الناز عباسیان - همشهری آنلاین: برای گفتوگو با اکبر عبدی شاهکار سینمای ایران، بهانه و مناسبت لازم نداریم؛ اما انگار این گفتوگو با خودش بهانه تولد ۶۰سالگی این بازیگر محبوب و مناسبت روز ملی سینما را هم به همراه آورده است. عبدی که ۴دهه از عمرش را برای خوب کردن حال مردم گذاشته، حالا هم دوست دارد با تمام توانش پا به میدان گذاشته و لبخند را بر لبان مردم بنشاند.
این هنرمند نامآشنا چه آن زمان که در «محله بروبیا» و «محله بهداشت» برای خودش بروبیایی داشت و «بازم مدرسم دیر شد» را در ذهن ما ماندگار کرد و چه آن زمان که با «آدم برفی»، «روز فرشته» و «اجارهنشینها» هنرنمایی میکرد، استعداد فوقالعادهاش برای مخاطب ثابت شده بود. همان زمانها بود که عبدی با ویژگیهایی متفاوت از یک چهره و ستاره سینمایی وارد سینما شد. در دل مخاطب رسوخ کرد اما آنقدر با خودش و بازیاش راحت بود که به آثار بزرگترین کارگردانان ایرانی راه یافت.
محبوبیت این نابغه سینمای ایران بهویژه برای نسل جدید در «اخراجیها» و «خوابم میاد» به اوج خود رسید. رد پای هنر مرد هزارچهره سینمای ایران با کاراکترهای ماندگار و متفاوت و بازی حرفهایاش در تاریخ بازیگری ایران ثبت شده است. حالا به بهانه ورود او به دهه هفتم زندگیاش و در آستانه روز سینما، سراغی از او گرفتیم که نقش مهمی در سینمای بعد از انقلاب دارد.
- اکبر عبدی نامی است که نزدیک به ۴دهه با لحظههای شیرین و خاطرات خوش مردم این سرزمین گره خورده است. به همراه داشتن این نام علاوه بر افتخارات ماندگار برای شما، چه مسئولیت سنگینی بر دوشتان گذاشته است؟
من چند روز پیش در ماه شهریور ۶۰ساله شدم و حدود چهلوچند سالی است که در این کار هستم. خب هر کسی در هر کاری مدت زمانی از عمرش را بگذارد، در آن کار به یک پختگیهایی میرسد. علاوه بر اینکه در عقل، شعور، فهم و درک هم باید پختهتر شود که من سعی کردهام اگر پخته هم نشدم حداقل بتوانم از آدمهای پختهای که با آنها کارکردهام تقلید کرده و مثل آنها رفتار کنم. در طول این سالها افتخار همکاری با کارگردانهای نامی سینمای ایران را داشتهام؛ مثل استاد مرحوم علی حاتمی، استاد میرباقری و جناب استاد تقوایی که برایشان آرزوی سلامتی میکنم. تمام تلاشم را کردهام تا از این بزرگان چیزهایی یاد بگیرم.
بله درست فرمودید بیش از ۴۰سال فعالیت هنری، مسئولیت سنگینی بر دوش آدم میگذارد. در زمینه کاری نه فرصتی هست و نه دیگر خیلی احتیاجی هست که آدم انتخاب شود، پس باید سنجیده و درست انتخاب کند. البته ممکن است گاهی در رودربایستی با دوستان یا شرایط فورسماژور و اورژانسی مالی کاری را که مطلوب نظر خودش نیست، انجام دهد ولی بازهم بهنظر من اینها بهانه است. آدم باید سعی کند که انتخاب کند. این مسئولیت سنگین موجب میشود تا افراد در انتخابهایشان حساستر شده و گزیده کار کنند. در زمینه شغل بازیگری هم به همین ترتیب است و این حساسیت در انتخابها میتواند در رفتار و منش و زندگی افراد تأثیر گذاشته و او را به سمت زلالی و صافی و صداقت بکشاند.
سالها تجربه، مسئولیتی بر دوش ما میگذارد که تلاش کنیم مثل یک آدم حسابی و صادق رفتار کنیم. حتی اگر هم نیستیم اما سعی کنیم تا رفتارهایمان شبیه اینگونه افراد شود. نه اینکه دروغ بگوییم، ولی سعی کنیم به آن زلالی نزدیک شویم که حتما جواب مثبتی خواهیم گرفت. این مسئولیت باعث میشود همیشه در ذهن آدم علامت سؤال ایجاد شود و همیشه به آدم از طریق وجدانش نهیب زده شود که آقا مواظب باش! آقا آن کار را نکن و این کار را بکن! صادق باش! صحیح حرف بزن! این مسئولیت موجب میشود تا آدمی به صادق بودن و صداقت نزدیک شود. سخت است اما ما سعی میکنیم.
- برای بازیگر حرفهای حفظ یک روند در طول دوران کاری آسان نیست. کمتر پیش میآید که بازیگری در جوانی ستاره باشد و وقتی پا به سن میگذارد هم ستاره بماند. این اتفاق برای جادوگر سینمای ایران یعنی اکبر عبدی رخ داده و او حالا در دوران میانسالیاش هر بار ورق دیگری از استعداد هنریاش را رو میکند؛ نمونهاش هنرنمایی شما در «خوابم میاد» نشان داد سرچشمه ذوق و هنر شما خشک شدنی نیست. سؤال ما ایناست که این ژانر و ژستهای هنری را خودتان خلق و پیشنهاد میکنید یا کارگردانها باتوجه به کارنامه کاری شما پیشنهاد میدهند؟
خب سناریو که از طرف کسی نوشته میشود؛ حالا ممکن است این فرد خود سناریست یا کارگردان باشد. آخری را که مثال زدید کار با آقای عطاران یا آقای دهنمکی، سناریو از طرف آنها بود، پیشنهاد فیلمنامه از طرف خودشان است و کارگردان هم خودشان هستند. ولی اینکه در نحوه ارائه یا تشکیل آن کاراکتر که آنقدر شبیه باشد و تیپ در بازی به کاراکتر شبیه دربیاد، آن دیگر لطف خداوند است که این ویژگی را از کودکی در ذاتمان قرار داده است.
من سعی کردهام با راهنمایی کارگردان، کمک گریمور و مشاوره طراح لباس، نقشام را بازی کنم. یک گروه سیوچندنفره شامل کارگردان، فیلمبردار، صدابردار، گریمور، طراح لباس و صحنه و حتی آن کسی که در پشت صحنه چایی میآورد، در کار تبدیل تیپ به کاراکتر قابل باور نقش دارند. کارگردان میتواند از بیرون به لحاظ فنی کنترل کند.
مثلا اینکه بگویید دوربین از چه زاویهای از ما فیلم بگیرد ولی نمیتواند جای من بازی کند یا بیاید بازی کند و من ادای او را دربیاورم، وقتی مرا انتخاب میکند خیلی چیزهای دیگر را بهخود من میسپارد. از این طرف کارگردان، بازی مرا راهنمایی، اصلاح و زیباتر میکند. در کل من معتقدم یک بازیگر در حرفهاش باید به اندازهای حرفهای باشد که مثل یک موم در اختیار نقش خود قرار بگیرد. درست مثل مواداولیه یا سنگی که در اختیار هنرمند حجمساز یا مجسمهساز قرار میگیرد تا به بهترین شکل اثر جدیدی خلق شود. بنابراین گرچه در ابتدا پیشنهاد نقش از سوی دیگران است اما در تکمیل نقش، این بازیگر است که مهم است.
- از شما نقشآفرینیهای خوب و بینظیر را منها کنیم، یک ویژگی خاصی شما را از بسیاری از هنرمندان متمایز میکند و آن هم روحیه مردمی شماست. شما همیشه همدرد مردم بوده و برای بازگو کردن مشکلات آنها از زبان خودتان ابایی نداشتهاید حتی اگر به قیمت گلایه و اعتراض مسئولان از شما هم شده باشد، شما از تریبونهای رسمی برای رساندن حرف مردم به مسئولان استفاده کردهاید؟ آیا تاکنون این موضوع فعالیت هنری و پیشنهادهای کاریتان را تحتتأثیر قرارداده و محدودتان کرده است؟
بعد از این صحبتها هرکسی مرا دیده گفته دمت گرم که حرف دل ما را زدی. به هر حال هر آدمی که در جامعه بهخاطر شغل یا رشته ورزشیاش مشهور یا کمی پررنگتر از دیگران میشود، باید بهگونهای صدای مردم باشد. چرا که از سوی مردم این امتیاز به او داده شده است. مگر میشود مخاطب من مردم باشند و من حرفهای ضدمردمی بزنم؟ اگر بر فرض جایگاهی در جامعه پیدا کردهایم، باید زبان مردم باشیم و از این موقعیت خود برای رساندن حرفهای مردمی که صدایشان به جایی نمیرسد، استفاده کنیم.
خوشبختانه این صراحت کلام من در بازگو کردن مشکلات مردم تاکنون هیچ مشکل و محدودیتی ایجاد نکرده است. البته ناگفته نماند من آدمی سیاسی نیستم و دوست هم ندارم سیاسی باشم، ولی بالاخره این سیاست و تصمیمات سیاسی در جامعه روی هر آدمی ثاثیر میگذارد. هماکنون شرایط جامعه بهگونهای شده که فشار اقتصادی حتی یک آدم عادی مثل یک سبزیفروش را هم سیاسی کرده است. درست است که با سیاستهای کشور آمریکا مخالف هستم، ولی این به آن معنا نیست که آدمی سیاسی هستم. در کل نه من بلکه همه آدمها با آدم زورگیر، زورگو و خشن مشکل داشته و مخالفاند. همه آدمها اتوماتیکوار طرفدار آدمهای مظلوم و ضعیفاند.
- این روزها حال مردم خوش نیست. شیوع ویروس کرونا و مشکلات اقتصادی و بیکاری و... روحیه آنها را تضعیف کرده است. بهعنوان کمدینی که سالها لبخند بر لبان مردم این مرز و بوم نشانده، چه پیشنهادی برای خوب شدن حال مردم دارید؟
در مصاحبهای که اخیرا با آقای مجید صالحی داشته و در شبکه مجازی پخش شد (برنامه امشو)، به کم لطفیهای صدا و سیما در این زمینه اشاره کردم. من خودم را عرض میکنم و دوستان و همکاران دیگر را نمیدانم. درحال حاضر من - مثلا هنرمند کمدین - در خانه نشستهام و برنامههای شبکههای بیگانه را نگاه میکنم، درصورتیکه باید در تلویزیون با اجرای برنامه و بازی در فیلمها سر مردم را گرم کرده و دل مردم را شاد کنم. من کمدین وظیفه دارم لبخند را به لبهای مردم برگردانم و باید چنین کاری را کنم، اما من در خانه نشستهام.
- مشکل کجاست؟ تلویزیون همکاری نمیکند؟
تلویزیون هر طرحی را که برای ساخت فیلم ارائه میدهیم، ایراد میگیرد و قبول نمیکند. خیلی از هنرمندان پشت این سختگیریهای تلویزیون مانده و خانهنشین یا کم کار شدهاند. برای مثال اگر قرار است فیلمی برای تلویزیون بسازیم، باید به فکر حامی مالی قدرتمند باشیم تا بتواند هزینههای ساخت فیلم را بپردازد که کار چندان سادهای نیست.
- شما بهواسطه ایفای نقشهای مختلف از کودک گرفته تا بیمار روانی، زن، پیرزن و حتی روحانی به مرد هزار چهره سینمای ایران معروف شدهاید. ماندگارترین و دوستداشتنیترین نقشی که بازی کردهاید کدام است؟ از دید شما و از دید مردم.
بهلحاظ کاری خودم «ای ایران» ساخته استاد ناصر تقوایی را دوست دارم. از دید مردم هم فیلمهای مادر، آدم برفی، اخراجیها، اجارهنشینها و در کل فیلمهایی که به زندگی مردم نزدیکتر و ملموستر بوده، بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است. فیلم مادر برای خودم هم بسیار ارزشمند است؛ زیرا مادر موجودی است که همه خانوادهها با هر فرهنگی در هر جای کره زمین عاشقانه دوستش دارند. گرچه پدرم در قید حیات نیستند اما همیشه دستبوس مادرم هستم و عاشقانه دوستش دارم.
- هماکنون مشغول چه کاری هستید یا برنامهای برای فیلم جدید دارید؟
مشغول تست گریم و لباس سری سوم سریال «نون. خ» هستم که به دعوت سعید آقاخانی عزیز با این گروه همکاری میکنم. این سریال قرار است نوروز امسال از تلویزیون پخش شود. از ۲۵شهریور کار فیلمبرداری آن اطراف تهران شروع میشود.
- در چند ماه اخیر شیوع ویروس کرونا محدودیتهای اجتماعی بیسابقهای ایجاد کرده و بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و هنری تعطیل و هنرمندان زیادی متضرر شدهاند. بهنظر شما راه برونرفت از این بحران دستکم برای هنرمندان چه میتواند باشد؟
اجازه بدهید نخست روز سینما را به همه سینماییها، چه آنهایی که سازنده فیلمهای سینماییاند و چه آنهایی که سینمادار هستند و در سینما زحمت میکشند، تبریک عرض میکنم. بسیاری از دوستان در سینماها برای اکران و پخش فیلم زحمت میکشند؛ کسانی که در آپاراتخانه، گیشه و لابی سینما کار میکنند یا کنترلچی سینما هستند، این روز را به آنها هم تبریک عرض میکنم. این ایام روزهای سختی برای آنهاست. برایشان آرزوی گشایش میکنم و امیدوارم این بیماری تمام شود تا تمام کسانی که سر این سفره مینشستند و روزی حلالی کسب میکردند، بهراحتی دوباره سر این سفره بنشینند.
مسئولان وعدههایی برای کمک مالی و بهبود شرایط این قشر از هنرمندان که چه کار تولید میکنند و چه در بخش اکران همکاری دارند، دادهاند. اما متأسفانه که تاکنون کاری انجام نشده است.
- بزرگترین سرمایه زندگی عمو اکبر سینمای ایران بعد از چند دهه فعالیت هنری چیست؟
بزرگترین سرمایه زندگیام، خانوادهام هستند. مادرم، برادرانم، همسرم و دخترم که آرزوی سلامتی همهشان را دارم. البته مثل همه بابابزرگها و مامان بزرگها آرزوی نوهدار شدن دارم.
- خیلی اهل فضای مجازی و گوشی همراه نیستید. دلیل خاصی دارد؟
بله من هیچگاه نتوانستم و نخواستم با این شبکه ارتباط بگیرم و هماکنون برادر دامادم کارهای فنی و هنری حسابهای من در صفحات مجازی را انجام میدهد. شاید باورتان نشود که خود من تا الان یک سلام و علیک هم نتوانستم پیامک کنم. بلد نیستم و واقعیت نخواستم یاد بگیرم.
- میخواهیم کمی فضای گفتوگو را عوض کنیم. از خانوادهتان برایمان بگویید. شما پایبند و دلبسته همسرتان هستید. از زندگی مشترکتان درصورت تمایل برایمان بگویید.
همسرم دختر دایی من است. هم برایم پرستار است، هم خواهر، هم مادر و هم برادر. در کل همه زحمتهای من به دوش همسرم است. من از او راضی هستم، انشاءالله که سایه او برسر ما باشد. از همینجا دعا میکنم هرکسی دوست خوب، همسر خوب، فامیل خوب، برادر و پدر و مادر خوب و بهطور کلی آدم خوب در کنارش دارد خدا به آنها سلامتی عطا کند.
- رابطه شما و دخترتان - المیرا خانم- فراتر از یک رابطه پدر و دختری است و حضور دخترتان در کنار شما در برنامههای مختلف گویای این امر است. از این ارتباط صمیمیتان بگویید.
در عین صمیمیت، پردهای از حیا بینمان هست. بعضی وقتها بسیار دوستانه است. اما در حوزه کار بعضی وقتها بسیار جدی است. المیرا هر زمان که مدیر تولید تئاترهایم میشود، آدم بسیار دقیقی است. در مسئله حساب و کتابهای مالی، نه اینکه من بخواهم، خودش آدم دقیقی است. بهعنوان یک مدیر تولید تمام حواسش به هزینه و پرداختهای کار هست. گاهی حتی من را زیر سؤال میبرد که چرا اینجا را کم کار کردی و چرا آنجا را دیر آمدی؟ وقت کار بسیار جدی میشود.
حالا که صحبت از المیرا خانم شد اجازه بدهید سؤال دیگری هم بپرسیم. دخترتان تجربه بازی در کنار شما را در چند فیلم داشته، اما چند وقتی است کم کار شده است. از علت گزیده کار کردنشان برایمان بگویید.
خودش میگوید دوست دارم هرازگاهی که شما هستید کار کوچکی کنار شما انجام دهم. از گذشته وقتی خیلی کم سن و سال بود، همیشه او را با خودم سر صحنه فیلمبرداری میبردم. از همان سالها در نقشهایی کنارم حضور داشت و من دوست داشتم در بعضی از فیلمها رشد سنی و فیزیکیاش را یادگاری داشته باشم. از دوسالگی تا همین چندماه پیش کنارم بود و با هم فیلم بازی میکردیم.
نظر شما