معلمانی هستند که الفبای فهمیدن را به آنها یاد دادهاند و اگر امروز در این مرتبه قرار دارند بازهم معلمانی هستند که فرزندانشان را فهیم بار میآورند تا آینده کشور از سوی این سرمایههای انسانی تضمین گردد. آنچه مسلم است در باهوش بودن فرزندان این مرز و بوم هیچ شکی نیست، در تعهد آموزگاران، معلمین و دبیران آموزش و پرورش و تعهدشان به خدمتگزاری به این سرمایههای کشور نیز هیچ شکی نیست، پس چرا با دست خود مانعتراشی میکنیم و انگیزهها و امیدها را کمرنگ میکنیم و به جای فراغ بال دادن به معلم او را درگیر مسائل معیشتی میکنیم!