همشهری امارات: ایران از جمله نخستین کشورهای صادرکننده نفت است که از بدو تاسیس اوپک در این سازمان بین‌المللی عضویت دارد.

در حقیقت ایران از بانیان اوپک محسوب می شود. خواندن یا شنیدن از اوپک همواره در این سال‌های اخیر تداعی‌کننده مباحثی چون مخالفت با موجودیت این سازمان، حق دبیرکلی ایران و نقش ما در روند تصمیم‌گیری‌های بازار جهانی نفت بوده است.

گفت‌وگو در این باب البته صاحب سخنی را می‌طلبد که خود از نزدیک با سازوکار این سازمان آشنا باشد. مهندس علی اکبر وحیدی آل آقا با تجربه هشت سال کار کارشناسی در دبیرخانه اوپک چهره مناسبی بود تا پای سخنش بنشینیم. این دانش‌آموخته دانشگاه امپریال کالج لندن  از جمله اعضای گروه مذاکره‌کننده و مسئول هماهنگی فنی دعاوی بیانیه الجزایر و نیز قائم مقام اسبق مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه نفت ایران بوده است.

پس از سال‌ها تقبل مسئولیت در وزارت نفت حالا دیگر به نام بازنشستگی از عناوین دولتی خداحافظی کرده است؛ اما بعید می‌دانم که با آن همه سرزندگی و شور و تجربه به این زودی‌ها تن به بازنشستگی سپارد.

  • چه شد که برخی از صادرکنندگان نفت تصمیم به تشکیل سازمانی واحد گرفتند و اساسا فلسفه وجودی اوپک بر چه پایه‌ای است؟

پیش از اکتشاف نفت در ایران در سال‌های 1907 و 1908 در آذربایجان نفت یافت شده بود. تا جایی که در سال 1914 یکی از عمده‌ترین تولیدکنندگان نفت جهان این منطقه بود. پس در آن دوران مطالعات زمین‌شناسی و بررسی حوزه‌های رسوبی دوران‌های پیش زمین‌شناسی که می‌توانست منابع نفتی را در بر داشته باشد؛ در خاورمیانه شروع شد. نفت در ایران، عراق، کویت و عربستان کشف شد.

در آن سوی دنیا هم از کشورهای جهان سوم، ونزولا صاحب نفت بود. تمام این کشورها در ابتدا قراردادهای امتیازی داشتند؛ تا در سال 1329 خورشیدی صنعت نفت ایران ملی شد. تا جایی که به یاد دارم اولین کشور ایران بود که برای ملی‌سازی نفت اقدام کرد.

پس از ایران، ونزولا و عراق نیز چنین کردند.  هفت خواهران نفتی برای پرداخت حقوق کشورهای طرف قرارداد و صاحب نفت باید نفت را می فروختند اما قیمت فروش نیز توسط این کمپانی‌ها تعیین می‌شد و براساس آن درآمدهای کشورهای صاحب قراردادهای امتیازی و یا مشارکت نیز مشخص و پرداخت می‌شد.

در دهه 60 میلادی طی چندین جلسه تعیین قیمت نفت، هفت خواهران نفتی پی در پی قیمت نفت را کاهش دادند. این مسئله سبب اعتراض شدید کشورهای نفتی به ویژه ونزولا شد. این اعتراض به ایران، عراق، ‌عربستان سعودی و کویت نیز منعکس شد. در نتیجه، این اعتراض‌ها سبب شد تا به دعوت «ونزولا» با ریاست‌«ایران» در «بغداد» جلسه مشترکی ‌تشکیل شود و تصمیم گرفته شد که سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) شکل گیرد. آن زمان اکثر کشورهای فعلی عضو اوپک دارای نفت ملی نبودند.   

جزو اولین مفاد اساسنامه اوپک است که کشورهای عضو باید تعهد کنند که نفت مورد نیاز مصرف‌کنندگان را با شرایط مناسب فراهم و در اختیارشان قرار دهند و از طرف دیگر باید منافع کشورهای تولیدکننده در نظر گرفته شود.

هدف اوپک آن بود که در قیمت‌گذاری نفت شریک باشد. کشورهای تولیدکننده می‌خواستند قیمت نفت را خود تعیین کنند. هم‌چنین کشورهای صادرکننده نفت با شرکت‌های نفتی وارد این بحث شدند که هر نوع امتیازی که به یکی از اعضا داده شود باید برای همه قابل اجرا باشد.

 این مسئله منجر به چندین جلسه پی‌درپی شد و بر همین اساس نرخ‌های مالیاتی افزایش یافت. در آن زمان بازار نفت به شدت بازار فروشندگان بود. کشورهای صنعتی جنگ را پشت سر گذاشته بودند و می‌خواستند کشورهایشان را بازسازی کنند. دوران رفاه جدید فرا رسیده و مصرف بالا رفته بود.

 شرکت‌های نفتی اقدام به تاسیس پالایشگاه‌های بسیاری کرده بودند؛ ولی از تامین نفت خام مورد نیاز آن، اطمینان نداشتند. بنابراین پس از برپایی اوپک و حرکت کشورهای صادرکننده نفت برای ملی‌سازی صنعت نفت خود، مصرف‌کنندگان غربی تقریبا به راحتی رضایت دادند که قراردادهایشان (از شکل امتیازی) به قراردادهای مشارکت در تولید ( production sharing ) تغییر کند ؛ با شرط این‌که حق برداشت نفت برایشان محفوظ بماند.
بعدها دیدیم که حتی به قراردادهای خدماتی نیز تن دادند. البته برخی از پژوهشگران با دلایلی معتقدند که اوپک نیز ساخته و پرداخته غرب است.

آنان بر این عقیده‌اند که غرب نگران آن بود که هرکدام از کشورهای صادرکننده نفت مشی خود را در آینده پیش گیرد. بنابراین کشورهای موردنظر را گردهم به زیر یک چتر گرد آورد تا با کنترل آنان تضمین برای تامین منابع مورد نیازش داشته باشد.

به هر صورت پنج کشوری که پیش از این نام بردیم، بانیان تشکیل اوپک شدند. بعدها تعداد اعضای این سازمان به 13 عضو رسید. اکوادور و گابن در اوایل دهه 90 از اوپک خارج شدند و در نهایت امروز 11 کشور تولیدکننده نفت عضو این سازمان هستند. تشکیل اوپک و افزایش ناگهانی نرخ نفت درآمدهای سرشاری برای کشورهای عضو اوپک فراهم کرد. این درآمدها به کجا رفت؟

اکثر این درآمدها صرف کالاهای مصرفی شد و با سود به سوی کشورهای صنعتی و مصرف‌کنندگان نفت بازگشت. هتل‌های چندین و چند طبقه در نیویورک، کازینوها و زمین‌های اسب‌دوانی در غرب از سوی تولیدکننده‌ها خریداری شد اما مصرف‌کننده‌ها سیاست جایگزینی انرژی و صرفه‌جویی در مصرف را پیش گرفتند.

 آنان سعی کردند تا خودروهای خود را از چندین سیلندر به شش و چهار سیلندر تبدیل و منازل را ایزوله کنند ونیز کارایی مصرف انرژی در صنایع را بهبود بخشند و در پی آن به کارهای سیاسی پرداختند.

  • آیا امروز نیز همان دلایلی که منجر به تشکیل اوپک شد بر قوت خود برای تداوم حیات آن سازمان باقی است؟ به عبارتی دیگر آیا با افزایش تعداد کشورهای غیرعضو، آن اهداف تغییر نکرده و از تاثیر این سازمان بر بازار جهانی نفت نکاسته است؟

پیش از پاسخ به این پرسش باید به نکاتی اشاره کنم. اول آن‌که اوپک در ابتدا شرایطی داشت از قبیل این‌که اعضا نباید صرفا تولیدکننده بلکه باید صادرکننده نفت باشند. هم‌چنین این کشورها از جهان‌سوم بودند. کشورهایی چون نیجریه، الجزایر، لیبی، امارات، قطر و اندونزی.

آن زمان هم البته برخی از کشورها چون اتحاد جماهیر شوروی و برخی از آفریقایی‌ها صادرکننده نفت بودند؛ ولی به عضویت اوپک درنیامدند. امروز نیز کشورهای غیر عضو اگرچه گاهی جلساتی را برپا می‌کنند؛ اما سازمان یا تشکل خاصی تحت عنوان « Non Opec » ندارند.

برای صادرکنندگان نفت تنها سازمان موجود اوپک است. کشورهای مصرف‌کننده عمده نیز بعدها آژانس بین‌المللی انرژی را برای کنترل ذخایر استراتژیک در برابر اوپک تاسیس کردند و در حقیقت آنها رفتار صادرکنندگان را کنترل می‌کنند.

به نظر من به هیچ‌وجه افزایش تعداد کشورهای غیر عضو اوپک سبب افت تاثیر اوپک بر بازار جهانی نفت نیست. آنچه در اوپک قابل توجه است این است که اکنون تعدادی از همین کشورهای عضو؛ برای جذب خارجی‌ها با یکدیگر دچار مجادله و مناقشه‌های اساسی هستند. حال آن‌که اوپک برای استقلال از خارجی‌ها شکل گرفت.

واقعیت آن است که پس از انقلاب اسلامی، غرب اندیشید تا با بهره‌گیری از ذخایر استراتژیک برای بازار مصرف خود تضمینی دست و پا کند. آنان به اندازه 90 روز کل مصرف ذخیره‌سازی را شروع کردند.

نیمی از مصرف نفت آنان توسط خودشان تولید می‌شود. پس ذخیره‌سازی نفت به اندازه 180 روز واردات صورت گرفت. کشورهای صادرکننده فقط شادمان از افزایش قیمت‌ها بودند. حال آن‌که با پر شدن سقف ذخیره‌سازی قیمت بار دیگر تا پیش از شوک دهه 80 سقوط کرد.

اتفاقی که افتاده است آن بود که هرگاه قیمت کاهش می‌یافت، اوپک ملزم به کاهش تولید می‌شد و غیراوپکی‌ها بدون کاهش تولید از قیمت‌های بالا برای فروش نفت خود استفاده می‌کردند. به جز یک سال اخیر، بازار جهانی نفت تبدیل به بازار خریدار شد. پس اوپک مسئول حفظ سطح قیمت‌ها شد. به نظر من در حال حاضر اوپک از آن شرایط سابق در بازار جهان برخوردار نیست؛ اما این هرگز به آن معنی نیست که جایگاهی برای همکاری با دیگر کشورها ندارد.

 امروز اکثر اعضای اوپک از توسعه قابل توجه برخوردار شده اند  ولی صنعت نفت آنان در زمینه تکنولوژی به شدت وابسته به غرب است. پس می توانند در زمینه‌های تکنولوژی همکاری گسترده داشته باشند.

اگر فرض بگیریم که نفت اوپک با قیمت متوسط فرضی، هر بشکه 50 دلار و هر روز حجمی در حدود 20 میلیون بشکه فروخته شود، یعنی روزانه یک میلیارد دلار پول در بانکها (به صورت اعتبارات) در حال جابه‌جایی خواهد بود. اگر اوپک خود اقدام به تاسیس بانک کند، منافع اقتصادی که به سوی بانک‌های غربی سرازیر می‌شود را می‌تواند از آن خود کند.

پس زمینه‌های همکاری‌های اقتصادی و فنی اعضای اوپک با یکدیگر وجود دارد. مطمئن هستم که متخصصین فناوری و اقتصاددانان در صورت بحث بر سر این مسئله ده‌ها پیشنهاد دیگر را نیز مطرح خواهند کرد.

  • با توجه به این توضیحات و در نظر گرفتن دنیای جدید که طبق فرموده جناب‌عالی شرایط اوپک را نیز در بازار جهانی نفت تغییر داده است، آیا می‌توان نتیجه گرفت که هنوز این سازمان افسار اصلی بازار را در اختیار دارد یا خیر؟

اگر بگوییم اوپک کارآیی اصلی را در بازار ندارد، پس چگونه در پی آن هستیم که دبیرکلی آن را برعهده بگیریم. اگر هم از اهمیت آن بگوییم این بهانه را  به دست دیگران داده‌ایم که اوپک را مقصر قلمداد کنند. در نتیجه این پرسش بسیار ظریف است.

آیا امروز که قیمت نفت بالا رفته است، به خاطر عملکرد اوپک بوده است؟ آیا هنگام افت قیمت‌ها اوپک مقصر بوده است ؟اوپک بالقوه اقتدار دارد؛ ولی درخصوص بالفعل بودن آن باید یکپارچگی اعضای آن را بررسی کرد.

اوپک زمانی اوپک است که یک واحد باشد. البته به حق، در برخی از مواضع اعضای آن نمی‌توانند اساسا هدف مشترکی را دنبال کنند. کشوری که تا 40 سال دیگر صادرکننده خواهد ماند نگاه دیگری به بازار دارد تا آن کشوری که سه سال دیگر به یک واردکننده بدل می‌شود.

اعضای اوپک امروز از هزینه سرمایه‌های متفاوتی برخوردارند و به لحاظ اقتصاد داخلی و منافع ملی نمی‌توانند یک نگاه مشترک به بازار نفت داشته باشند. بر این اساس برخی اهداف کوتاه‌مدت و برخی دیگر اهداف بلندمدت را دنبال می‌کنند. این چنین است که ترسیم یک مدل اقتصادی مشترک برای اوپک بسیار سخت است.

مگر آن‌که به صورت یک مجموعه عمل کنند و منافع کل اعضا در نظر آورده شود. سپس در داخل سازمان از سوی منفعت‌‌‌کنندگان اصلی به اعضایی که احتمالا کمتر به سود رسیده‌اند و یا حتی ضرر کرده‌اند، کمک شود.

اقتدار اوپک جمع اقتدار اعضای آن نیست؛ بلکه اقتدار جمعی اعضای آن است. چرا که اگر اقتدار اعضا در مقابل یکدیگر باشد، برآیند آن ممکن است منفی نیز باشد. درست است که اوپک یک‌سوم نفت جهان را تامین می‌کند؛ اما سهم این سازمان از نفتی که دست‌به‌دست می‌شود به مراتب بالاتر از یک ‌سوم است و بخش اصلی در بازار در دست صادر کننده است، نه تولیدکنندگان صرف.

شاهد مثال آن‌که امروز آمریکا بیش از دو برابر ایران تولید نفت دارد ولی چندین برابر مصرف کشور ما نیز میزان مصرف داخلی این کشور است. پس میزان تقاضا از سوی کشورهایی که یا تولید ندارند و یا تولیدشان کفایت مصرفشان را نمی‌کند و نیز از سوی کشورهای صادرکننده بازار را شکل می‌دهد.

اوپک با این حساب بسیار بیشتر از حتی 50 درصد در بازار نفت نقش دارد. در هر حال اوپک قطعا می‌تواند در بازار امروز نقشی مؤثر داشته باشد؛ اما اقتدار آن وابسته به عملکرد تحت عنوان یک واحد است.

  • از جمله بحث‌هایی که سال‌هاست پیرامون اوپک مطرح شده، مقوله انحلال این سازمان است. جمهوری‌خواهان ایالات متحده منفعت غرب و به ویژه آمریکا را در نبود اوپک می‌بینند. برخی بر ضرورت وجود این سازمان تردید دارند. حتی در داخل کشور ما هم این نگرش وجود دارد. ریشه این مسئله را در کجا می‌بینید و آیا منافع ملی ایران با جدایی از اوپک بیش از پیش تامین خواهد شد؟

این مباحث کاملا سیاسی است و از حیطه تخصص بنده بیرون.  با این حال به عنوان یک کارشناس صنعت نفت تا جایی که بتوانم توضیح می‌دهم. دو طرز فکر در دولت‌ها وجود دارد و زمانی که در دبیرخانه اوپک مشغول بودم آن‌چه خواهم گفت را به صراحت لمس کردم.

 تفکر کاپیتالیستی آغشته به گرایش‌های نژادی این‌گونه است که پولداران ارباب‌اند و باید دیگران تابع باشند. آنان ارزشی برای نفت به صورت کالای سرمایه‌ای قایل نیستند؛ بلکه صرفا آن را کالایی مصرفی می‌دانند که کشورهای عضو اوپک و دیگر تولیدکنندگان در حال توسعه باید آن را در اختیار قدرتمندان قرار دهند.

آنان‌ انواع و اقسام ترفندها را به اقتضای شرایط سیاسی و اقتصادی به نفع خود به کار می‌برند و مدعیاند که کشورهای تولیدکننده نباید در قیمتها دخالت کنند و باید قیمت را بازار تعیین کند. در زمانی که در دنیا عده‌ای از گرسنگی می‌مردند برخی از همین کشورها گندم تولیدی خود را در اقیانوس‌ها غرق می‌کردند تا قیمت گندم بالا نگه داشته شود.

 این گروه که وجود اوپک را برنمی‌تابند همانانی‌اند که نمی‌خواهند دیگران بر شرایط بازار تاثیر داشته باشند. اما عده‌ای دیگر در جهت مخالف طرز تفکر آنان معتقدند که عضویت در اوپک نیز سبب استقلال در تصمیم ‌گیری است.

در واقع دو گروه با عضویت در اوپک و وجود این سازمان مخالف هستند؛ اما این دو در دو سر یک محور قرار دارند و دلایل آنان با یکدیگر به هیچ‌وجه تشابهی ندارد. گروه دوم چنان که اشاره شد ؛ فکر می‌کند که می‌شود تصمیم‌های خود درخصوص بازار جهانی را به صورت مستقل اعمال کند. ممکن است کشوری از اوپک خارج شود و منفعت ببرد اما این زمانی است که اوپک هم‌چنان باقی است و منحل نشده است.

این نکته نیز منوط به آن است که کشور انصراف‌دهنده از عضویت اوپک بخواهد میزان تولید خود را به شکلی چشم‌گیر افزایش دهد.

  •  دقیقا مسئله همین‌جاست.  اگر برخی از طیف‌ها چه در داخل و چه در خارج از کشور اعتقاد دارند که منفعت ایران در خروج از اوپک است، پس چرا بحث انحلال سازمان را مطرح می‌کنند؟ ‌درواقع فکر می‌کنم تشکیک در منفعت ایران به واسطه حضور در جمع اعضای اوپک با مسئله انحلال اوپک  خلط شده است.

من هرگز پی آن نیستم که طرز فکری را تایید یا رد کنم. اما به عقیده من آنانی که معتقدند اوپک را قدرت‌های سرمایه‌داری برای منفعت خود تاسیس کرده‌اند طبیعتا خواهان برچیده شدن این سازمان هستند. این تفکر ادامه همان توری پیشین است.

با این حال به نظر می‌رسد حضور یا عدم حضور را نباید تنها از یک بعد در نظر آورد. آیا روابط ما با دیگر کشورهای عضو این سازمان آثار اقتصادی برایمان نخواهد داشت؟ ممکن است که با نبودن در این سازمان بتوانیم نفت خود را گران‌تر بفروشیم اما به اعتقاد من ارزیابی اقتصادی این مسئله باید کلان‌تر مورد بررسی واقع شود و نه این که به اندک افزایش قیمت نفت متکی شویم.

بارها گفته‌ام که در روابط اقتصادی خارجی باید همه جوانب را سنجید و دید صرف مالی  آن هم از نظر قیمت نفت عامل تصمیم‌گیری برای حضور یا خروج ما از اوپک نباشد. این نکته را هم نباید ناگفته واگذارد که معمولا وقتی چیز خوبی پیش‌رویمان قرار دارد بر سر کم بودن آن با هم دعوا داریم و وقتی همان چیز بد می‌شود این بار بر سر وجودش دعوا می‌کنیم.   

  •  آیا به صرف این که ایران دومین تولیدکننده نفت اوپک است می‌توان جایگاه مطلوبی برای این کشور در اوپک در نظر گرفت؟

اول باید دید که منظور از جایگاه چیست.

  • همواره عنوان می‌شود که برخی از اعضای اوپک در تصمیم‌گیری‌ها نقش پررنگ‌تری دارند و یا به عبارتی دیگر از قدرت چانه‌زنی بالاتری برخوردارند. آیا این قدرت (جایگاه) لزوما با میزان تولید کشورها رابطه مستقیم دارد یا عوامل دیگری نیز در آن دخیل است؟  

این پرسش هم بسیار حساس است. اولا میزان تولید مهم نیست بلکه میزان صادرات مهم است. اگر ما از تولید روزانه سه میلیون و 800 هزار بشکه تا چهار میلیون خود چیزی حدود مثلا یک میلیون  بشکه را صادر می‌کردیم نسبت به صادرکننده‌ای که یک میلیون و 800 هزار بشکه نفت را به بازار عرضه می‌کند، باز هم دارای موقعیت کنونی بودیم؟ ثانیا منافع ملی بحثی جداست.

من اصلا معتقد نیستم که باید صادرکننده بزرگی باشیم بلکه بر این باورم که باید از نفت خود حداکثر استفاده را ببریم.
حداقل آن که صادرکننده فرآورده‌های نفتی باشیم. اگر بحث میزان صادرات نفت را مطرح می‌کنم به دلیل آن است که ما موقعیت کشور را در مجموعه‌ای در نظر می‌آوریم که موضوع آن صادرات نفت است. پس باید دید که ایران چندمین صادرکننده نفت اوپک است.

 درخصوص چانه‌زنی هم تنها یک کشور در اوپک از آن جایگاهی که گفتید برخوردار است و آن نیز عربستان سعودی است. انقلاب ایران، جنگ تحمیلی ایران و جنگ عراق و کویت، سبب شد که در سه مقطع میزان صادرات نفت در منطقه کاهش ناگهانی یابد و در نتیجه قیمت‌ها افزایش ناگهانی  یافت. در چنین برهه‌هایی کشوری می‌تواند جای خالی عرضه را در بازار پر کند که ظرفیت صادرات بیشتری دارد.  

در عالم واقع عربستان با توجه به منافع داخلی خود  چنین برگ برنده‌ای را در دست داشت و دارد. این نکته بسیار پیچیده است. اساسا این سئوال پیش می‌آید که داشتن چنین قدرتی برای یک کشور مناسب است یا خیر؟ پاسخ آن کاملا به جزییات منافع اقتصادی و سیاسی کشور موردنظر بازمی‌گردد و نمی‌توان پاسخی قطعی داد. به نظر من منافع ملی باید مهمترین عامل دخیل در تصمیم‌گیری‌ها باشد و نه فقط این که چقدر در اوپک می‌توان قدرت چانه‌زنی داشت.

  •  مگر دیگر کشورها خلاف منافع ملی خود از قدرت اوپک استفاده می‌کنند؟ آیا ارتقای جایگاه ایران در اوپک با منافع ملی در تضاد است؟ 

اگر سئوال این باشد که فروش نفت در حداقل زمان منافع ملی است؟ باید گفت که این مسئله به شدت به دید شما به مسائل اقتصادی دنیا بستگی دارد. برخی معتقدند که به دلیل مسائل زیست محیطی به زودی نفت جای خود را به دیگر حامل‌های انرژی خواهد سپرد و مسئله اصلی نفت نیز فقط به مشکلات بخش حمل و نقل بازمی‌گردد.

آنان نتیجه می‌گیرند که 20 سال دیگر، نفت از ارزش امروزی برخوردار نیست. عده‌ای دیگر این مسائل را ادعا می‌پندارند و بر این باورند که ارزش‌های اصلی نفت هنوز هویدا نشده است. آنان می‌پرسند که آیا ما حق داریم که سرمایه نسل‌های آتی را به باد دهیم. اگر با نگاه گروه دوم بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم، باید بگوییم این کار اساسا  غلط است.

  •  پس این «غلط بودن» بازمی‌گردد به موقعیت برتر در اوپک؟ 

 فقط در زمینه فروش نفت در حداقل زمان.

  • این مسئله را شما با منافع ملی مرتبط دانستید. آیا دیگر کشورها با این قدرت خلاف منافع خود عمل می‌کنند؟ 

  اگر بخواهیم صرفا اقتصادی بررسی کنیم بارها دیده شده است که میزان درآمد ما هنگام تولید بیشتر حرکت منفی داشته است.  در طولانی مدت نیز اگر نرخ رشد قیمت نفت بیشتر از هزینه سرمایه باشد، هر چه نفت را دیرتر  بفروشیم به نفع است. نباید از یاد برد که پیش‌بینی قیمت نفت اساسا قطعی نیست و طی 30 سال گذشته تمامی پیش‌بینی‌ها از واقعیات آینده خود دور بوده‌اند.

مسئله دیگر آن است که این درآمد حاصل از تنها سرمایه کشور، چگونه صرف می‌شود؟ اگر ما سرمایه گذاری‌های درست انجام دهیم از وابستگی به نفت رها می شویم.
 سوییس هیچ‌وقت نفت نداشته است و مردم آن نیز هرگز از این بابت نگران نیستند؛ چرا که از یک اقتصاد سالم برخوردارند. واضح است که اگر به هر دلیلی نتوان  با درآمد حاصل از  سرمایه‌کشور (نفت) صنعت سرمایه‌ساز را توسعه داد، بنابراین نباید به راحتی هم آن را از دست داد.

مسائل سیاسی نیز در موضع‌گیری‌ها دخیل است که به هیچ وجه نمی‌خواهم وارد آن شوم. به هر روی در دنیای امروز اقتصاد و سیاست از یکدیگر قابل تفکیک نیست.

  •  برگزیده شدن دبیرکل اوپک براساس اساس‌نامه این سازمان طبق چه روالی صورت می‌گیرد؟

از زمان تشکیل اوپک تا اوایل سال‌های پس از انقلاب ایران به صورت چرخشی بود. پس از جنگ ایران و عراق نوبت به ایران رسید. با این تفاوت که تمام اعضا باید موافقت می‌کردند. از آن زمان به بعد حدود 9 سال فاضل چلبی از عراق دبیرکل موقت اوپک شد. از آن پس عنوان شد که دبیرکل باید براساس صلاحیت و توافق اعضا انتخاب شود.

  •  آیا این «صلاحیت» بار سیاسی دارد؟

بار سیاسی هم دارد؛ اما از معیار خاصی برخوردار نیست. با اختلافات موجود میان اعضا، دو دوره پی در پی دکتر سوبروتو از اندونزی و بعد از آن دکتر  لقمان از نیجریه دبیرکل شد. دبیرکل بعدی ونزولا بود و از آن پس قرار شد که هر کشوری که ریاست اوپک را بر عهده دارد دبیرکل موقت معرفی کند. احتمال دارد زمانی که نوبت به ایران برسد، باز هم این روند تغییر کند.

  • اگر فرض را بر آن بنهیم که دبیرکل آینده اوپک از ایران باشد، ‌آیا میان مواضع ایران و اوپک اختلافی وجود ندارد به عبارت دیگر آیا نماینده ایران می‌تواند طرفدار موضع یک مجموعه باشد؟

مواضع ایران کاملا روشن است و همواره طرفدار افزایش درآمدها بوده‌ایم. این مسئله که عنوان کردید به وضوح یک پارادوکس است و البته وجود دارد. به همین دلیل هم عربستان سعودی با وجود نفوذ قابل توجه‌اش در اوپک فقط  یک بار برای دبیرکل کاندیدا پیشنهاد کرد. من فکر می‌کنم اصرار ایران بر آن اساس است که حق آن در اوپک در خصوص این مسئله نادیده و پایمال شده است. به هر حال دبیرکل افسار اوپک را در دست ندارد.

  •  پس دبیرکل اوپک تنها یک مجری است؟

این شخصیت حقوقی، مجری تصمیمات وزیران است و به هیچ عنوان نمی‌تواند در سیاستگذاری ‌اوپک تصمیم‌گیری کند؛ مگر آن‌که نظر مشورتی دهد. دبیرکل، اداره‌کننده دبیرخانه و بلندگوی این سازمان است.

منبع: همشهری امارات

کد خبر 54293

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز